فریاد رس

منتظران را به لب آمد نفس
ای شه خوبان تو به فریاد رس
نمیدانم چند نفر تو این دهکده جهانی غریب و قریب از هجر او جانشان بر لب آمده؟
نمیدانم چند نفر تو این شهر غریب هنوز کارهایشان را برای رضایت مهدی فاطمه انجام میدهند؟
نمیدانم چند نفر هستند که بخواهند باری از روی دوش مولایشان بردارند؟
ولی میدانم خیلی ها هستند که به این حرفها میخندند و با ریشخند هایشان و نگاههای عاقل اندر سفیهشان هنوز استقامت گروه حق را میطلبند .
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟
کجا برد؟

امام زمان تبدیل شده به یک مفهوم انتزاعی و دور از ذهن و امثال آقایان عین حقیقتند و سرچشمه زلال معارف دینی .

شاید هم اگر آقا تشریف بیاورند کار و کاسبی خیلی هاشان تخته شود.

تفکر کمک کردن به جریان ظهور نشانه کوته نظری انسانها است.

کوچکترین قدم در این راه با هزاران مخالف که بسیاریشان داعیه دین داری سر میدهند روبرو خواهد شد.
بی خیال
استاد بزرگواری که از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط است و هنوز در قید حیاطند میفرمود:
در ایام جوانی دورانی بود که گفتم دیگر نه آب میخورم و نه غذا تا مولایم را ببینم.
این چه زندگی ای است که از همه چیز خبری هست الا مهدی فاطمه!

شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
همین قدر بدانید که ایشان هنوز زنده اند و مثل ما نفس میکشند با این تفاوت که او امامش را بیش از یک سینی غذا دوست دارد.