ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یک شب سه نفر که فقیر بودند و تازه وارد مدینه شده بودند در مسجد پیامبر از مردم خواستند که آنها را مهمان کند.یکی را پیامبر اکرم به خانه بردند ، و دیگری را حضرت امیر (ع) به منزل بردند. سومی را کسی پیدا نشد که به منزل ببرد ، لذا به ناچار در مسجد ماند و مهمان خدا شد . فردا که آن سه نفر مجددا به هم رسیدند از شام شب گذشته از هم سوال کردند . اولی گفت من در منزل پیامبر نان و سرکه خوردم . دومی گفت من در خانه امیرالمومنین نان جو و نمک خوردم . سومی گفت ولی من تا صبح هر چه به سقف مسجد نگاه کردم که بلکه خدا غذایی بفرستد چیزی نرسید و شب را گرسنه به سر بردم . جبرئیل بر پیامبر اکرم فرود آمد و ماجرا را برای حضرت نقل کرد و گفت خداوند فرمود من هرچه در بهشت و کائناتم گشتم غذایی را که در خور میهمانم باشد بهتر از گرسنگی نیافتم و لذا با گرسنگی از او پذیرایی کردم.
منطقی به نظر نمی رسه این روایت
سندیت این روایت چه جوریه؟
برو بابا
منطق چیه
شوخی کردم
نقل از آقای دولابی
کاش کاش قبول می کردیم!
سلام
حلول ماه مبارک رمضان بر شما مبارک
طبق معمول همیشه دیر رسیدم
جالب بود
ای کاش خدا ما رو هم میهمان بدونه و عبادت هامون رو قبول کنه.
شمیم ملکوتی رمضان وعطر روحانی اش روح را مینوازد
ای دوست وقتی در سجاده سبز نیایش
میهمان سفره رحمت شدی
حقیر را نیز همنشین دعاهایت کن..........
واقعا جالبه . غذای خدا