پیغام سروش(به قلم صابر سخندان)

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

همه چیز از همین جا شروع شد...
او گفت : "ولقد زینا السماءالدنیا بمصابیح و جعلناها رجوما للشیاطین..."
آسمان بار امانت نتوانست کشید... .
همه شان خیالاتی داشتند ولی خداوند عزیز چیزی می دانست که آنها نمی دانستند.
تا شد آنچه شد ... .
آدم مسجود شد و فخرش همین بس که ابلیس او را سجده نکرد.
ندا آمد :"استکبرت ام کنت من العالین"
او دوست داشت از همان ابتدا تو را، و تو او را ، او دوست داشت دیگران نیز تو را دوست بدارند.
او دوست داشت اینگونه عبادت شود و شما او را آنگونه که دوست داشت عبادت کردید.
او گفت :"ان تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله"
ملک در سجده آدم زمین بوس تو نیت کرد ... .
و همه چیز همین نبود ... .
سلام خداوند بر همه کسانی که او را دوست دارند ، آنچنان که باید... .