ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
علامه حلی، از رجال برجسته و علمای بزرگوار شیعه، کسی است که درباره اش نوشته اند: “در حالی که کودک بود، به درجه اجتهاد رسید و مردم منتظر بودند که به تکلیف برسد تا از او تقلید نمایند.”
علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده به سوی کربلا راه می افتاد تا فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام را در شب جمعه درک نماید. آن بزرگوار، طی سفری از حله به کربلا، به محضر نورانی امام عصرعجل ا... تعالی فرجه میرسند، اما حضرت را نمی شناسند. در طول مسیر، عصا از دست علامه به زمین میافتد. امام زمان ارواحنا فداه خم می شوند، عصای علامه را برمی دارند و به دست ایشان می دهند. در همین هنگام سؤالی در ذهن علامه القا می شود و از محضر امام علیه السلام میپرسد:
- آیا در این عصر و زمان که غیبت کبرا است، میتوان حضرت صاحب الامر عجل ا... تعالی فرجه را دید یا نه؟
حضرت در پاسخ علامه می فرمایند:
- چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آن که دست او هم اکنون در دست توست؟!
به محض این که علامه این پاسخ را میشنود، بی اختیار خود را به زمین می اندازد تا پای مبارک حضرت را ببوسد که در این هنگام از کثرت شوق مدهوش می شود.
منبع: تنکابنی، قصص العلما، ص355.
نور پرتال
منبع: تبیان
اصبغ بن نباته گوید: بر امیر المؤمنین علیه السّلام وارد شدم و دیدم در اندیشه فرورفته و با انگشت بر زمین خطّ مىکشد، گفتم اى امیر المؤمنین چرا شما را اندیشناک مىبینم و چرا بر زمین خط مىکشید؟ آیا به زمین و خلافت در آن رغبتى دارید؟ فرمود: لا و اللَّه، نه به آن و نه به دنیا هیچ روزى رغبتى نداشتهام و لیکن در مولودى اندیشه مىکنم که از سلاله من و یازدهمین فرزند من است او مهدىّ است و زمین را پر از عدل و داد مىسازد همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد، او را غیبت و حیرتى است که اقوامى در آن گمراه شده و اقوامى دیگر در آن هدایت یابند. گفتم: اى امیر المؤمنین! چنین چیزى واقع خواهد شد؟
فرمود: آرى، همان گونه که او آفریده شده داراى غیبت نیز خواهد بود، تو از کجا این امر را مىدانى؟ اى اصبغ! آنها بهترین این امّت به همراه نیکان این عترت خواهند بود، گفتم: بعد از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سپس خداوند هر چه بخواهد کند که او را ارادت و غایات و نهایاتى است.
منبع: کمال الدین، باب 26، ترجمه پهلوان، ج1، صفحه 539