آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

این عیدها برای من آقا نمیشود !

یک سال دیگر از عمر گرانبار سبب خلقت ، او که همه آفرینش به گوشه جمالش آفریده شد ، او که همه آفرینش به یمن او روزی میخورند ، در غیبت گذشت . او که همه آفرینش برای او خلق شده بیش از هزار سال است که بیابان نشین است و من غاصب زمینم .
نمیدانم در این یک سال کسی بود که توانسته باشد به فرمایش حضرت که فرمود پناهگاه ما باشید عمل کند و مثل عباس پناهگاه حسین زمان شود یا اینکه ... ؟
همین‌‌قدر میدانم که من یکی شرمنده‌ام از رخسار زیبای حضرتش که به هیچ صراطی مستقیم نشدم و در سال اخیر عمر ایشان یکی از معضلات بزرگ حضرت بودم چه رسد به اینکه بخواهم باری هم از دوشش بردارم !
فکر کنم حرفی نزنم بهتر باشه ، فقط به بهانه نیمه شعبان یک غزل بسیار زیبا از جناب آقای حیدری تقدیم شما بزرگواران میکنم . باشد که تکانی بخوریم.



بر در میکده روزی چو گذارم افتد
چشم آلوده من بر رخ یارم افتد


رفتن میکده با غیر اجل ممکن نیست
کو اجل تا که به آن خانه گذارم افتد؟


مهربانی ز دو سر خوش بود اما چه کنم
اوست تنها ز رفاقت پی کارم افتد


محنت و غصه دنیا شده ساکن به دلم
چه کنم تا به دلم غصه یارم افتد؟


هر چه دستم بگرفت از ره دیگر رفتم
چه کنم تا گذرم سوی نگارم افتد؟


ترسم آن دوست که رنجیده ز دست و دل من
دست از من بکشد فتنه به کارم افتد


اشک ریزم به هوا خواهی او تا دم مرگ
تا که اشکش به روی خاک مزارم افتد


التماس دعا
منتظر یه شعر معرکه از استاد جعفری در روز نیمه شعبان باشید.