آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

شما چند درجه منتظرید؟


معنای انتظار و چگونگی آن یکی از سوالات اساسی در زمان ما یعنی دوران غیبت است و هر مسلمانی که منتظر تحقق وعده ی خداوند است که فرمود: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض...، باید بداند که چشم به راه چه باشد و چگونه انتظار کشد!

برای دانستن این چراهای بنیادی به سراغ آثار استاد مطهری رفتیم تا از او راه جوییم در این ظلمات!

بنگرید:

انواع انتظار فرج

انتطار فرج و آرزو و دل بستن به آینده دو گونه است : انتظارى که سازنده و نگهدارنده است ، تعهدآور است ، نیروآفرین و تحرک بخش است، به گونه اى است که مى تواند نوعى عبادت و حق پرستى شمرده شود؛ و انتظارى که گناه است ، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج کننده است و نوعى « اباحیگرى » باید محسوب گردد. 1

مشخصات انتظار بزرگ

1- خوشبینى به آینده بشریت.

2- پیروزى نهایى صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادى و صداقت بر زور و استکبار و استعباد(2) و ظلم و اختناق و دجل (دجالگرى و فریب ).

3- حکومت جهانى واحد.

4- عمران تمام زمین در حدى که نقطه خراب و آباد ناشده باقى نماند.

5- بلوغ بشریت به خردمندى کامل و پیروى از فکر و ایدئولوژى و آزادى از اسارت شرایط طبیعى و اجتماعى و غرائز حیوانى .
مومنِ منتظر، انسانی پاک و تلاشگری است که با نیتی الهی برای ساختن جهانی بسان مدینة النبی شب از روز نمی شناسد. او از خود شروع کرده و به زمینی آباد می اندیشد. از خود آغاز نموده چون کلید فتح جهان را در فتح خویشتن می داند.

6- حداکثر بهره گیرى از مواهب زمین .

7- برقرارى مساوات کامل میان انسانها در امر ثروت .

8- منتفى شدن کامل مفاسد اخلاقى از قبیل زنا، ربا، شرب خمر، خیانت ، دزدى ، آدمکشى و غیره و خالى شدن روانها از عقده ها و کینه ها.

9- منتفى شدن جنگ و برقرارى صلح و صفا و محبت و تعاون .

10- سازگارى انسان و طبیعت . 3

بر اساس آنچه استاد فرمود، مومنِ منتظر، انسانی پاک و تلاشگری است که با نیتی الهی برای ساختن جهانی بسان مدینة النبی شب از روز نمی شناسد. او از خود شروع کرده و به زمینی آباد می اندیشد. از خود آغاز نموده چون کلید فتح جهان را در فتح خویشتن می داند.

__________________________
1- قیام و انقلاب مهدى (عج )، ص 15.
2- به معناى بندگى خواستن، کسى را بنده خود ساختن (فرهنگ عمید)

3- قیام و انقلاب مهدى (عج )، ص 51.

منبع: تبیان

یحکم بحکم داوود!

در مورد امام زمان(ع) در روایات آمده است که: «یحکم بحکم داوود؛ با حکم حضرت داوود (ع) حکم می‌کند». حضرت داوود حکم غیبی صادر می‌کرد و به شواهد و ادلّه وابسته نبود. در زمان حضرت داوود شخص فقیری مدت‌ها از خداوند رزق حلالی می‌طلبید. روزی گاوی در خانة او را شکست و داخل شد. او هم بر این اساس که دعایش مستجاب شده است گاو را سربرید و گوشت آن را کباب کرد و با خانواده اش خوردند.
صاحب گاو که به دنبال گاوش می‌گشت فهمید که آن شخص فقیر گاو را کشته و مصرف کرده است. او را نزد حضرت داوود برد و حضرت داوود از آن شخص فقیر علّت کارش را پرسید: او هم گفت من هفت سال بود که دعا می‌کردم خدا رزق حلالی مرحمت کند، وقتی گاو در را شکست و داخل شد به خود گفتم دعایم مستجاب شده است؛ لذا آن را سر بریدم و با خانواده ام خوردیم.

حضرت داوود به صاحب گاو فرمود: «از شکایتت صرف نظر کن». صاحب گاو عصبانی شد و اعتراض کرد که این چه نحو قضاوت کردن است. حضرت داوود به او فرمود: «علاوه بر آن، نصف دارائی ات را هم به او بده». صاحب گاو هم به شدت برآشفت. حضرت داوود فرمود: «تمام دارائی ات را به او بده». در بین مردم در اثر این حکم سر و صدا بلند شد. حضرت داوود همراه با مردم بر سر قبر پدر کسی که گاو را کشته بود، حاضر شد و او را زنده کرد و علت مرگش را از او جویا شد. او گفت: پدر این صاحب گاو، غلام من بود. او مرا کشت و تمام دارائی ام را هم تصاحب کرد. در نتیجه روشن شد علاوه بر اینکه تمام دارائی صاحب گاو متعلق به آن شخص فقیر است، خود صاحب گاو و فرزندانش هم بچه‌های غلام پدر او هستند و متعلق به او می‌باشند، امام زمان(ع) هم این گونه حکم می‌کند.
٭ مصباح الهدی؛ مجموعه جلسات مرحوم دولابی
منبع: موعود

تنها رهبر


همه آنچه پیرامون گارگزاران دولت حضرت مهدى  گفته شد؛ نشانه کوچکى از عظمت آن تنها بازمانده از حجج الهى مى‏ باشد. لیکن توصیف آن امام همام میسور نیست، که هرچه خوبان جهان دارند او به تنهایى دارد.

اگر مردم جهان به قهرمان خود عشق مى‏ ورزند، هرگز قهرمانى در جهان به شجاعت و صلابت او وجود ندارد.

امام رضا علیه السلام در این رابطه مى ‏فرماید:

حضرت مهدى از نظر جسمى به قدرى توانمند است که اگر دستش را به بزرگترین درخت روى زمین دراز کند آن را را از ریشه و بن مى‏ کند و اگر در میان کوه‏ ها بانگ برآورد، صخره‏ هایش فرو ریزد.(۸۸)

اگر یوسف کنعان به جهت جمال بى‏ نظیرش، زیباترین تابلوهاى عهد کهن را به خود اختصاص داده؛ یوسف زهرا در میان دلبران بهشتى عنوان طاووُسُ اَهْلِ‏ الجَنَّة را از آنِ خود نموده است.(۸۹)

پیامبراکرم‏ صلى الله علیه وآله و سلم در وصف جمالش فرمود:

وَجهُهُ کَالْکَوکَبِ الدُّرّىّ؛ چهره ‏اش چون ستاره سحر است.(۹۰)

اگر پدران و مادران با عواطف و محبّت خود نسبت به فرزند زبانزد گردیده‏ اند؛ مهربانى پدران و مادران در برابر عواطف آن حضرت کم رنگ است:

امام هشتم مى ‏فرماید:

وَاشْفقُ عَلیهم مِنْ ابائهِم واُمَّهاتِهم؛ مهدى موعود از پدران و مادران نسبت به امت خود مهربان‏ تر است.(۹۱)

اگر پدران و مادران همواره نگران فرزندان هستند، او در توقیع خود به شیخ مفید مى‏ نویسد:

اِنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکم وَلا ناسینَ لِذِکرِکُم؛ ما هرگز در رعایت و حراست شما کوتاهى نمى‏ کنیم و یاد شما را از خاطر نمى‏ بریم.(۹۲)

این ویژگى ‏ها او را محبوب‏ ترین انسان جهان نموده، با این حال:

در منابع عامه آمده است که:

یُلقِى ‏اللَّهُ مَحبَّتَهُ فى صُدورِ النّاس؛ خداوند محبتش را به دل ‏هاى مردم مى‏ اندازد.(۹۳)

اگر همه دنیا در اشتیاق بهشت هستند، بهشت هم در اشتیاق یوسف فاطمه:

پیامبر رحمت مى ‏فرماید:

بهشت در اشتیاق چهار تن از خاندان من هست که خداوند آنها را دوست دارد و به من امر فرموده که آنها را دوست بدارم. آنها عبارتند از: على ‏بن ‏ابى‏ طالب، حسن، حسین و مهدى که عیسى‏ بن مریم پشت سرش نماز مى‏ گذارد.(۹۴)

پیامبراکرم‏ صلى الله علیه وآله وسلم در شب معراج جمال دل‏ آراى او را دید، از اعماق دل به او عشق ورزید و فرمود:

طوبى لِمَن لَقیهُ وَطوبى لِمن اَحَبّهُ وَطوبى لِمَن قالَ بِهِ؛ خوشا به حال کسى که او را دیدار کند، خوشا به حال کسى که او را دوست بدارد و خوش به حال کسى که به امامت او معتقد باشد.(۹۵)

امیرمؤمنان‏ علیه السلام بر فراز منبر کوفه، با یک دنیا شور و شعف از آن فرزند برومندش یاد کرده و مى ‏فرماید:

برترین قله شرف، دریاى بیکران فضیلت، شیرِ بیشه شجاعت، ویرانگر کاخ‏ هاى ستم، جهاد گر همیشه پیروز، قهرمان دشمن‏ شکن ...

آن‏ گاه دست روى سینه نهاده مى‏ فرماید:

هاهِ، شَوقاً اِلى رُؤیَتِهِ؛ آه، منِ على چقدر مشتاق دیدار اویم.(۹۶)

و چون از یاران با صفاى یوسف زهرا سخن مى‏ گوید مى‏ فرماید:

وَیا شَوقاهُ اِلى رُؤیَتهم فى حالِ حُضُورِ دَولتِهم؛ آه چقدر مشتاقم که آنها را به هنگام ظهور دولتشان دیدار نمایم.(۹۷)

قسمت پایانی

منبع: کتاب امام ‏مهدى و شکوفائى فرهنگ و تمدن اسلامى در جهان
نوشته دکتر علی اکبر ولایتی

۸۸)   علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۲.
۸۹)   شیرویه، الفردوس بمأثورالخطاب، ج ۴، ص ۲۲۲.
۹۰)   ذهبى، میزان‏الاعتدال، ج ۳، ص ۴۴۹.
۹۱)   کامل سلیمان، روزگار رهایى، ج ۱، ص ۱۲۹.
۹۲)   طبرسى، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷.
۹۳)   کورانى، معجم احادیث الامام‏المهدى، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۳۱۶.
۹۴)   شیخ حرعاملى، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۲، ب ۳۲، ح ۵۷۳.
۹۵)   شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج ۱، ص ۲۶۸.
۹۶)   علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵.
۹۷)   کلینى، الکافى، ج ۱، ص ۲۷۰.

فرماندهان لشکرى و کشورى


یکى از مهم‏ترین عوامل موفقیت حضرت مهدى  در اداره دهکده جهانى، وجود اصحاب و یاران خاص آن حضرت مى‏باشد که از ویژگى‏هاى فراوان برخوردارند. به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:

امام صادق‏ علیه السلام مى‏فرماید:

گویى قائم را بر فراز منبر کوفه مى‏بینم که ۳۱۳ نفر (به تعداد اصحاب بدر) در اطراف او هستند. آنها پرچم‏ داران و زمامداران روى زمین از سوى خداوند هستند.(۸۲)

امام باقر علیه السلام در این رابطه فرمود:

گویى اصحاب قائم را مى‏بینم که بر شرق و غرب جهان سیطره یافته ‏اند. چیزى در جهان نیست جز اینکه از آنها فرمان مى‏برد و خشنودى آنان را در هر چیزى مى‏طلبد، حتى درنگان زمین و پرندگان آسمان.(۸۳)

امام صادق‏ علیه السلام در وصف آنان مى‏فرماید:

آثار سجده در پیشانى آنان آشکار است، آنها شیران روز و راهبان شب هستند. گویى بدن‏هاى آنها قطعات آهن مى‏باشد، به هر یک از آنها نیروى چهل مرد داده شده است.(۸۴)

امیرمؤمنان‏ علیه السلام در یک تعبیر بسیار بلند از میزان شناخت آنها پرده برمى‏دارد و مى‏فرماید:

رِجالٌ عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَته؛ آنها مردانى هستند که خداى را آن‏گونه که باید شناخته ‏اند.(۸۵)

امام باقر علیه السلام در وصف آنان مى‏فرماید:

هُمُ‏النُّجَباءُ وَالقُضاةُ والحُکّامُ، وَالفُقَهاءُ فىِ‏الدّین؛ آنها بزرگواران، داوران، زمامداران و کارشناسان احکام دین مى‏باشند.(۸۶)

امیرمؤمنان بر جوان بودن آنها تکیه کرده مى‏فرماید:

یاران حضرت مهدى همه جوان هستند، کهنسالى در میان آنها جز به مقدار نمک طعام و سرمه چشم نخواهد بود.(۸۷)

 ادامه دارد...

منبع: کتاب امام ‏مهدى و شکوفائى فرهنگ و تمدن اسلامى در جهان
نوشته دکتر علی اکبر ولایتی


۸۲)   شیخ صدوق، کمال ‏الدین، ج ۲، ص ۶۷۲.
۸۳)   بحرانى، حلیةالابرار، ج 5، ص ۴۹۴.
۸۴)   نیلى، منتخب‏ الانوار المضیئة، ص ۱۹۵.
۸۵)   متقى هندى، کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۵۱۹.
۸۶)   طبرى امامى، دلائل‏ الامامة، ص ۳۰۷.
۸۷)   علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۲.