آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

تشرفات(به قلم یه منتظر ناشناس)


تشرف حضرت آیت الله بافقی محضر مبارک امام زمان (عج):

ایشان از نجف اشرف پیاده به زیارت امام زمان (عج) مشرف شدند . در زمستان وارد ایران شده و در کوهای ودره های پشت کوه می آمدند .در حالی که برف می بارید و همه ی کوه و دشت را برف پوشانده بود و هواغ هو سرد بود به یک قهوه خانه می روند ه در نزدیک گردنه ای بود با خود می گویند امشب ا در این قهوه خانه می مانم وصبح به راهم ادامه می دهم ولی در قهوه خانه می بینند که عدهای مشغول لهو لعب می باشند متحیر می شود . با این افراد لا ابالی چه کند و نهی از منکر هم در اینجا مورد ندارد زیرا در قلب سیاه وسنگ شیطان پرستها اثر نمی کند . هوا تاریک شده بود و او در فکر اینکه چه کار کند ؟ صدایی می زند که او را به اسم می خواند . می بیند که در آن نزدیکی درخت سبز وخرمی است و در زیر آن شخص بزرگواری نشته و سلام می کند . آن آقا می فر ماید : محمد تقی آنجا جای تو نیست بیا ودر کنار ما و در زیر درخت بنشین . پس زیر درخت رفته ومشاهده می کند که هوای لطیفی دارد در حالی که تمام دشت وکوه را برف پوشانده ولی زیر آن درخت خشک ، و مانند هوای بهاری است . شب را در خدمت آن بزرگوار بیتوته نموده و آنچه که باید استفاده می کند و چون صبح طالع می شود نماز صبح را می خوانند . آن آقا می فرمایند : اکنون که هوا روشن شده میرویم پس به راه افتادند . مقداری از راه را که رفتند آن مرحوم از روی قرائنی که به چه فیض و فوز عظیمی رسیده است .آقا می فرمایند حالا ما را شناختی ، و وداع می فرماید که برود عرض می کند اجازه بفرمایید من هم در خدمت شما باشم می فرماید تو نمی توانی با من بیایی . عرض می کند :دیگر کجا خدمت شما برسم ؟ می فرمایند : در ایند سفر دو بار نزد تو می آیم .اول قم دوم نزدیک سبزوار .پس از نظرش غایب می شوند و آن مر حوم به شوق دیدار در قم به راهش ادامه می دهد. و پس از چندین روز وارد قم شده و سه روز برای زیارت و وعده تشرف توقف نموده ولی موفق به زیرت امام نمی شوند .پس حرکت می کند بعد از یک ماه نزدیک سبزوار می شود همین که از دور شهر را می بیند با خود می گوید چرا خلف وعده می شود ؟ در قم که جمالشان را ندیدم واین هم شهر سبزوار . تا این فکر را می کند صدای اسبی به گوشش می رسد . بر می گردد و می بیند که آقا حضرت مهدی (عج) سواره می آید . ایستاده سلام می کند و از پی ادب واحترام می گوید :آقا جان وعده فرموده بودید که در قم هم خدمت می رسم ولی موفق نشدم . آقا می فرمایند :محمد تقی ما آمدیم وقتی که از حرم عمه ام حضرت معصومه (س) بیرون آمدی وزنی از تو مسائلی می پرسید و تو سرت پایین و جواب او را می دادی ما آمدیم و در کنارت ایستاده بودیم وتو به ما التفات ننمودی.

سفر پیاده کربلا(به قلم حسین افشاری)

سلام
یک صف طولانی ، همه پشت سر هم ، با پیراهن و شلوارهای یک دست سفید و پرچم های سرخ رنگ که در شانه خاکی جاده حرکت میکنند . همه در حال زمزمه اند و نیایش که اگر نیک بنگری متوجه میشوی همه با یکی صحبت میکنند ، و او به حرفهای تک تکشان با حوصله گوش میدهد و بعضا نازشان را میکشد و شاید گرد و غبار از سر و رویشان پاک میکند و ...
اینجا زندگی ها یه ذره شبیه حضرت رقیه شده است البته فقط یه ذره ، بچه ها به خاطر پیاده روی زیاد یه ذره پایشان درد میگیرد و چند آبله که آن هم چیزی نیست که بتوان به آن فکر کرد.
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین منست
و الا ما کجا و حضرت رقیه کجا! اینجا هرکس خسته شود دو ماشین آماده سوار کردن اوست تا خدای نکرده آسیبی نبیند. هر یکی دو کیلومتر وانت محتوی آب و شربت نگه میدارد تا بچه ها گلویی تازه کنند ، بجه ها ناز همدیگر را میکشند و از همه مهمتر اینکه میتوانند راه بروند. البته یادم رفت بگم ، ما یه دختر 3 ساله هم تو کاروان داریم ، اما همیشه تو یه کالاسکه خوابیده و همه مراقبند که یه وقت آفتاب پوست لطیفشو اذیت نکنه.
هر کی از یه جا اومده ، تهران ، تبریز ، ساری ، آمل ، یکی کارمند، یکی کارگر، یکی بنا ،یکی مکانیک، یکی قصاب ، یکی مداح و ...
زیاد کاری به کار همدیگه ندارند ولی با اینحال گویا سالهاست که با هم رفیقند .
اینجا بچه‌ها صبح برا ابا عبدلله گریه میکنند ، تا ظهر با اباعبدلله راز و نیاز میکنند لذا گلوهایشان بغضی میشود و شب دوباره بر حسین زهرا میگریند . فکر کنم تو این زمینه یک کم شبیه حضرت بقیه الله شده باشیم با این تفاوت که ما اشک میریزیم و او خون.
البته کسانی هستند که با هر قدم که ظاهرا به سوی ضریح شش گوشه آقا ابا عبدالله حرکت میکنند ، یک قدم هم در باطن به سمت حقیقت ابا عبدلله جلو میروند که البته این راه دوم منزل ندارد و پایان ندارد.دائما در حال توجه و ذکر و راز و نیاز و جهاد و حضورند و جزء جزء وجودشان در حال نماز و یاد معشوق است.
در کعبه کوی تو هر آن‌کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است

حرف زیاده و من هم زیاد حال نوشتن ندارم
التماس دعا این هم از ...

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است
ضمنا من تا 5 مرداد تو این سفرم اگه یه منتظر پیدا بشه این وبلاگ رو تو این دو سه هفته آپ کنه متشکر میشم
با تشکر
التماس دعای فرج

به قلم مجتبی

سلام

حسین...پای پیاده...کربلا...امام حسین...

اما بعد....


باید به نیاز خود به ولی عصر(عج) پی برد.

شخصی آمد به محضر شریف امام صادق (ع) و عرضه داشت:یا ابن رسول الله! من از بادیه ها و بیابان ها آمده ام؛ راهم دور است. آن قدر ها برایم امکان ندارد که در محضر شریف شما باشم؛ دست کم لطف و عنایتی بفرمائید تا گاهی شما را در خواب زیارت کنم.
امام صادق(ع) فرمودند: «وقتی به منزل رفتی نمک و آب شور زیاد بخور».
آن شخص هم صاف و ساده بود؛ رفت و تا توانست آب شور و نمک خورد.
شب که خوابید تا صبح ده ها بار خواب آب دید!
از خواب بیدار شد و با خود گفت: چرا امشب دائماً خواب آب دیدم؟!
به محضر مبارک امام صادق(ع) آمد و گفت: یا ابن رسول الله من آن کار را کردم و در خواب فقط آب دیدم!
حضرت فرمودند: «این یک مثال بود. خواستم آگاه بشوی. می دانی چرا همه اش آب  می دیدی؟ چون بدنت احساس نیاز و ضرورت به آب می کرد. اگر می خواهی ما را هم ببینی احساس نیاز کن و تشنه باش».

آب کم جو تشنگی آور به دست                  تا بجوشد آب از بالا و پست

والسلام

بر گرفته از کتاب استاد حسین گنجی

به قلم حسین افشاری

سلام

۱.   دوستی از علم امام پرسید ، گفتم از نهان و آشکار ما خبر دارد هر گناهی که میکنیم هر ثواب وهر صوابی که میکنیم هر دستگیری و هر خیر و هر شری را خبر دارد از قتل و غارتهای فلسطین و عراق امریکا و ظلمهایی که به کودکان و زنان و مردان پیر و جوان میشه تا گناهان کوچک و درشت امثال من که شاید این دلشو بیشتر به درد بیاره و به کنایه بگه  که این هم از شیعه ما.

اصلا ما در وجود ایشان گناه میکنیم و این معنای انفاسکم فی النفوس است. به هر حال شاید این هم یک حکمت از استغفارهای زیاد حضرات اهل بیت باشد.

گفت : بعید میدانم اینگونه باشه که میگی چون اگر این طور باشه ایشان دق میکنه و یک شبه قالب تهی میکنه مگه میشه کسی این همه جرم و جنایات رو تو سرتاسر این مملکت ببینه و طاقت بیاره و ...

یاد ابی عبدالله افتادم  که شیخ شوشتری فرمود اگر اضطرار حضرت را بین همه مردم جهان تقسیم کنند همه دق میکنند.

اون جدی سوال میکرد و من مثل همیشه شرمنده بودم و اشک تو چشام حدقه زده بود که روی جواب دادن نداشتم.

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا         

با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین

۲. دوستی میگفت کار ندارم از بیکاری زده به سرم ! با خودم گفتم هممون همین طوریم و صبح تا شب داریم وقت تلف میکنیم ،‌از همه چیز و  همه کس حرف میزنیم و میشنویم اما صدایی را که باید ،‌ نمیشنویم

 اون وقت امام زمان این همه کار داره . اصلا شاید یکی از مهمترین کاراش آدم کردن من باشه!یادمون نره هر کدوم از ما یک گره کار امام زمانیم

شاید اگه همه دست به دست هم بدن و هر کی یه کاری رو شروع کنه کارای حضرت زودتر انجام بشه در فرجش تعجیلی صورت بگیرد.

۳. الامام والد الشفیق

و الاخ الشقیق

والام ...

التماس دعا

به قلم حسین افشاری

بحثی دقیق و بسیار راه گشا در معنای صراط

سلام
   همانطور که عرض کردم یک راه شناخت به هر چیزی شناخت نسبت به صفات آن چیز است. و به نظر من در شناخت حضرت بقیه الله شناخت از طریق صفات ایشان بهترین راه شناخت ایشان است.
   یکی از صفات حضرت "صراط"  است . و در زیارت جامعه کبیره نیز داریم : و صراطه و نوره و برهانه ...
صراط از سراط به معنای بلعیدن گرفته شده است. صراط به معنای بزرگراه و راه عریض و طویل نیز معنی میدهد. بدین معنا که این صراط و راه به قدری بزرگ است که راهرو و سالک صراط را در خود میبلعد.
   لذا به خاطر پهنا و وسعت بزرگراه و صراط تقریبا محال است که راهرو از این بزرگراه منحرف شود. یعنی اگر کسی این بزرگراه را پیدا کند به سختی از آن منحرف میشود.
   صراط مستقیم ورود به حوزه امنیت الهی است . و این همان معنای صراطی است که بارها در روز پایبندی به آن را از خدا میخواهیم .اهدنا الصراط المستقیم.
اهل بیت صراط مستقیم الهی اند. صراطی که اگر کسی در آن وارد شد راهش را یافته است و دیگر از آن منحرف نمیشود.
در روایات زیادی به این مطلب اشاره شده است:
علی هو الصراط المستقیم
در قرآن خداوند میفرماید که من هم بر صراط مستقیمم و در جای دیگر به پیامبر میفرماید انک علی صراط مستقیم یعنی تو در صراط مستقیم هستی.
   پس اهل بیت هم در صراط مستقیم الهی اند و هم خود صراط مستقیمند. و این بحثی است تحت عنوان اتحاد سالک و صراط که شاید در پست بعدی به آن اشاره کردم که چطور یکی هم در راه است و هم راه است؟
   به هر حال مطلبی که مهم است این است که اگر کسی در صراط مستقیم یا راه اهل بیت یا خود اهل بیت باشد گناه نمیکند و چون ما گناه میکنیم پس در صراط مستقیم نیستیم. به نظر واضح میآید که صرف شیعه بودن کافی نیست.
این که چگونه میتوان به این صراط وارد شد سوال مهمی است که شاید هر کس پاسخ این سوال را بداند به سعادت ابدی رسیده است.