ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
روایت است که دومین نایب خاصّ امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ دوست گرم و پر مهرى بنام «جعفر بن احمد» داشت و با او بسیار نشست و برخاست مى نمود.
این دوستى به جایى رسیده بود که آن جناب در اواخر زندگى اش جز غذایى که در خانه ى این دوست فراهم مى شد، چیزى میل نمى کرد و بسیارى از شیعیان با آگاهى بر این دوستى در این اندیشه بودند که جعفر بن احمد، سومین نایب خاص امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ و جانشین دوست خود خواهد بود; اما حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ حسین بن روح نوبختى را به سفارت برگزید.
جالب است که «جعفر بن احمد» با وجود ارتقاء مقام حسین بن روح هرگز رفتار و عملکرد دوستانه و صمیمانه خویش را با او تغییر نداد بلکه همانگونه که در خدمت دومین نایب امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ تا آخر کار در کمال مهر و وفا ایستاد، به خدمت سومین نایب نیز کمر همت بست. همواره در مجلس او حضور مى یافت و او را مخلصانه در راه انجام وظایف و به دوش کشیدن بار گران مسئولیّتهایش یارى مى کرد و تا آخرین لحظات زندگى «جناب نوبختى» در خدمت او ایستاد.
جعفر بن احمد بن متیل گفت: من هنگام وفات محمّد بن عثمان بالاى سرش نشسته بودم و با او صحبت مى کردم حسین بن روح پائین پاى او نشسته بود در این هنگام محمّد بن عثمان رو بطرف من نموده گفت: بمن دستور داده شده که حسین بن روح را بجانشینى خود معرفى کنم. این را که شنیدم از جاى حرکت کردم دست حسین بن روح را گرفته در جاى خود نشاندم و خودم پائین پاى او نشستم.
گروهى از شیعیان نیز از قبیل ابو على بن همام و ابو عبیداللّه بن محمّد و ابو عبداللّه باقطانى و ابو سهل اسماعیل بن على نوبختى و ابو عبداللّه وجنا در هنگام وفات محمّد بن عثمان حضور یافتند و باو گفتند اگر پیش آمدى کرد چه کس جانشین شما خواهد بود، گفت ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى جانشین من و سفیر بین شما و صاحب الامر است، و وکیل اوست; شخصى پاکدامن و مورد اطمینان است; در کارهاى خود باو مراجعه کنید و در گرفتاریها از او استمداد جوئید بمن این دستور را داده اند من وظیفه خود را انجام دادم.
از ابو سهل نوبختى پرسیدند: چگونه مقام نیابت بحسین بن روح رسید با بودن تو؟ گفت: آنها در انتخاب نایب خود بهتر اطلاع دارند من مردى هستم که با مخالفین مذهب پیوسته بمناظره و بحث اشتغال دارم اگر من نیز همانطورى که حسین بن روح از مکان مولى ولىّ عصر مطلع است اطلاع داشتم در موقع استدلال آوردن سستى پیدا مى کردم براى اثبات ادعاى خود مکان او را نشان مى دادم ولى حسین بن روح اگر امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ زیر دامنش باشد و او را با قیچى پاره پاره کنند دامنش را بالا نمى زند که امام را نشان دهد(۱).
منبع:کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه)
ـــــــــــــــــــــ
۱. بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۹۸.
او بنام «حسین بن روح» بود و کنیه اش «ابوالقاسم» و در لقب به «نوبختى» شهرت داشت.
در جامعه ى تشیّع آن روزگار شخصیّت پرآوازه، اندیشمند و معروف بود و پیش از افتخار تصدّى نیابت خاصّ، وکیل دومین سفیر حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ جناب محمد بن عثمان بود، هم به املاک او نظارت داشت و هم رابط میان او و بزرگان شیعه در نقاط مختلف کشور پهناور اسلامى بود و از این راه دستورات و تعلیمات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و اخبار نهانى را به آنان مى رساند.
به همین جهت، هنگامى که شیعیان دیدند دومین نایب امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ او را امین مى شناسد و به او اعتماد مى کند و به فضیلت و دیندارى او گواهى مى دهد و او را شایسته ى وکالت خویش مى نگرد، به تدریج اعتماد همگى به او فزونى یافت و مورد توجه همگان قرار گرفت.
او شخصیت والایى بود که به خردمندى و فرزانگى و رشد فکرى و دینى شهرت بسزایى داشت و موافق و مخالف بر این واقعیت گواهى مى دهند، تا جایى که اهل سنّت نیز او را تکریم و احترام مى نمودند.
این امتیازات و شرایط و ویژگیها براى «جناب حسین بن روح» پایگاه پر شکوه مردمى و موقعیّت بلندى بخشیده بود که همه ى مردم با وجود راه و روش مختلف و هدف و مذهب متفاوت و در سطوح گوناگون به او بهاى بسیار مى دادند و به دیده ى احترام مى نگریستند.
پیش از رحلت دومین نایب خاص، فرمانى از جانب امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ صادر گردید که به موجب آن، جناب «محمّد بن عثمان» دستور یافت تا «حسین بن روح» را بجاى خویش معرّفى کند و چنین کرد.
او آنگونه که مى باید اعلان کرد که جانشینش پس از رحلت، حسین بن روح خواهد بود و بدین منظور، بزرگان شیعه را گرد آورد و ضمن بیاناتى از جمله فرمود: «اگر من از دنیا رفتم حسین بن روح جانشین من است چرا که دستور یافته ام او را بجاى خویش برگزینم، از این رو در زندگى خود به او مراجعه کنید و در کارها به او اعتماد ورزید»(۱).
و نیز هنگامى که ساعتهاى واپسین عمر او فرا رسید، انبوهى از سرشناسان و بزرگان شیعه کنار بسترش گرد آمدند و آن جناب خطاب به آنان گفت: «این ابوالقاسم، حسین بن روح نوبختى جانشین من است و میان شما و حضرت صاحب الامر ـ ارواحنا فداه ـ سفیر و وکیل و مورد اطمینان و امین است.
از این رو در کارهایتان به او مراجعه کنید و در کارهاى مهمّ خود به او اعتماد نمایید. من این فرمان را دریافت داشته بودم و آن را به شما دوستداران اهل بیت رسانیدم»(۲).
منبع:کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه)
ـــــــــــــــــــــ
۱. غیبت طوسى، ص ۲۲۷.
۲. مدرک یاد شده.
جناب محمد بن عثمان، بسان پدرش سفیر و رابط میان حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ با تمامى شیعیان آن حضرت بود، چه شیعیانى که در عراق مى زیستند و چه دوستداران و ارادتمندانى که از قم و دیگر شهرهاى اسلامى در پى محبوب و امام خویش بودند و از سفیر و نایب خاصّ او سراغ او را مى گرفتند.
و همانگونه که گذشت، محل خدمت و سفارت او نیز در بغداد بود.
روشن است که آن جناب وظایف و مسئولیتهایى را که بر دوش داشت در جوّى از کتمان و تقیّه و رازدارى انجام مى داد. او اموال و حقوق شرعى را از شیعیان دریافت مى داشت و به صورت نهانى همه را به حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ تقدیم مى داشت و یا به گونه اى که او مقرّر مى فرمود به مصرف مى رسانید. از آن میان به این نمونه ى زیبا توجه کنید:
محمّد بن متیل گفت: ابو جعفر عمروى مرا خواست و چند پارچه و کیسه محتوى مقدارى پول بمن سپرد و گفت باید هم اکنون به واسط بروى آنچه بتو دادم باولین کسى که در موقع پیاده شدن از اسب در واسط ملاقات مى کنى بدهى من از این مأموریت ناراحت شدم که مثل مرا براى چنین چیزى مى فرستد.
به واسط رفتم در موقع پیاده شدن با اولین کسى که ملاقات نمودم از حسن بن محمّد صیدلانى که وکیل حضرت در واسط بود سؤال کردم گفت من همان شخص هستم خود را معرفى نمودم مرا شناخت. سلام کرد و من پاسخ دادم و با هم معانقه کردیم، گفتم: ابو جعفر عمروى بشما سلام مى رساند این کیسه و پارچه ها را داده که بشما بدهم.
گفت: الحمد للّه! محمّد بن عبیداللّه حائرى از دنیا رفت و من بیرون شدم تا کفن او را فراهم نمایم. پارچه ها را ملاحظه نمود دید آنچه لازم بوده
فرستاده است و در کیسه اجرت حمالها و مزد قبرکن است جنازه او را تشییع نمودیم، پس از آن بازگشتم(۱).
على بن احمد دلال قمى گفت: روزى خدمت ابو جعفر محمّد بن عثمان رسیدم تا سلامى عرض کنم دیدم لوحى در مقابل اوست و نقاش روى آن نقش مى بندد آیاتى از قرآن و در اطرافش اسامى ائمه ـ علیهم السلام ـ را مى نویسد.
پرسیدم این لوح چیست، فرمود: براى قبرم تهیه مى کنم مرا روى آن خواهند گذاشت. یا گفت مرا بر آن تکیه مى دهند. فرمود: هر روز داخل قبرم مى شوم و در آنجا یک جزء قرآن مى خوانم سپس بیرون مى آیم.
در خبر مى گوید: گمانم على بن احمد گفت که محمّد بن عثمان دست مرا گرفت و قبر خود را نشانم داد، بمن گفت در فلان روز از فلان ماه و سال من از دنیا خواهم رفت و در همین قبر دفن مى شوم. این لوح با من خواهد بود وقتى از خدمتش مرخص شدم تاریخ فوت او را یادداشت کردم و پیوسته مراقب آن تاریخ بودم چیزى نگذشت که بیمار شد و بالاخره در همانروز از دنیا رفت و در همان محل دفن شد(۲).
تاریخ و محل دفن
سرانجام دومین نائب امام عصر و یار درد آشناى مهدى فاطمه سلام اللّه علیها به سال ۳۰۵ هجرى دیده از جهان فروبست و در کنار پدر بزرگورش در بغداد دفن گردید.
منبع: کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه)
ـــــــــــــــــــــ
۱. منتخب الاثر، ص ۳۹۶.
۲. بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۹۵.
جناب «محمّد بن عثمان» با دریافت نامه اى که حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ در آن، رحلت پدرش را به او تسلیت فرموده بود، برگ زرّین دیگرى بر دفتر افتخارات خویش افزون ساخت که در آن نامه ى مبارک از جمله آمده است:
«انّا للّه وانّا الیه راجعون، تسلیماً لأمره ورضاءً بقضائه، عاشَ أبوک سعیداً ومات حمیداً، فرحمه اللّه وألحقه بأولیائه وموالیه ـ علیهم السلام ـ فلم یزل مجتهداً فی أمرهم، ساعیاً فیما یقرّبه الى اللّه (عزّ وجلّ) وإلیهم، نضّر اللّه وجهه وأقاله عثرته . . .
أجزل اللّه لک الثواب وأحسن لک العزاء، رُزِئت ورُزِئْنا وأوحشک فراقه وأوحشنا، فسرّه اللّه فى منقلبه.
کان من کمال سعادته أن رزقه اللّه تعالى ولداً مثلک، یخلفه مِن بعده ویقوم مقامه بأمره ویترّحم علیه.
وأقول: الحمد للّه، فإنّ الأنفس طیّبة بمکانک وما جعله اللّه تعالى فیک وعندک، أعانک اللّه وقواک وعضدک ووفقک وکان لک ولیّاً وحافظاً وراعیاً وکافیاً ومُعیناً»(۱).
یعنى: همه ى ما از آن خدا هستیم و همگى بى تردید بسوى او باز مى گردیم. ما تسلیم فرمان او و راضى به داورى و فرمان و تقدیر او هستیم.
پدرت، سعادتمندانه زیست و ستوده و شایسته از جهان رخت بربست. رحمت و بخشایش خدا بر او باد و خداوند او را به اولیاى خویش ملحق سازد!
او همواره در انجام دستورات پیشوایان و سروران خویش، کوشا بود و در کارهایى که او را به خدا و اولیاى او نزدیک سازد، کوشش خستگى ناپذیرى داشت، خداوند روح او را شاد و چهره اش را درخشان سازد و او را بیامرزد.
خداوند پاداش و ثواب تو را افزون گرداند و در این مصیبت به تو شکیبایى نیکو ارزانى دارد.
محمّد! تو اینک در رحلت پدر داغدار و مصیبت زده اى و ما هم اندوهگین. فراق پدرت براى تو وحشتناک بود و براى ما اندوهبار. خداوند او را در بازگشتگاه خود شادش گرداند.
از کمال نیکبختى او این است که خداوند فرزندى چون تو به وى روزى ساخت که پس از مرگ او بماند و جانشین او گردد و براى پدر طلب آمرزش نماید.
بر این نعمت خداى را سپاس، چرا که دلهاى شیعیان ما به وجود تو و به آنچه خدا در شخصیّت تو و نزد تو قرار داده است، شادمانند. خدا یاریت کند و به تو نیرو و اقتدار بخشد و پشتیبانیت کند و در کارها به تو توفیق ارزانى دارد و نگهبان و حافظ و کفایت کننده امور و یار و یاورت باشد!
شگفتا؟!
شما خواننده ى گرامى! به نامه ى گرانقدر حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ به محمّد بن عثمان یک بار دیگر بنگرید، براستى که قلم ناتوانتر از آن است که نشانه هاى مباهات و افتخارى را که امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ در این مرقوم مبارک به این پدر و پسر پر افتخار عنایت فرموده است، برشمارد و آنگونه که مى باید ترسیم کند.
هر واژه اى از انبوه واژه هاى این نامه، ستایش عطر آگین و نشانى رفیع و بلند و پر افتخار است که اگر مردى در زندگى خویش به یکى از آنها کامیاب گردد و نایل آید براستى زینبده است که سرفرازانه سر برافرازد و مباهات کند و بر خود ببالد و بگوید: «هان اى جهانیان! آیا چو منى هست؟ نظیر من کیست؟»
شگفتا! آخر چگونه این همه افتخارات وارزشهایى که گرانبهاتر و پر ارزشتر از هر چیز نفیس و ارزشمندى است، که در وجود جناب عثمان بن
سعید و فرزند خلف او، محمّد گرد آمد؟ گوارا باد بر آن دو این افتخار و نیکبختى دنیا و آخرت!
منبع: کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه)
ـــــــــــــــــــــ
۱. کمال الدین، ج 2، ص ۵۱۰; غیبت طوسى، ص ۲۲۰.