روز ششم محرم

عبیدالله در این روز نامه‏اى به عمر بن سعد نوشت که: من از نظر کثرت لشکر اعم از سواره و پیاده و تجهیزات، چیزى را از تو فروگذار نکردم، توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را براى من مى‏فرستند!(1)



وضعیت لشکر دشمن

چون مردم مى‏دانستند که جنگ با امام حسین علیه‏السلام در حکم جنگ با خدا و پیامبر اوست، تعدادى در اثناى راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار کردند.

نوشته‏اند که: فرمانده‏اى که از کوفه با هزار رزمنده حرکت کرده بود، چون به کربلا مى‏رسید فقط سیصد یا چهار صد نفر و یا کمتر از این تعداد همراه او بودند، بقیه به علت اعتقادى که به این جنگ نداشتند، اقدام به فرار کرده بودند(2).

بنی اسد و نصرت امام علیه السلام

در این روز حبیب بن مظاهر به آن حضرت عرض کرد: یابن رسول الله! در این نزدیکی طائفه ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من نزد آنها روم و ایشان را بسوی تو دعوت کنم، شاید خداوند شر این گروه را از تو با حضور بنی اسد در کربلا، دفع کند!

امام اجازه داد، و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برای شما به همراه آورده ام، شما را به یاری پسر پیامبر خدا دعوت می کنم،...چون شما قوم و عشیره من هستید شما را به این راه خیر راهنمایی می کنم،...

در این هنگام مردی از بنی اسد که او را عبدالله بن بشیر می نامیدند، به پاخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت می کنم؛ و رجزی حماسی برخواند.(3)
آنگاه مردان قبیله که تعدادشان به نود نفر می رسید بپا خاستند و برای یاری امام حرکت کردند. در آن هنگام مردی نزد عمر بن سعد رفته و او را از جریان کار آگاه کرد و او مردی را به نام ارزق با چهارصد سوار بسوی آن گروه روانه ساخت، و در دل شب سواران ابن سعد در کنار فرات راه را بر آنها گرفتند در حالی که با امام فاصله چندانی نداشتند.

طایفه بنی اسد با سواران ابن سعد در آویختند، حبیب بن مظاهر بر ارزق بانگ زد که: وای بر تو! بگذار دیگری غیر از تو این مظلمه را بر گردن گیرد.

هنگامی که طایفه بنی اسد دانستند که تاب مقاومت با آن گروه را ندارند، در سیاهی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد شبانه بر آنها بتازد.

حبیب بن مظاهر به خدمت امام آمد و جریان را گفت، امام حسین علیه السلام فرمود: لا حول و لا قوه الا بالله(4).

--------------------------------------------------------------------------------


1- بحار الانوار 44/387.

2- حیاة الامام الحسین 3/118.
3-بتحقیق که این گروه آگاهند در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند که من رزمنده ای شجاع و دلاورم گویا همانند شیر بیشه می باشم.
4-بحارالانوار 44/386.
منبع:کتاب قصه کربلا – به ضمیمه قصه انتقام، على نظرى‏منفرد