آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)


مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه و دیگر بزرگان آورده اند:

یکى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حکایت کند:

پس از آن که امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .

همین که وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .

و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب کرد و اظهار داشت :

اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از کلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .

ابوبصیر گوید: از آن بانوى کریمه توضیح خواستم ؟

پاسخ داد: در آن هنگام ، که ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیکان را بگوئید که در کنار من حاضر و جمع شوند.

وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یکایک آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:

کسانى که نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.

قابل دقّت است که حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلکه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.


منبع: تبیان

امام در هجر امام

من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسیدیم، دیدیم آن بزرگوار بر روى خاک نشسته و مانند فرزند مرده و جگر سوخته گریه مى کرد. آثار حزن و اندوه از چهره‌اش نمایان است و اشک، کاسه چشمهایش را پر کرده بود و چنین مى‌فرمود:

سرور من؛ غیبت (دورى) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامشم را از دلم ربوده. آقاى من؛ غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهاى دردناک ابدى پیوسته است.

- گفتم: خدا دیدگانت را نگریاند اى فرزند بهترین مخلوق! براى چه این‌چنین گریانى و از دیده اشک مى‌بارى؟
چه پیشامدى رخ داده که این گونه اشک مى‌ریزى؟

- حضرت آه دردناکى کشید و با تعجب فرمود:

واى بر شما، سحرگاه امروز به کتاب ((جفر)) نگاه مى‌کردم و آن کتابى است که علم منایا و بلایا و آنچه تا روز قیامت واقع شده و مى‌شود در آن نوشته شده، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت کردم؛

و همچنین دقت کردم در گرفتارى مؤمنان آن زمان، و شک و تردیدها که به خاطر طول غیبت او که در دلهایشان پیدا مى‌شود و در نتیجه بیشتر آن‌ها از دین خارج مى‌شوند و ریسمان اسلام را از گردن برمى‌دارند.... اینها باعث گریه من شده است.

السلام علیک یا ابا عبدالله(یا جعفربن محمد)

پس کجایند آن چهار هزار شاگرد حضرت که خانه اش را این چنین به آتش میکشند؟
پس کجایند آن سینه چاکان ولایت که ادعاهای آنچنانی داشتند و اکنون حضرت را بدون عمامه در کوچه و بازار میکشند؟
پس کجایند آن خشک مقدسانی که یحیطونه ما درت معایشهم بودند و به خیال خام ما وفادار بودند و صدیق.
پس کجایند آن محصلان جدی در امر دین که هر کس میدیدشان بی گمان آنها را از راست قامتان در امر دین میپنداشت؟
کجایند آن شهیدان خدایی؟
این مالک ؟
این عمار؟
این ذوالشهادتین؟
این کلام کلام خود حضرت جعفربن محمد علیه السلام است:
که اگر زن و فرزندم در کنار من اینگونه میلرزند که خانه و کاشانه شان به آتش کشیده شده...
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
کجایید ای شهیدان خدایی؟
بلا جویان دشت کربلایی؟
پس کجایید ای سربازان مهدی صاحب الزمان؟
حسین زمانه در قتلگاه دست و پا میزند؟
حسین زمان سالهاست که ذکر نماز شبش امن یجیب است.
سالهاست که ندای هل من ناصر ینصرنی اش عرش را به لرزه در میآورد.
سالهاست که در غفلت به سر میبریم و انگار نه انگار در این عالم هدفی برای ما متصور است.
الم یان للذین ءامنو ان تخشع قلوبهم لذکر الله؟