بعد از رحلت حضرت امام حسن عسکرى ـ علیه السلام ـ زمینه هاى زیادى براى پیدایش فرقه هاى جدید شیعى بوجود آمد. یکى از این عوامل مشکلاتى بود که جعفر از فرزندان حضرت هادى ـ علیه السلام ـ بوجود آورده بود که بدبختانه از راه و رسم پدران گرانقدرش انحراف جست و راه هوا پرستى و گناه را پیش گرفت. از شگفتیهاى روزگار این است که کارش به جایى رسید که حضرت عسکرى ـ علیه السلام ـ او را برادر، یار، یاور و محرم اسرار خویش نمى انگاشت و با اینکه فرزند گرانمایه اش حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ را به شیعیان مورد اعتماد، نشان مى داد و خبر ولادت او را به دوستداران خاص گزارش مى نمود، جعفر را از این امر خطیر و رخداد پرشکوه آگاه نساخت و گویى او هرگز نمى دانست که برادرش حضرت عسکرى ـ علیه السلام ـ داراى فرزند گرانمایه اى بنام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ است. نمى دانیم! شاید هم با خبر بود اما به دلیل آرزوها، اهداف و نقشه هاى جاه طلبانه اى که در سر مى پروراند خود را به نادانى مى زد و چنین وانمود مى کرد که حضرت عسکرى ـ علیه السلام ـ فرزندى ندارد و این جعفر است که هم وارث اوست و هم جانشین معنوى و امام پس از آن حضرت. یکى دیگر از این عوامل، شیعیان و افرادى بودند که همانند جعفر دست به چنین ادعاهاى دروغینى زدند که موجب انحرافات بسیارى گشتند; اینان که از یاران حضرت هادى و حضرت عسکرى ـ علیهما السلام ـ بودند، فرجام شقاوت بار و عاقبت بسیار بدى را براى خویش برگزیدند و از راه درست و مسیر حق و عدالت انحراف جستند، با اینکه هم داراى سابقه درخشانى بودند و هم بسیار به محضر آن دو بزرگوار تشرف یافته و پیوندشان سخت و استوار بود. روایات بسیار از آن دو امام معصوم شنیده بودند تا جایى که یکى از آنان با گردآورى و دسته بندى آن روایات، کتابى تألیف نموده بود. مورد دیگر که شاید بتوان گفت اساسى ترین مشکل حتى در زمان حیات ائمه ى دیگر نیز بود، وجود شیعیان و پیروان سست ایمان که مهمترین و بزرگترین محمل پیدایش فرقه هاى جدید بودند که با هر ادعایى سر تعظیم فرود مى آوردند و با هر بادى به لرزه در مى آمدند. با تعمق شایسته و بایسته در موضوع براى انحراف آفرینان، جز انگیزه هاى ذیل را نمى توان یافت: 1 ـ حرص و آز در تأمین منافع نامشروع شخصى. 2 ـ طمع به اموال و امکاناتى که انبوه دوستداران امام عصر ـ علیه السلام ـ به آنها داده بودند تا توسط آنان به آن حضرت برسد. 3 ـ جاه طلبى و دوستى ریاست و عشق به شهرت و قدرت، تا از وراى آنها به جامعه، فرماندهى و ریاست کنند. 4 ـ و دیگر آفت پیروى از هواى نفس که انسان را از حق و فضیلت باز مى دارد. آرى! براى نگون بختى و انحراف آنان دلیل دیگرى جز آنچه آمد نمى شناسیم. سرانجام کارشان به جایى رسید که نفرین و لعنت حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ شامل آنان گردید. آن نفرین و لعنتى که بند بند وجود انسان از آن مى لرزد و قلبها تکان مى خورد. منبع: کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه) |