آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

خواسته ام که یاریت کنم



   امشب شب نزول فرشتگان است. شب نور افشانی زمینیان تا آسمانها و فخر انسان بر ملک ، شبی که خداوند بر بشر منت نهاد و عزیزترین مخلوقش را به بشریت هدیه کرد و بنا بر این شد ، تا بلوغ فکریمان نرسد ، نقاب از چهره اش بر ندارند.
   امشب شبی است که ثابت میکند خدا هنوز به هدایت بشریت ، غلبه عقل بر هوای نفس بشر و به بندگی ما امید دارد ، که عزیزترینش را تقدیم به ما کرد.
امشب شب قدر است . اگر شب قدر ، شب نزول قرآن است ، مگر مهدی از قرآن چه کم دارد؟ مگر پیامبر اکرم نفرمود انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی . شب نزول آخرین قرآن ناطق .
او باقی مانده خداست ، آخرین آیت عظمای الهی ، تنها امید مستضعفان و خداجویان جهان.
   خلیفه خداست ، جانشین محمد و علی ، فاطمه ، حسن و حسین است. جانشین پدران پاک و طاهرش .
پدرش امام حسن عسکری علیه السلام میفرماید : من فضیلتی دارم که هیچ یک از ائمه اطهار صاحب آن فضیلت نیستند. من پدر مهدی ، و منجی دین هستم.
عزیز فاطمه ،
   تو کیستی که با همه پدران و گذشتگان و آیندگان  تفاوت داری !
   تو کیستی که شیران سحرخیزی و سلوک  و مراقبه در بادیه عشقت روبهی بی دست و پایند !
   تو کیستی که رسیدن به تو راهی بس دشوار و پر خطر دارد!
   تو کیستی که همه عالم از چشمه وجودت سیراب اند و غافل ، تو چقدر حلیمی  ، چقدر صبوری !

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست            منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

و من همه چیز را میدانم ،
میدانم که ایمانها کامل نمیشود مگر تو بیایی !
میدانم که غرض از آمد و شد ، خلقت کون و مکان ، تویی و افضل بندگان خادمتین و متواضعترین نسبت به تو است.
میدانم که برای رسیدن به تو باید از همه چیز گذشت.
...   برای نیل به تو باید محبت دنیا را در دل کور کنم ، و من آنقدر در دنیا فرورفته و عاشقش شده ام که جرات ندارم در دعایم بگویم : اللهم اخرج حب الدنیا من قلبی
... میدانم که مثل تو برای من مثل پدری مهربان ، مادری دلسوز ، برادری شقیق است و تو از همه کس به من نزیکتری.
... میدانم که : او را به چشم پاک توان دید چون هلال     هر دیده جای جلوه ی آن ماه پاره نیست
و از همه بدتر میدانم که همه مشکلات و سختیهای تو از بی دست و پایی و کم کاری و نخواستنهای من است.
نخواستم یاریت کنم ، نخواستم خودم را برایت آماده کنم ، نخواستم تا مالکی باشم که باری به دوشم بگذاری ، نخواستم قید هرچه غیر از توست را بزنم که پای تو کم کسی زخودش دست شسته است .نخواستم زندگی ام را وقف تو کنم .
نمیدانم فاصله این نخواستن ها تا خواستن ها چقدر زیاد است. همین قدر میدانم که این فاصله ها ، دقیقا فاصله هایی است بین شمربن ذی الجوشن و ابالفضل العباس ، عمر سعد و حر بن یزید ریاحی ها . خواستن و نخواستن دقیقا آن ذات وجود من است که تعیین میکنم که دوست دارم چه کسی باشم . لهم فیها ما یشاءون  در قیامت هم هر کس هرچه بخواهد همان است و همه به آنچه هستند راضی اند. کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً (اسراء-14)

سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم


نظرات 1 + ارسال نظر
محسن / ناطق ، مهدویت و انتظار چهارشنبه 13 مرداد 1389 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.nateg.blogfa.com

با سلام
دوست عزیز وبلاگ مهدوی بسیار زیبا و پر محتوایی دارید.خوشحال می شوم که شما هم از وبلاگ بنده بازدید نمایید.
بنده آماده تبادل لینک با وبلاگ شما هستم .اگر موافق هستید لطفا خبرم کنید. ممنون.وبلاگ ناطق ؛مهدویت و انتظار
www.nateg.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد