۳ - بانگ آسمانى


سومین نشانه از نشانه‏ هاى حتمى که مقارن ظهور رخ مى‏ دهد بانگ آسمانى است.

در احادیث صحیح و مستندى که در بخش آغازین این نوشتار نقل کردیم و سند آنها را بررسى نمودیم، بانگ آسمانى به عنوان یکى از نشانه‏ هاى حتمى بیان شده بود. در حدیث دیگرى امام صادق‏ علیه السلام مى‏ فرماید: اَلنِّداءُ مِنَ الَمحتُوم؛ بانگ آسمانى از نشانه‏ هاى حتمى است.(112)

همین تعبیر در حدیث دیگرى نیز در کافى شریف آمده است.(113) در توقیع شریفى از ناحیه مقدسه آمده است: اَلا فَمَنِ ادَّعى المشاهَدَة قَبلَ خُروجِ السُّفیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهوَ کاذِبٌ مُفْتَر؛ آگاه باش که پیش از خروج سفیانى و بانگ آسمانى، هر کس ادعاى مشاهده کند، دروغگو و افترا پرداز است.(114)

توقیع شریف به حتمى بودن نداى آسمانى اشعار دارد. و سه حدیث مذکور نیازى به بررسى سندى ندارد، زیرا مضمون آنها با دو حدیث صحیح پیشین تأیید مى ‏شود.

بانگ آسمانى در قرآن‏ کریم: در ذیل آیه شریفه: »وَاسْتَمِعَ یَومَ یُنادى المُنادى مِن مکانٍ قریبٍ، یَومَ یَسْمَعونَ الصَّیْحَة بِالحَقِّ، ذلِکَ یَومُ الخُروج«؛ گوش فرا ده هنگامى که منادى از جایگاه نزدیک ندا سر دهد، روزى که صیحه را به حق مى‏ شنوند، آن روز روز خروج است؛ (115) امام‏ صادق‏ علیه السلام فرمود: منادى با نام قائم و نام پدرش ندا سر مى‏ دهد و منظور از صیحه در این آیه همان بانگ آسمانى است که آن روز، روز خروج قائم است.(116) و در بیانى دیگر آمده است: صَیحَةُ القائِمِ مِنَ السَّماءِ؛ منظور از صیحه، بانگ آسمانى براى قائم است.(117)

امام رضا علیه السلام در تفسیر »یَومُ الخُروج« فرمود: اَى خُروجُ وَلَدىَ القائِم المَهدِىِّ؛ یعنى: خروج پسرم مهدىِ قائم.(118)

مرحوم فیض در تفسیر »مِن مکانٍ قریب« مى‏ فرماید: صداى منادى آسمانى براى همگان به صورت یکسان و مساوى مى‏ رسد.(119) منظور ایشان از نظر شدت و ضعف است و گرنه براى هر کسى به زبان مادرى خودش مى‏ رسد.(120)

در ذیل آیه شریفه: »اِنْ‏ نَشَأ نُنَزِّل عَلیهم مِن السَّماءِ آیةً فَضَلَّت اَعْناقُهُم لَها خاضِعین«؛ اگر بخواهیم نشانه ‏اى از آسمان براى آنها فرو مى‏ فرستیم که گردن هایشان در برابر آن منقاد شود.(121) احادیث فراوان داریم که منظور از آیه (نشانه) در این آیه شریفه بانگ آسمانى است:

امیرمؤمنان‏ علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمود: هِیَ آیةٌ تُخْرِجُ الفَتاةَ مِنْ خِدْرِها وتُوقِظُ النَّائِم، وَتُفْزِعُ الیَقْضان؛ آن نشانه‏ اى ‏است که دوشیزگان را از سراپرده‏ها بیرون مى‏ فرستد، خفتگان را بیدار مى‏ کند، و بیداران را به وحشت مى‏ اندازد.(122)

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمود: منظور از آن، ندایى از آسمان به نام مردى با نام پدرش مى‏ باشد.(123) و در حدیث دیگرى فرمود: درباره قائم آل محمد - صلوات اللَّه علیه - نازل شده که به نام او از آسمان ندا مى‏ شود.(124) و در حدیث دیگرى در توضیح نداى آسمانى به نام صاحب این امر فرمود: به خدا سوگند که آن در کتابِ خدا آشکار است، آن روز احدى در روى زمین نمى‏ ماند جز اینکه در برابر او سر فرود مى‏ آورد.(125)

امام صادق‏ علیه السلام نیز در همین رابطه فرمود: به خدا سوگند ندا از آسمان به نام قائم در کتابِ خدا آشکار است.(126) و در حدیث دیگرى فرمود: قائم قیام نمى‏ کند جز هنگامى که منادى از آسمان بانگ برآورد که آن را دوشیزگان در سراپرده‏ها مى‏ شنوند. همه اهل شرق و غرب مى‏ شنوند.(127)

از امام صادق ‏علیه السلام در تفسیر این آیه پرسیدند که آیا منظور همان بانگ آسمانى است؟ فرمود: آرى، هنگامى که این نشانه رخ دهد، همه گردن فرازان و دشمنان خدا در برابر آن خاضع شوند.(128) و در حدیث دیگرى فرمود: آن بانگ آسمانى است به نام صاحب این امر، تا گردن‏ هایشان در برابر آن خاضع شود.(129) و در حدیث دیگرى فرمود: پدرم مى‏ فرمود که بانگ آسمانى در قرآن در همین آیه است.(130)

امام رضا علیه السلام در تفسیر همین آیه فرمود: او همان امامى است که منادى از آسمان بانگ مى‏ زند و به سوى او فرا مى‏ خواند، همه اهل زمین آن را مى‏ شنوند.(131)

محتواى بانگ آسمانى: در شمارى از احادیث یاد شده آمده بود که منادى آسمانى با نام قائم و نام پدر بزرگوارش ندا سر مى‏ دهد و اهل زمین را به سوى او فرا مى‏ خواند. در احادیث فراوان توضیحات بیشترى در این رابطه آمده است که به تعدادى از آنها فقط اشاره مى‏ کنیم:

رسول‏ اکرم‏ صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: منادى از آسمان بانگ بر مى آورد که: اِنَّ اَمیرَکُم فُلان؛ امیر شما فلانى است.(132) و در حدیث دیگرى فرمود: منادى از آسمان بانگ برآورد: هان اى مردمان، روزگار جباران سپرى شد و بهترین فرد از امت محمد صلى الله علیه و آله و سلم زمام امور را به دست گرفت، پس در مکه به او بپیوندید.(133)

امیرمؤمنان‏ علیه السلام در این رابطه فرمود: امر مردم سامان نگیرد و بر گرد یک محور گرد نیایند، تا هنگامى که منادى از آسمان بانگ برآورد: عَلَیْکُم بفلان، وَتَطْلُعُ کَفُّ تُشیر؛ به سوى فلانى بشتابید. آن‏ گاه کف دستى در آسمان ظاهر شود و به سوى او اشاره کند.(134)

رسول‏ اکرم‏ صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: چون مهدى خروج کند، فرشته‏اى از بالاى سرش بانگ برآورد: اِنَّ هذا مَهدِىٌّ فَاتَّبِعُوه؛ به راستى این مهدى است، پس از او پیروى کنید.(135)

امام باقر علیه السلام فرمود: امر ما از آفتاب آشکارتر است. سپس فرمود: منادى از آسمان ندا سر مى ‏دهد: فلانى پسر فلانى، امام است.(136)

سیف‏ بن‏ عمیر مى‏ گوید در نزد منصور دوانیقى بودم. به من گفت: اى سیف‏ بن‏ عمیر، به ناگزیر یک منادى خواهد بود که یُنادى مِنَ السَّماءِ بِاسْمِ رَجُلٍ مِنْ وَلْدِ عَلِّىِ‏ بن ابى‏ طالِب؛ بنام مردى از فرزندان على بن ابى طالب‏ علیه السلام از آسمان ندا سر مى‏ دهد. هنگامى که این ندا سر داده شود ما پیش از هر کسى به آن پاسخ مى‏ دهیم، زیرا این ندا در مورد یکى از پسر عموهاى ماست. سیف پرسید: آیا از تبار حضرت فاطمه‏ علیها السلام است؟ گفت: آرى. آن‏ گاه منصور گفت: اى سیف، اگر نبود که من آن را از ابو جعفر امام باقر علیه السلام شنیده‏ ام، اگر همه اهل زمین مى‏ گفت، آن را نمى‏ پذیرفتم، ولى چه کنم که او محمد باقر علیه السلام است.(137)

امام صادق ‏علیه السلام فرمود: منادى از آسمان ندا مى‏ کند: فلانى امیر است. منادى دیگر بانگ بر آورد: اِنَّ عَلیّاً وَشیعَتَهُ هُمُ‏الفائِزون؛ به راستى على و شیعیانش رستگارانند.(138)

امام هشتم حضرت رضا علیه السلام در حدیثى نشانه‏ هاى ظهور را بر مى‏ شمارد، از بانگ آسمانى و فرا گیر بودن آن سخن مى‏ گوید و در پایان مى‏ فرماید: منادى آسمانى به سوى او فرا مى‏خواند و مى‏گوید: اَلا اِنَّ حُجَةَ اللَّه قَد ظَهَرَ عِنْدَ بیتِ‏ اللَّهِ فَاتَّبِعوه، فَانَّ الحَقَّ مَعَهُ وَفیه؛ آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرد، از او پیروى کنید که حق با او و در نزد اوست.(139) و در حدیث دیگرى فرمود: بدنى در قرص خورشید مشاهده مى‏ شود که مى‏ گوید: اِنّ‏ اللَّهَ بَعَثَ فُلاناً، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطیعوا؛ خداوند فلانى را بر انگیخت، به او گوش فرا دهید و از او پیروى کنید.(140)

امام باقر علیه السلام در این رابطه فرمود: منادى ندا سر مى‏ دهد: اِنَّ المَهدىَّ مِن آلِ‏ مُحَمدٍ فُلان‏ بن فُلان - بِاسْمِهِ وَ اسْمِ اَبیه؛ به راستى مهدى از آل‏ محمد، فلانى پسر فلانى است، نام او و نام پدرش را مى‏ برد.(141)

زبان پیام: در همایش هاى بین المللى سخنرانان سخنان خود به یکى از زبان ‏هاى رایج دنیا بیان مى‏ کنند و مترجم‏ هاى زبر دست آن را همزمان به دیگر زبان‏ ها ترجمه مى‏ کنند و شرکت کنندگان از گوشى‏ هاى از پیش تنظیم شده، به زبانى که با آن آشنایى دارند استماع مى‏ کنند. بانگ آسمانى بدون نیاز به این ابزارها به قدرت پروردگار، براى هر فردى به زبان خودش القا مى‏ شود و هر کسى آن را با زبان خودش مى‏ شنود.

امام صادق‏ علیه السلام فرمود: ینادى مِنَ السَّماءِ بِاسْمِ القائِم؛ منادى از آسمان به نام قائم(142) ندا سر مى‏ دهد. زراره پرسید: آیا این ندا خصوصى است یا همگانى؟ فرمود: عامٌّ، یَسْمَعُ کُلُّ قَوْمٍ بِلِسانِهم؛ همگانى است، هر قومى آن را با زبان خودشان مى‏ شنوند.(143) و در حدیث دیگرى فرمود: یَسْمَعُهُ کُلُّ قَومٍ بِالْسِنَتِهِم؛ هر قومى آن را با زبان خودشان مى‏ شنوند.(144)

در منابع عامه همین تعبیر آمده است.(145)

زمان پیام: از جمع ‏بندى روایات بانگ آسمانى به این نتیجه مى‏ رسیم که در آستانه ظهور چندین بار نداى آسمانى شنیده مى‏ شود. ولى آن ندایى که جزء علائم حتمى است، نداى شب 23 رمضان مى‏ باشد. چنانکه در احادیث معصومین‏ علیهم السلام به آن تصریح شده است.

امام باقر علیه السلام در این رابطه فرمود: بانگ آسمانى جز در ماه رمضان نخواهد بود، زیرا رمضان ماه خداست و بانگ آسمانى در آن بانگ جبرئیل است. سپس فرمود: یَکُونُ الصَّوْتُ فی شَهرِ رَمضان، فی لَیلة جُمُعَةٍ، لَیلة ثَلاثٍ وَ عِشرین، فَلاتَشُکُّوا فى ذلکَ، وَاسْمَعُوا وَاَطیعوا؛ ندا در ماه رمضان، در شب جمعه، در شب بیست و سوم خواهد بود. هرگز در آن شک نکنید، گوش فرا دهید و اطاعت کنید.(146)

امام صادق‏ علیه السلام نیز در این رابطه فرمود: اَلصَّیْحَةُ التى فى شَهرِ رَمضان، تَکونُ لَیلة الجُمُعَةِ لِثلاثٍ وَ عِشرینَ مَضَینَ مِن شهرِ رَمضان؛ آن صیحه‏ اى که در ماه رمضان خواهد بود در شب جمعه، 23 شب گذشته از آن رخ خواهد داد.

فضل ‏بن شاذان با سند صحیح از امام صادق‏ علیه السلام روایت کرده که فرمود: یُنادى بِاسم القائِم(147) فى لَیلَة ثلاثٍ وَ عِشرینَ مِن شَهرِ رَمضان وَ یَقومُ فى یَومِ عاشُورا؛ در شب 23 رمضان به نام قائم بانگ زده مى‏ شود و در روز عاشورا قیام مى‏ کند.(148) او همین مضمون را از امام رضا علیه السلام نیز روایت کرده است.(149)

در احادیث فراوان از طریق عامه بانگ آسمانى در شب نیمه رمضان نقل شده است.(150) جز اینکه سند هیچکدام قوى نیست، ولى روایات شب بیست و سوم از سند قوى برخوردار هستند. مثلاً حدیث سوم را فضل‏ بن شاذان به واسطه سه تن روایت کرده، که هر سه بسیار موثق و مورد اعتماد هستند.(151) در نتیجه روایت صحیح و متقن است. بدین‏ ترتیب روایات شب 23 رمضان در اوج صحت مى‏ باشند. در مقابل روایات شب نیمه رمضان فقط از طریق عامه رسیده و از نظر عامه نیز سند معتبرى ندارد.

گستره پیام: در روایات فراوان تاکید شده که همه اهل ‏زمین آن را مى‏ شنوند.

 امام باقر علیه السلام در این رابطه فرمود: با نام قائم(152) از آسمان ندا مى‏ شود، هرکس که در شرق یا غرب باشد آن را مى‏ شنود، هیچ خفته‏ اى نباشد جز اینکه بیدار شود...(153) و در حدیث دیگرى فرمود: با نام قائم و نام پدرش ندا سر داده مى‏ شود، دوشیزگان این ندا را در سراپرده‏ها مى‏ شنوند، پدران و برادران خود را به جنبش و خیزش تشویق مى‏ کنند.(154) و در نقلى فرمود: منادى از آسمان به نام مهدى ندا سر مى‏ دهد، هر کسى که در شرق یا غرب باشد آن را مى‏ شنود و هیچ خفته‏ اى نباشد جز اینکه بیدار شود.(155)

امام صادق‏ علیه السلام در این رابطه مى ‏فرماید: از آنچه خداوند در آن روح آفریده، چیزى نمى‏ ماند جز اینکه آن ندا را مى‏ شنود.

امام رضا علیه السلام پس از ستایش فراوان از حضرت مهدى(156) مى‏ فرماید: گویى با چشم خود مى‏ بینم در آن لحظه‏ اى که بیش از وقت دیگر کابوس نومیدى بر آنها سایه انداخته؛ ندایى سر داده مى‏ شود، آنانکه دور هستند همانند کسانى که نزدیک هستند مى‏ شنوند.(157)

وظیفه ما: در غالب احادیثى که محتواى پیام آسمانى را بیان کرده، تعبیر اِسْمَعُو وَاَطیعُوا دارد. یعنى گوش فرا دهید و اطاعت کنید و در برخى آمده است: هنگامى که منادى ندا سر داد به سویش بشتابید و خود را با شتاب به او برسانید. گویى با چشم خود مى‏ بینم که در میان رکن و مقام از مردم بیعت مى ‏گیرد.(158) و از پیامبر رحمت نقل کردیم که فرمود: منادى ندا سر مى‏ دهد: هان اى مردمان، دوران ستمگران به پایان رسید. بهترین فرد از امت محمد صلى الله علیه وآله و سلم قدرت را به دست گرفت. پس به سوى مکه بشتابید و به او بپیوندید.(159)


منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏ پور


112.      همان، ص 252، ح 11.
113.      کلینى، الکافى، ج 8، ص 258، ح 484.
114.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 516؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص 395؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 260.
115.      سوره ق (50)، آیه 42 - 41.
116.      قندوزى، ینابیع المودة، ج 3، ص 251، ب 71، ح 50.
117.   على بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 327؛ فیض کاشانى، الصافى، ج 6، ص 543؛ بحرانى، البرهان، ج 9، ص 204؛ همو، المحجة، ص 209.
118.      قندوزى،ینابیع المودة، ج 3، ص 297، ب 78، ح 8.
119.      فیض کاشانى، الصافى، ج 6، ص 543.
120.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 650.
121.      سوره شعراء (26)، آیه 4.
122.      نعمانى، الغیبة، ص 251، ب 14، ح 8.
123.      حلى، مختصر بصائر الدرجات، ص 459؛ استر آبادى، الرجعة، ص 161؛ بحرانى، البرهان، ج 7، ص 215؛ همو، المحجّة، ص 160.
124.      سید شرف الدین، تأویل الآیات الباهرة، ج 1، ص 386؛ شیخ حرّ، اثبات الهداة، ج 3، ص 563؛ بحرانى، حلیة الابرار، ج 5، ص 293.
125.      نعمانى، الغیبة، ص 260؛ بحرانى، همان، ص 291.
126.      بحرانى،المحجه، ص 157؛ همو، حلیه الابرار، ج 5، ص 295.
127.      شیخ طوسى، الغیته، ص 177؛ شیخ حرعاملى ، اثبات‏الهداة، ج 3، ص 502؛ علامه مجلسى، بحارالانوار،ج 52،ص 285.
128.      کلینى، الکافى، ج 8، ص 258؛ بحرانى، حلیة الابرا، ج 5، ص 289.
129.      علی بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 118؛ فیض کاشانى، الصافى، ج 5، ص 316.
130.      نعمانى، الغیبة، ص 261؛ بحرانى، البرهان، ج 7، ص 212.
131.   شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 372؛ خزاز، کفایةالأثر، ص 271؛ طبرسى، اعلام‏الورى، ج 2، ص 241؛ حموینى، فرائدالسّمطین، ج 2، ص 337؛ قندوزى، ینابیع المودة، ج 3، ص 297.
132.      متقى هندى، البرهان، ص 71.
133.      شیخ مفید، الاختصاص، ص 208، علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 304.
134.      کامل سلیمان، روزگار رهایى، ج 2، ص 867، ح 1331.
135.      متقى هندى، البرهان، ص 72.
136.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 650.
137.      سلمى، عقد الدرر، ص 110.
138.      نعمانى، الغیبة، ص 264، ح 28.
139.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 372؛ خزاز، کفایة الأثر، ص 271؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 241.
140.      شیخ طوسى، الغیبة، ص 440؛ حلّى، مختصر بصائر الدرجات، ص 109؛ مسعودى، اثبات الوصیة، ص 227.
141.      نعمانى، الغیبة،ص 264،ح 27.
142.      شیخ صدوق، کمال‏الدین،ج 2،ص650،ب 57،ح 8.
143.      شیخ طوسى، الغیبة،ص435،ح 425؛ طبرسى، اعلام الورى، ج2،ص 279.
144.      متقى هندى، البرهان، ص 75، ح 10.
145.      نعمانى، الغیبة، ص 254؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج3، ص 735.
146.      شیخ صدوق، کمال‏الدین،ج2، ص652ص650، ح 6و16.
147.   فضل‏بن شاذان، اثبات‏الرجعة، محظوط؛ مختصر اثبات الرجعة، تراثنا، ش15،ص218،ح 20؛میرلوحى،کفایه المهتدى، ص 286؛خاتون آبادى، کشف الحق،ص 187،ح 32؛ شیخ حر، اثبات الهداة،ج3،ص 570؛ محدث نورى، کشف الاستار،ص 222.
148.   فضل‏بن شاذان، همان؛ میر لوحى، همان،ص 277؛ خاتون آبادى، همان،ص188؛ شیخ طوسى،الغیبة،ص452؛ شیخ حر، همان،ص514،ح 352.
149.      نعیم بن حماد، الفتن، ص 185، ح 641؛ هیثمى،مجمع الزوائد، ج7،ص 310.
150.      و آنها عبارتند از:
احمدبن محمدبن ابى‏نصر بزنطى، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال،ص 75،رقم 180؛ شیخ طوسى،الرجال، ص 366؛ شیخ طوسى، الرجال، ص 366؛ همو، الفهرست، ص 61، رقم 63.
عاصم‏بن حُمَید، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 301، رقم 821.
محمدبن مسلم، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 323، رقم 882.
151.      ر.ک: حاکم، مستدرک الصحیحین،ج4،ص 518؛ هیثمى، مجمع الزوائد، ج 7،ص 310؛ ابوعبدالله ایمن، الفتن، ص 185، ذیل ح 641.
152.      نعمانى، الغیبة،ص 254؛ متقى هندى، البرهان،ص109.
153.      همان
154.      سلمى،عقدالدرر، ص137.
155.      نعمانى، الغیبة،ص 290،ب 16،ح 6.
156.   نعمانى، الغیبة، ص181؛ خزاز، کفایه‏الاثر، ص 159؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص439؛ حلى، مختصر بصائرالدرجات، ص 478؛ قطب راوندى، الخرائج والجرائح، ج3، ص 1168،ح 65؛ شیخ حر، اثبات‏الهداة، ج3، ص726، ح 50.
157.      نعمانى، الغیبة،ص 262،ب 14،ح 22.
158.      شیخ مفید، الاختصاص، ص 208.
159.      سوره قصص (28)، آیه 81.