ما صاحب داریم


یکی از ماه‌ها جهت پرداخت شهریه پولی نرسیده بود آقای سیدعلی(فرزند آیت‌ا... شاهرودی که مسؤول امور مالی بیت بود) مضطرب و نگران نزد پدر می‌آید و عرض می‌کند. روز آخر ماه است، پولی کافی در اختیار نداریم و به نانوایان و داروخانه‌ها هم بدهکاریم، اول ماه هم باید شهریه بدهیم.
آقای شاهرودی توجهی به این گفتار نمی‌کند و می‌فرماید: به من چه ربطی دارد؛ خود امام زمان(عج-) باید درست کند، چرا من غصه‌اش را بخوردم؟ بعد اضافه کرد:‌ای کم اعتقادها عجله نکنید.
پس از آن که پاسی از شب گذشت و مرحوم شاهرودی بعد از صرف شام آماده استراحت بودند، ناگهان پیرمردی در منزل را می‌کوبد. در را باز می‌کنند. پیرمرد با زبان محلی می‌گوید: با سید کار دارم. می‌گویند: اکنون وقت ملاقات نیست، بروید صبح تشریف بیاورید. پیر مرد اصرار می‌کند. سید متوجه می‌شود و می‌گوید: بگذارید بیاید! پیر مرد وارد می‌شود و دست آقا را می‌بوسد و چهارده هزار دینار تقدیم می‌کند و می‌رود آن‌گاه آقای شاهرودی رو به فرزندان خود کرده و می‌گوید:‌ای کم عقیده‌ها! ما صاحب داریم. حالا پو‌ل‌ها را بردارید و به منزل مقسمین و طلب کارها ببرید.

منبع: بزرگان دین
نورپرتال