آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

چون دوست دشمن است

سلام

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

به نظر شما فرشته‌های آسمون به من و شما به چه دیدی نگاه میکنند؟

به نظر شما کروبیان و صالحان و اولیا به ما به چه دیدی مینگرند؟

فرشتگانی که در کربلا به ستوه آمده بودند و با تعجب از خدا میپرسیدند که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟همه شان بهت زده بودند و مویه میکردند حق هم داشتند آخر حسین معلم آنها بود آخر آنها فهمیده بودند که وجودشان را مدیون این ذوات مقدسه هستند آخر آنها انسان نبودند تا اینقدر زود فراموش کنند ولینعمتان خود را .

...

نمیدانم شاید خنده تمسخر آمیزی میکنند  شاید هم با غضب نگاه میکنند  شاید هم به دیده تعجب مینگرند که این آدمها عقل درست و حسابی ندارند  مهدی فاطمه را رها کرده اند و هر کدوم با اسباب بازیهای پیشرفته شون خوشند با هرکس و ناکسی رفیقند و دل میبندند و به قول خودشون هزار تا دردسر دارند و برای خودشان هزار کار الکی تراشیده اند.

افسوس که هزاران پرده در جلوی چشمانمان است و نمیبینیم که موجودات این عالم چگونه طواف میکنند و بر گرد چه کسی ؟

افسوس که تنها موجودی که از خلقت خود که احسن بود فاصله گرفت انسان بود.

 شما به مردمی که در زمان امیرالمونین بودند و او را یاری نکردند چگونه نگاه میکنید؟

به مردمی که ایستاده بودند و برای حسین فاطمه در گودی قتلگاه میگریستند ولی دریغ داشتند از کوچکترین دلیری چگونه مینگرید؟

به ما هم بهتر از اون نمیشه نظاره کرد.

بر سر آنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصه سرآید

شلمچه

به بهانه تشییع پیکر مطهر ۶۵ شهید دفاع مقدس...

شلمچه سرزمین عشق و ایثار          دیار عشقان و کوی دلدار
شلمچه جلوه ای از کربلایی               چو گلزار شهید نینوایی
شلمچه اولین تفسیر عشقی            تو گویا بهترین تعبیر عشقی   
شلمچه باغ زیبای شهادت                 شلمچه محو مردان شجاعت
شلمچه جلو گاه دیدن یار                   تویی احیاگر قاموس ایثار
شلمچه قصه هایت ناتمام است         چونان چه غصه هایت ناتمام است
شلمچه غصه ها در سینه داری          برایم قدمت دیرینه داری   
شلمچه کو شقایق های عاشق         شهادت پیشگان گشته لایق
شلمچه از برادر های بی سر              برایم غصه خوانی از وصل دلبر  
شلمچه قله معراج یاران                     سرافرازی تو با چابک سواران
شلمچه شاهد عهد الستی               ثنایت می کنم تا زنده هستی
شلمچه عاشقی سرگشته ام من      که در کوی بلا بنشسته ام من

یادش بخیر می گفت : می خوای بدونی وقتی بقیه می رفتن بالا سر یکی که داشت شهید می شد چی می گفت ؟ آخرین حرفش آخرین آرزوش چی بود ؟

گفتم : آره ...

گفت : یا می گفتن صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین  یا  اللهم عجل لولیک الفرج ...


 

امام در هجر امام

من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسیدیم، دیدیم آن بزرگوار بر روى خاک نشسته و مانند فرزند مرده و جگر سوخته گریه مى کرد. آثار حزن و اندوه از چهره‌اش نمایان است و اشک، کاسه چشمهایش را پر کرده بود و چنین مى‌فرمود:

سرور من؛ غیبت (دورى) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامشم را از دلم ربوده. آقاى من؛ غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهاى دردناک ابدى پیوسته است.

- گفتم: خدا دیدگانت را نگریاند اى فرزند بهترین مخلوق! براى چه این‌چنین گریانى و از دیده اشک مى‌بارى؟
چه پیشامدى رخ داده که این گونه اشک مى‌ریزى؟

- حضرت آه دردناکى کشید و با تعجب فرمود:

واى بر شما، سحرگاه امروز به کتاب ((جفر)) نگاه مى‌کردم و آن کتابى است که علم منایا و بلایا و آنچه تا روز قیامت واقع شده و مى‌شود در آن نوشته شده، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت کردم؛

و همچنین دقت کردم در گرفتارى مؤمنان آن زمان، و شک و تردیدها که به خاطر طول غیبت او که در دلهایشان پیدا مى‌شود و در نتیجه بیشتر آن‌ها از دین خارج مى‌شوند و ریسمان اسلام را از گردن برمى‌دارند.... اینها باعث گریه من شده است.

گم گشته

سلام بر موذنی که امروز هم صدای الله اکبرش نیامد

من هم ای گوهر گم گشته از این گمراهان

گم شدن خواهم و در کوی تو پیدا گشتن

من که در مقابل هیچ های دنیا به هیچکس ها روی نیاز انداختم چرا به تو التماس نکنم؟

چرا درد دلم را برایت باز نکنم؟

من که سر تعظیم در برابر هر کس و ناکسی فرود آوردم چرا برای تو کرنش نکنم که همه آسمانها و زمین در مقابل تو خاضعند و خاشع! و هذا تاویل رویای

بخط و خال گدایان مده خزینه دل

بدست شاه وشی ده که محترم دارد

او ما را به خاطر خودمان میخواهد میخواهد تا محترم و بزرگمان کند ولی من او را برای چاه کندن میخواهم و آب و آش و خاک.

با دستان مبارک امام بیعت نمیکنم عزت دنیا و آخرت را میفروشم و با پای کثیف دیگران بیعت میکنم و ذلت دنیا و آخرت را میخرم.

السلام علیک یا ابا عبدالله(یا جعفربن محمد)

پس کجایند آن چهار هزار شاگرد حضرت که خانه اش را این چنین به آتش میکشند؟
پس کجایند آن سینه چاکان ولایت که ادعاهای آنچنانی داشتند و اکنون حضرت را بدون عمامه در کوچه و بازار میکشند؟
پس کجایند آن خشک مقدسانی که یحیطونه ما درت معایشهم بودند و به خیال خام ما وفادار بودند و صدیق.
پس کجایند آن محصلان جدی در امر دین که هر کس میدیدشان بی گمان آنها را از راست قامتان در امر دین میپنداشت؟
کجایند آن شهیدان خدایی؟
این مالک ؟
این عمار؟
این ذوالشهادتین؟
این کلام کلام خود حضرت جعفربن محمد علیه السلام است:
که اگر زن و فرزندم در کنار من اینگونه میلرزند که خانه و کاشانه شان به آتش کشیده شده...
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
کجایید ای شهیدان خدایی؟
بلا جویان دشت کربلایی؟
پس کجایید ای سربازان مهدی صاحب الزمان؟
حسین زمانه در قتلگاه دست و پا میزند؟
حسین زمان سالهاست که ذکر نماز شبش امن یجیب است.
سالهاست که ندای هل من ناصر ینصرنی اش عرش را به لرزه در میآورد.
سالهاست که در غفلت به سر میبریم و انگار نه انگار در این عالم هدفی برای ما متصور است.
الم یان للذین ءامنو ان تخشع قلوبهم لذکر الله؟