ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
پنجمین و آخرین نشانه از نشانه هاى حتمى قتل نفس زکیه است. نفس زکیه به معناى انسان بى گناه است. در احادیث و آیات، از چهار نفر به عنوان نفس زکیه یاد شده است.
نفس زکیه معاصر حضرت خضر علیه السلام، و او نوجوانى بود که با همسالان خود مشغول بازى بود، حضرت خضر علیه السلام او را کشت. حضرت موسى به او گفت: »اَقَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیرِ نَفْسٍ«؛ آیا شخص بى گناهى را کشتى که کسى را نکشته بود.(175)
نفس زکیه معاصر امام صادق علیه السلام که در مقابل منصور دوانیقى قیام کرد و با همه طرفدارانش کشته شد. او محمد پسر عبداللَّه محض، نوه امام حسن مجتبى علیه السلام بود و از مدعیان مهدویت به شمار مىرفت.(176) پیروان او حدیث معروف اِسْمُهُ اِسْمى را براى انطباق با او تحریف کرده و جمله: اِسمُ اَبیهِ اِسمُ اَبى را بر آن افزودند. احمد حنبل این حدیث را با سه طریق در مسند خود نقل کرده که هر سه با جمله: یُواطِىءُ اِسْمُهُ اِسْمى ختم شده. یعنى مهدى همنام من است.(177) طبرانى آن را با 14 طریق از پیامبر اکرم روایت کرده که به همان جمله ختم شده است.(178) ولى پیروان نفس زکیه جمله اِسْمُ اَبیهِ اِسمُ اَبى را بر آن افزودند. یعنى نام پدرش نام پدر من است!!(179)
نفس زکیه از کودکى زبانش مى گرفت(180) و لذا حدیثى جعل کرده به ابوهریره نسبت دادند که: مهدى نامش محمد بن عبداللَّه است و در زبانش عیبى هست!!(181) بعد از نفس زکیه منصور نیز از همین حیله استفاده کرد، پسرش را محمد نام نهاد و به مهدى ملقب ساخت و چون نام منصور عبداللَّه بود، او نیز مشمول این حدیث مجعول شد و به مهدى عباسى شناخته شد. و براى تثبیت آن، حدیث دیگرى جعل کرد و به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نسبت داد که مهدى از فرزندان عمویم عباس مى باشد!! این حدیث مجعول را فقط محمد بن ولید نقل کرده که کارش جعل حدیث بود.(182) پیروان نفس زکیه، احادیث نفس زکیه موعود را نیز به او تفسیر کردند و به این وسیله او را در تاریخ به عنوان نفس زکیه مشهور کردند.
نفس زکیه دیگرى در احادیث آمده که در آستانه ظهور در نجف اشرف به شهادت مى رسد. امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه اى که به خطبه المخزون معروف شده، در میان نشانه هاى ظهور مى فرماید: وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّة بِظَهْرِ الکوفَة فی سَبعین؛ و کشته شدن نفس زکیه (انسان بى گناهى) در پشت کوفه (نجف) با 70 تن.(183) شیخ مفید نیز به هنگام شمارش نشانه هاى ظهور، از کشته شدن نفس زکیه با 70 تن از صالحان در پشت کوفه سخن گفته است.(184)
هیچکدام از این سه مورد ربطى به نفس زکیه موعود ندارد.
نفس زکیه از نشانه هاى حتمى: آخرین نشانه از نشانه هاى حتمى در آستانه قیام جهانى حضرت بقیة اللَّه - ارواحنافداه - قتل نفس زکیه است که در مسجد الحرام، در میان رکن و مقام به هنگام قرائت پیام امام به شهادت مى رسد.
نفس زکیه معاصر حضرت خضر حدود 5000 سال پیش از تولد امام عصر کشته شده. نفس زکیه معاصر امام صادق علیه السلام نیز حدود 110 سال قبل از تولد آن حضرت کشته شده. نفس زکیه اى که در نجف اشرف کشته مى شود، در آستانه ظهور مى باشد. ولى نفس زکیه موعود، دقیقاً سه ماه و دو روز بعد از ظهور و 15 روز پیش از قیام جهانى، روز 25 ذیحجة الحرام در میان رکن و مقام به شهادت مى رسد. لذا امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه المخزون هر دو را در کنار یکدیگر بیان مى کند: وَقَتلُ النَّفس الزَّکیَّة بِظَهْرِ الکُوفَة فی سَبعین، وَالْمَذْبوحُ بَینَ الرُّکن وَ المَقام؛ از نشانه هاى ظهور کشته شدن نفس زکیه اى است در پشت کوفه با 70 تن، و آنکه کشته مىشود در میان رکن و مقام.(185)
شیخ مفید نیز به پیروى از کلام امیر مؤمنان علیه السلام این دو نشانه را کنار هم یاد کرده است.(186)
کشته شدن نفس زکیه در میان رکن و مقام از نشانه هاى حتمى است. در این رابطه چندین حدیث با سند صحیح در بخش آغازین این نوشتار ذکر نمودیم و اینک حدیث دیگرى مى آوریم که آن را شیخ مفید از طریق فضل بن شاذان از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: وَ قَتلُ النَّفس الزَّکیة مِنَ المحْتوم؛ قتل نفس زکیه از نشانه هاى حتمى است.(187) این حدیث به همین تعبیر از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است.(188)
نفس زکیه نامش محمد است. امام صادق علیه السلام در ضمن یک حدیث طولانى مى فرماید: وَ قَتْلُ غُلامٍ مِن آلِ مُحمَّد صلى الله علیه و آله و سلم بَینَ الرُّکنِ وَ المَقام، اِسْمُهُ مُحمد بن مُحمد، وَ لَقَبُهُ النَّفسُ الزَّکیَّة؛ قتل جوانى از آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم در میان رکن و مقام که نامش محمد فرزند محمد، و لقبش: نفس زکیه مى باشد.(189)
این حدیث را فضل بن شاذان فقط با دو واسطه نقل کرده که هر دو در حد اعلاى وثاقت مى باشند.(190) در این حدیث که از نظر سندى در اوج صحت است، نام پدرش محمد آمده، ولى در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام حسن آمده است.(191)
نفس زکیه از تبار امام حسین علیه السلام است. امام باقر علیه السلام در ضمن یک حدیث طولانى مى فرماید: اگر هر چیزى بر شما مشتبه شود؛ هرگز پیمان پیامبر، پرچم پیامبر، سلاح پیامبر، و نفس زکیه اى که از نسل امام حسین علیه السلام است، بر شما مشتبه نمى شود.(192)
پس آنچه ابو الفرج نقل کرده که نفس زکیه از اولاد امام حسن مجتبى علیه السلام است، از سوى پیروان نفس زکیه (محمد بن عبداللَّه بن حسن) جعل شده است.
حضرت مهدى دقیقاً 15 روز بعد از قتل نفس زکیه قیام جهانى خود را آغاز مى کند. امام باقر علیه السلام در این رابطه مى فرماید: لَیْسَ بَینَ قِیامِ القائِم وَ قَتلِ النَّفسِ الزَّکیةِ أَکثَر مِن خَمسةَ عَشْرَ لَیلَة؛ در بین قتل نفس زکیه و قیام قائم(193) جز 15 شب فاصله اى نخواهد بود.(194)
نفس زکیه بى گناه است. امیر مؤمنان علیه السلام در این رابطه مى فرماید: ریختن خون حرام، در روز حرام، در شهر حرام، از تیره اى از قریش. سوگند به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید، پس از آن بیش از 15 شب حکومت نخواهد داشت.(195) منظور از خون حرام؛ انسان بى گناه، منظور از روز حرام؛ ماه ذیحجة الحرام و منظور از شهر حرام؛ مکه معظمه مى باشد.
قتل نفس زکیه خیلى ناجوانمردانه است. امیر مؤمنان علیه السلام در این رابطه مى فرماید: به خدا سوگند گویى به نوجوانى از قریش مى نگرم که در خون خود دست و پا مى زند. پس از این جنایت کسى در روى زمین عذر آنها را نپذیرد و دیگر براى آنها سیطره اى نمى ماند.
نفس زکیه را به هنگام قرائت پیام حضرت مى کشند. امام باقر علیه السلام مى فرماید: قائم(196) به یکى از یارانش مى فرماید برو به سوى اهل مکه و بگو من فرستاده فلانى هستم. او به شما مى گوید »ما اهلبیت رحمت و معدن رسالت و خلافتیم، ما ذریه پیامبر و از تبار پیامبرانیم، ما مورد ستم واقع شدیم، ما پایمال و منکوب شدیم، از روزى که پیامبر ما رحلت کرده تا به امروز حق ما گرفته شده، ما از شما یارى مى طلبیم. ما را یارى کنید.« هنگامى که آن جوان این پیام را ابلاغ مى کند؛ به سویش تهاجم مى کنند و او را در میان رکن و مقام سر مى برند. او نفس زکیه است.(197)
نفس زکیه دقیقاً روز 25 ذیحجه کشته مى شود و 15 روز بعد، روز دهم محرم )عاشورا( قیام جهانى آغاز مى شود.
آخرین نشانه، قتل نفس زکیه است و بعد از آن، حضرت مهدى(198) صاحب سیره شایسته، قیام مى کند.
حضرت مهدى(199) خروج نکند جز هنگامى که نفس زکیه کشته شود. چون او کشته شود، ساکنان زمین و آسمان بر آنها خشمگین شوند.(200)
عبداللَّه بن بشّار سوگنامه مفصلى پیرامون شهداى راه فضیلت، از خاندان عصمت و طهارت سروده، در مورد نفس زکیه مى گوید:
وآخر عندالبیت یقتل ضیعة
یقوم فیدعو للامام فینحر
یکى دیگر به تباهى در کنار کعبه کشته مى شود، او بر مى خیزد و به سوى امام علیه السلام فرا مىخواند و در این راه کشته مى شود.
وفی قتل نفس بعد ذلک زکیة
امارات حق عند من یتذکر
در قتل نفس زکیه نشانه هاى حقى هست براى کسى که متذکر شود.
منبع: لزوم تفکیک علائم حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على اکبر مهدى پور
175. ابو الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبین، ص 203.
176. احمدحنبل، المسند، چ دارالفکر، بیروت، ج 2، ص 10، ح 3571 و 3572، ص 123، ح 4098.
177. طبرانى، المعجم الکبیر، ج 10، ص 137 - 131، ح 10230 - 10208.
178. ابوداود، صحیح سننالمصطفى، ج 2، ص 207.
179. ابو الفرج، مقاتل الطالبیین، ص 204.
180. همان، ص 205.
181. سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص 272.
182. حلى، مختصر بصائر الدرجات، ص 443، ح 522؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 53، ص 82؛ ج 52، ص 273.
183. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 368؛ ابن فتال، روضة الواعظین، ج 2، ص 15؛ اربلى، کشف الغمة، ج 3، ص 247؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 220.
184. حلى، مختصر بصائر الدرجات، ص 443.
185. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 368.
186. همان، ص 371؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 279؛ نعمانى الغیبة، ص 435؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج 3، ص 722.
187. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 652؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص 435؛ شیخ حر، همان.
188. فضلبن شاذان، اثباتالرجعة - محظوط -؛ مختصر اثباتالرجعة، تراثنا، ش 15، ص 217، ح 18؛ میرلوحى، کفایة المهتدى، ص 280؛ خاتون آبادى، کشف الحق، ص 182، ح 30.
189. این دو واسطه عبارتند از:
صفوان بن یحیى، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 197، رقم 524؛ شیخ طوسى، الرجال، ص 352؛ همو، اختیار معرفة الرجال، ص 502، رقم 963.
محمد بن حمران، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 359، رقم 965.
190. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 1، ص 331؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 292؛ اربلى، کشف الغمة، ج 3، ص 324.
191. عیاشى، التفسیر، ج 1، ص 164، ح 222؛ بحرانى، البرهان، ج 2، ص 26، ح 694؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 223.
192. ابو الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبین، ص 209.
193. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 649؛ شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 374؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص 445؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 281.
194. نعمانى، الغیبة، ص 258؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 234.
195. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 131.
196. علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 307.
197. حائرى یزدى، الزام الناصب، ج 2، ص 177.
198. مقدسى، عقد الدرر، ص 116.
199. ابن ابى شیبه، المصنف، ج 8، ص 679، ح 199؛ متقى هندى، البرهان، ص 112.
200. مقدسى، عقد الدرر، ص 119.