آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

زمینه ى پیدایش فرقه هاى جدید

بعد از رحلت حضرت امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ زمینه هاى زیادى براى پیدایش فرقه هاى جدید شیعى بوجود آمد.

یکى از این عوامل مشکلاتى بود که جعفر از فرزندان حضرت هادى ـ علیه السلام ـ بوجود آورده بود که بدبختانه از راه و رسم پدران گرانقدرش انحراف جست و راه هوا پرستى و گناه را پیش گرفت.

از شگفتیهاى روزگار این است که کارش به جایى رسید که حضرت عسکرى ـ علیه السلام ـ او را برادر، یار، یاور و محرم اسرار خویش نمى انگاشت و با اینکه فرزند گرانمایه اش حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ را به شیعیان مورد اعتماد، نشان مى داد و خبر ولادت او را به دوستداران خاص گزارش مى نمود، جعفر را از این امر خطیر و رخداد پرشکوه آگاه نساخت و گویى او هرگز نمى دانست که برادرش حضرت عسکرى ـ علیه السلام ـ داراى فرزند گرانمایه اى بنام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ است.

نمى دانیم! شاید هم با خبر بود اما به دلیل آرزوها، اهداف و نقشه هاى جاه طلبانه اى که در سر مى پروراند خود را به نادانى مى زد و چنین وانمود مى کرد که حضرت عسکرى ـ علیه السلام ـ فرزندى ندارد و این جعفر است که هم وارث اوست و هم جانشین معنوى و امام پس از آن حضرت.

یکى دیگر از این عوامل، شیعیان و افرادى بودند که همانند جعفر دست به چنین ادعاهاى دروغینى زدند که موجب انحرافات بسیارى گشتند; اینان که از یاران حضرت هادى و حضرت عسکرى ـ علیهما السلام ـ بودند، فرجام شقاوت بار و عاقبت بسیار بدى را براى خویش برگزیدند و از راه درست و مسیر حق و عدالت انحراف جستند، با اینکه هم داراى سابقه درخشانى بودند و هم بسیار به محضر آن دو بزرگوار تشرف یافته و پیوندشان سخت و استوار بود.

روایات بسیار از آن دو امام معصوم شنیده بودند تا جایى که یکى از آنان با گردآورى و دسته بندى آن روایات، کتابى تألیف نموده بود.

مورد دیگر که شاید بتوان گفت اساسى ترین مشکل حتى در زمان حیات ائمه ى دیگر نیز بود، وجود شیعیان و پیروان سست ایمان که مهمترین و بزرگترین محمل پیدایش فرقه هاى جدید بودند که با هر ادعایى سر تعظیم فرود مى آوردند و با هر بادى به لرزه در مى آمدند.

با تعمق شایسته و بایسته در موضوع براى انحراف آفرینان، جز انگیزه هاى ذیل را نمى توان یافت:

1 ـ حرص و آز در تأمین منافع نامشروع شخصى.

2 ـ طمع به اموال و امکاناتى که انبوه دوستداران امام عصر ـ علیه السلام ـ به آنها داده بودند تا توسط آنان به آن حضرت برسد.

3 ـ جاه طلبى و دوستى ریاست و عشق به شهرت و قدرت، تا از وراى آنها به جامعه، فرماندهى و ریاست کنند.

4 ـ و دیگر آفت پیروى از هواى نفس که انسان را از حق و فضیلت باز مى دارد.

آرى! براى نگون بختى و انحراف آنان دلیل دیگرى جز آنچه آمد نمى شناسیم.

سرانجام کارشان به جایى رسید که نفرین و لعنت حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ شامل آنان گردید. آن نفرین و لعنتى که بند بند وجود انسان از آن مى لرزد و قلبها تکان مى خورد.  

منبع: کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه)

اختلافات فرقه ای و عقاید فاسد

اختلافات فرقه اى پس از رحلت امام حسن عسکرى علیه السلام

پس از شهادت امام عسکرى علیه السلام اختلاف بسیارى در اجتماع شیعه افتاد به گونه اى که فرقه هاى بسیارى پدید آمد که از آن جمله است:

۱ـ فرقه ى عسکریّه، که امام حسن عسکرى  علیه السلام  را غایب قائم مى دانند و قائلند که او نمرده و بعضى گفتند که وفات کرده و بعد از آن زنده شده و مستند این جماعت یا خبر ضعیفى است که خود منفردند در نقل آن. یا خبر معتبرى که ابداً دلالت ندارد بر مقصود ایشان یا تأویلى در اخبار معتبره بى شاهد و برهان یا حدسى و تخمینى که تجاوز نکند از وهم و گمان.

و چگونه روا دارد عاقلى که چنین مطلب بزرگ و منصب عظیمى را براى شخصى ثابت کند که زمام دین و جان و عِرض و مال تمام عباد به دست او باشد و تواند از عهده ى حفظ و حراست و تکمیل و قوت آن برآید به خبرى ضعیف و مستندى سخیف، هر چند معارض و منافى براى او نباشد(۱).

۲ـ فرقه اى مى گویند امام زمان علیه السلام در شکم مادر است و هنوز متولد نشده است.

۳ـ و فرقه اى مى گویند امام حسن عسکرى علیه السلام مرده است و بعداً زنده مى شود.

۴ـ و فرقه اى امام حسن عسکرى علیه السلام را به امامت قبول دارند ولى مى گویند: ولادت فرزند براى او مسلم نشده و ما فعلاً در ایام فترت(۲) هستیم.

 

عقیده هاى فاسد

عقیده ى همه ى آنها از چند جهت فاسد و باطل است:

کسانى که مى گویند امام حسن عسکرى علیه السلام داراى فرزندى نبوده بلکه مشهور است که چنین فرزندى که امام زمان علیه السلام خواهد بود بعداً متولد مى گردد، عقیده ى اینان باطل است.

زیرا لازمه ى این عقیده این است که زمان از وجود امام خالى بماند در صورتى که فساد آن معلوم است. مضافاً به اینکه ولادت پسر امام حسن عسکرى علیه السلام معروف بوده و روایات آنرا نقل نموده اند و آنها که مى گویند: موضوع براى ما مشتبه شده نمى دانیم امام حسن عسکرى  علیه السلام پسرى داشته یا نه، پس به امامت خود وى باقى خواهیم بود تا ولادت فرزندش مسلم گردد.به دلیلى که گفتیم لازمه ى این عقیده اینست که زمان از وجود امام خالى خواهد ماند، و این نیز باطل است.

و همینطور کسانى که معتقدند بعد از امام حسن عسکرى علیه السلام امامى نیست و آنها که مى گویند امام حسن عسکرى علیه السلام رحلت کرده و بعد از مرگ زنده مى شود نیز عقیده اى باطل دارند.

زیرا چنانکه گفتیم لازم مى آید که از هنگام مرگ تا وقتى که خداوند او را زنده کند زمان از وجود امام خالى بماند و این محال است. «لولا الحجّة لساخت الأرض بأهلها» اگر حجت پروردگار نباشد زمین ساکنان خود را به کام خود فرو مى برد.

روایتى که اینان در این مورد دستاویز قرار مى دهند که: «صاحب الامر بعد از مردن زنده مى شود و از این جهت او را قائم مى گویند که بعد از مرگش قیام خواهد کرد» بر فرض که این روایت صحیح باشد، منظور اینست که بعد از آنکه نامش فراموش شد بطورى که مردم نام او را بزبان نمى آورند مگر کسانى که معتقد به امامت او هستند خداوند او را براى همه ى مردم ظاهر مى گرداند. از این گذشته این بیان رسیده که هر امامى که بعد از امام دیگر مى آید قائم نامیده مى شود.  

ـــــــــــــــــــــ
۱. نجم الثاقب، ص ۲۱۶.

۲. فترت: زمان مابین هر پیامبر تا پیامبر بعدى مانند زمان پس از حضرت عیسی علیه السلام تا بعثت حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله را گویند.  

منبع: کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه)

تحریف واقعه ى سرداب

از آنجایى که در مورد این سرداب عقاید بى اساسى در میان برخى از افراد وجود دارد و پاره اى از دانشمندان کینه توز اهل سنّت نیز آن را بهانه کرده و علیه شیعه تاخت و تاز کرده اند، لازم است در اینجا قدرى در این زمینه بیشتر سخن بگوئیم.

باید دانست که این سرداب محل زندگى سه امام بوده است. ـ حضرت هادى ـ علیه السلام ـ و حضرت عسکرى ـ علیه السلام ـ و خود امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ .

ضمناً این خانه خانه ى شخصى حضرت نیز بوده است و در روى زمین جایى که از نظر تاریخى صد در صد مسلّم باشد که محل زندگى ائمه بوده است به حتمیّت سرداب سامرا نداریم. حتى خانه حضرت على ـ علیه السلام ـ را در مدینه و یا کوفه دقیقاً نمى دانیم کجا بوده است. مى گویند در باب جبرئیل است اما این یک موضوع کلّى است. ولى سرداب سامرا در طول این یکهزار و یکصد سال معلوم بوده که در همین خانه حضرت عسکرى ـ علیه السلام ـ زندگى مى کرده است، و به همین خاطر سرداب مذکور براى ما مکان مقدّسى است. قطعاً حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ نه به دیوار سرداب فرو رفته و نه زمین او را بلعیده است، و نه همچون جنّیان از انظار ناپدید گردیده، و نه در قالب فرشتگان به آسمانها بال گشوده است. همانطورى که رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ از خانه بیرون آمد و دشمنانش نمى دانستند که حضرت به کجا رفته است، امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ نیز به همین گونه از منزل بیرون مى آید و نوع مردم خبر ندارند که به کجا رفته است.

از مدتها قبل، یعنى از زمان امام هادى ـ علیه السلام ـ و امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ شخصى در بغداد نمایندگى امام هادى ـ علیه السلام ـ و امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ را داشت و به دستور امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ و اشاره ى حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ نیابت خاص امام زمان را در بغداد عهده دار شد و عموم شیعیان از محلّ حضرت بى اطّلاع بودند. آن نایب از روات حدیث و عالمى بزرگوار، و در عین حال یک کاسب معمولى بود که به کسب روغن فروشى اشتغال داشت. البته راوى حدیث بودن از لحاظ فقاهت و روایت حدیث مقام با اهمیتى است; ولى در عین حال این شخص سمت رسمى روحانى را که در زمان ما مصطلح است، ندارد. او کاسبى است روغن فروش به نام «عثمان بن سعید عَمروى» که جاى حضرت را مى دانست، و چه بسا حضرت در خانه ى او و یا در خانه ى بعضى از اصحاب خاص دیگر و یا بستگانش بوده است و فعلاً به این صورت از دید مردم غایب شده اند.

در حیاط منزل حضرت چاهى بود که از آن چاه آب مى کشیدند. چاه مزبور جز آنکه از آن آب بر مى داشتند هیچ موقعیتى در اعتقادات ما ندارد. پس آنانکه معتقدند حضرت داخل آن چاه است و همچنین عربى که سابقاً مى گفتند بالاى چاه مى نشیند و شمشیرش را هم زیر عبایش آماده نگه مى دارد تا هر وقت حضرت از چاه بیرون آمد به قتلش برساند، اینها اعمالى است احمقانه، ناشى از حماقت آن مرد سنّى ـ ظاهراً اکثر مطالب از سنى هاست ـ و احمق تر از او کسانى هستند که معتقدند او آنجا نشسته است که حضرت را بکشد و نیز کسانى که معتقد باشند حضرت توى چاه زندگى مى کند و یا توى دیوار سرداب فرو رفته است.

ما به وجود امام زمانى که در سرداب یا در داخل چاه زندگى کند معتقد نیستیم; امّا سرداب که مورد احترام ما است به خاطر آن است که یادبود خانه اى است که مسکن سه امام بوده است و خانه اى است که محل عبادت سه امام بوده و در طول این هزار سال هزاران بار امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ به آنجا رفته و مدتى نیز خانه ى شخصى حضرت بوده است. لذا حالا هم هنگامى که انسان به آنجا مى رود احساس مى کند که میهمان امام زمان ـ علیه السلام ـ است بنابراین اگر شیعه براى سرداب ارزشى قائل است به اعتقاد «صاحب البیت» است، نه به عنوان چاه و مسائل مربوط به آن.

خانه ى امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ همانند دیگر خانه هاى عراق، شامل غرفه اى براى مردان و غرفه اى براى زنان و سرداب بود، که سرداب نیز شامل غرفه هایى براى مردان و زنان مى شد، و در تابستان از شدّت گرما به این سرداب پناه مى بردند.

این سرداب محلّ زندگى و عبادت امام هادى ـ علیه السلام ـ ، امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ و حضرت بقیّة اللّه ـ ارواحنا فداه ـ بود و تمام دیدارها با حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ در عهد پدر در همین منزل و در همین سرداب انجام یافته بود، از این رهگذر شیعیانى که بعد از رحلت امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ براى زیارت قبر عسکرین ـ علیهما السلام ـ وارد سامرا مى شدند بعد از زیارت قبر آن بزرگواران، در محلّ عبادت سه امام بزرگوار نیز تبرّکاً نماز مى خواندند و آنجا را زیارت مى کردند. مقدس شمردن آن سرداب از طرف شیعیان موجب شد که دشمنان اهل بیت، شیعیان را متّهم کنند بر اینکه آنها مى گویند: امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ در سرداب مخفى شده است.

ولى شیعیان از چنین اعتقادى پاک و منزه هستند، آنها سرداب را به این دلیل مقدس مى شمارند که محلّ زندگى و پرستش و نیایش سه امام معصوم بوده است، محل زندگى حضرت حکیمه و جناب نرجس خاتون بوده است، و به خصوص محل رؤیت حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ در عهد پدر بزرگوارش مى باشد و بس. ما هرگز چنین اعتقادى نداریم! ما فقط از دشمنان شیعه مى شنویم که به ما نسبت مى دهند که ما معتقدیم حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ در چاهى در سرداب مقدّس مخفى است و تا روز ظهور در همانجا خواهد بود!! براى اثبات چنین مطلبى، مدرکى از کتابهاى شیعه از احادیث شیعه، از اقوال علماى شیعه لازمست که چنین مدرکى وجود ندارد، و به صرف اتّهام از طرف دشمنان چنین مطلبى ثابت نمى شود.

ما مثل همه ى شیعیان در طول تاریخ معتقدیم که حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ در تحت عنایات خاصّ پروردگار در اقطار و اکناف جهان در گردش است، همه ساله در مراسم حج شرکت مى جوید و قبر اجداد طاهرینش را در مدینه، عراق و طوس زیارت مى کند و با خدم و حشم ـ که تعداد آنها سى نفر است ـ به اقامتگاه خود در نقاط دوردست جهان و به دور از تیر رس دشمنان باز مى گردد.

ما به صراحت اعلام مى کنیم که مقدس شمردن سرداب صرفاً به همین دلیل است و این تقدیس اختصاص به این مکان ندارد بلکه هر کجا که مشخصاً معلوم باشد که محل عبادت یکى از امامان معصوم بوده است، از آنجا هم تبرّک مى جوئیم و هر کجا بدانیم که حتى یک بار و یک لحظه حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ دیده شده، آنجا را هم زیارت کرده، و تبرّک مى گیریم ـ همچون مسجد سهله در کوفه و مسجد جمکران در قم و... ـ و هرگز راز دیگرى در آن معتقد نیستیم.  
ما اگر زادگاه حضرت بقیّة اللّه ـ ارواحنا فداه ـ را زیارت مى کنیم، در مکّه نیز علیرغم فشار پلیس سعودى زادگاه رسول اکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ را زیارت مى کنیم و تبرّک مى جوئیم که حب محمّد و آل محمّد ـ علیهم السلام ـ با آب و گل ما آمیخته است و چون اکنون دست ما به دامن مقدس امام حجّت، مولى سرور و رهبرمان نمى رسد، هر کجا بدانیم گام نهاده، آنجا را زیارت مى کنیم، و هر کجا بدانیم که از هواى آنجا استنشاق نموده، از آنجا تبرک مى جوئیم.

کجا رسد به محلى که به طور جزم مشخص است که سه تن از امامان معصوم زندگى پر ثمرشان آنجا سپرى شده، در آنجا شبها را تا به سحر به عبادت حق پرداخته اند. حجت خدا در آنجا بدنیا آمده، نفسهایش بر در و دیوار آنجا نقش بسته است و هر سال براى زیارت قبور شریفه ى پدر، جدّ، مادر و عمه اش به آنجا تشریف فرما شده است.

جاى تعجب است که زیارت قبور امامان معصوم موجب متّهم شدن شیعیان به خرافه گویى مى شود ولى ایستادن دیگران در مقابل تابلوهاى یادبود، تمثال رهبران، مجسّمه ى جنایتکاران، سربازان گمنام و امثال آنها علامت روشنفکرى و تمدّن شناخته مى شود!!

ما روشنفکران را سرزنش نمى کنیم که چرا براى دیدن بناهاى فرسوده به عنوان آثار باستانى رنج سفر به خود هموار مى کنند تا مثلاً از فلان شاهکار هنرى و معمارى دیدن کنند ولى آنان ما را نکوهش مى کنند که چرا به دیدن سرزمینهاى مقدس مى رویم و از ارواح پاکیزه ى اولیاى خدا استمداد مى جوئیم و از آنها درس خلوص، بندگى، جهاد، جانبازى و فداکارى مى آموزیم.

منبع:کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه).

سیب ها روی خاک غلطیدند

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار

قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

 

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضهء کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در ودیوار خانه ای مشکی است

مربع

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ء ما چقدر تاریک است

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...

 

شعر:سید حمیدرضا برقعی

زمان و مکان

آخرین دیدار عمومى حضرت بقیة اللّه ـ ارواحنا فداه ـ با شیعیان روز هشتم ربیع الاوّل سال 260 هجرى بود که در مراسم تشییع جنازه ى پدرش صورت پذیرفت و بر جنازه ى پدر بزرگوارش نماز خواند و آنگاه از نظرها ناپدید شد، پس از آن ملاقات رسمى و عمومى نداشت. این دیدار در «سامرّاء» و در خانه ى امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ صورت یافت.  

منبع: کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه)