ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
جناب محمد بن عثمان، بسان پدرش سفیر و رابط میان حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ با تمامى شیعیان آن حضرت بود، چه شیعیانى که در عراق مى زیستند و چه دوستداران و ارادتمندانى که از قم و دیگر شهرهاى اسلامى در پى محبوب و امام خویش بودند و از سفیر و نایب خاصّ او سراغ او را مى گرفتند.
و همانگونه که گذشت، محل خدمت و سفارت او نیز در بغداد بود.
روشن است که آن جناب وظایف و مسئولیتهایى را که بر دوش داشت در جوّى از کتمان و تقیّه و رازدارى انجام مى داد. او اموال و حقوق شرعى را از شیعیان دریافت مى داشت و به صورت نهانى همه را به حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ تقدیم مى داشت و یا به گونه اى که او مقرّر مى فرمود به مصرف مى رسانید. از آن میان به این نمونه ى زیبا توجه کنید:
محمّد بن متیل گفت: ابو جعفر عمروى مرا خواست و چند پارچه و کیسه محتوى مقدارى پول بمن سپرد و گفت باید هم اکنون به واسط بروى آنچه بتو دادم باولین کسى که در موقع پیاده شدن از اسب در واسط ملاقات مى کنى بدهى من از این مأموریت ناراحت شدم که مثل مرا براى چنین چیزى مى فرستد.
به واسط رفتم در موقع پیاده شدن با اولین کسى که ملاقات نمودم از حسن بن محمّد صیدلانى که وکیل حضرت در واسط بود سؤال کردم گفت من همان شخص هستم خود را معرفى نمودم مرا شناخت. سلام کرد و من پاسخ دادم و با هم معانقه کردیم، گفتم: ابو جعفر عمروى بشما سلام مى رساند این کیسه و پارچه ها را داده که بشما بدهم.
گفت: الحمد للّه! محمّد بن عبیداللّه حائرى از دنیا رفت و من بیرون شدم تا کفن او را فراهم نمایم. پارچه ها را ملاحظه نمود دید آنچه لازم بوده
فرستاده است و در کیسه اجرت حمالها و مزد قبرکن است جنازه او را تشییع نمودیم، پس از آن بازگشتم(۱).
على بن احمد دلال قمى گفت: روزى خدمت ابو جعفر محمّد بن عثمان رسیدم تا سلامى عرض کنم دیدم لوحى در مقابل اوست و نقاش روى آن نقش مى بندد آیاتى از قرآن و در اطرافش اسامى ائمه ـ علیهم السلام ـ را مى نویسد.
پرسیدم این لوح چیست، فرمود: براى قبرم تهیه مى کنم مرا روى آن خواهند گذاشت. یا گفت مرا بر آن تکیه مى دهند. فرمود: هر روز داخل قبرم مى شوم و در آنجا یک جزء قرآن مى خوانم سپس بیرون مى آیم.
در خبر مى گوید: گمانم على بن احمد گفت که محمّد بن عثمان دست مرا گرفت و قبر خود را نشانم داد، بمن گفت در فلان روز از فلان ماه و سال من از دنیا خواهم رفت و در همین قبر دفن مى شوم. این لوح با من خواهد بود وقتى از خدمتش مرخص شدم تاریخ فوت او را یادداشت کردم و پیوسته مراقب آن تاریخ بودم چیزى نگذشت که بیمار شد و بالاخره در همانروز از دنیا رفت و در همان محل دفن شد(۲).
تاریخ و محل دفن
سرانجام دومین نائب امام عصر و یار درد آشناى مهدى فاطمه سلام اللّه علیها به سال ۳۰۵ هجرى دیده از جهان فروبست و در کنار پدر بزرگورش در بغداد دفن گردید.
منبع: کتاب غیبت صغری امام عصر (ارواحنا فداه)
ـــــــــــــــــــــ
۱. منتخب الاثر، ص ۳۹۶.
۲. بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۹۵.