ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
ای نزدیک تر از من به من . میخواهم از دوری ها و بیگانگی ها بگویم.
ای حضور امن و امان . میخواهم از آشوب و بحران بگویم . از عفونت سنگین گفته ها و از زخم سیاه نوشته ها.
میگویند در این سالها جایی برای تو نیست و در این سرزمین کاری برای تو نیست.(۱)
میگویند تو نیستی . تو ضرورتی نداری . که انسان معاصر سرپرست نمیخواهد(۲) که دین بر فرض راه باشد تنها راه نیست(۳). و خدا بر فرض اثبات شود و وجود هم داشته باشد لزومی ندارد (۴).
اینها را میگویند و مینویسند و من اینها را میشنوم و میخوانم . تو بگو با این همه زخم با این همه شماتت چه میتوانم کرد؟تو بگو در این جدال حس و حافظه و عشق و عاطفه آن هم با دلی که تو را تجربه کرده و تو را میخواهد چه میتوانم کرد؟
۱-کتاب درخشش های تیره - بابک بامدادان - فصل روشنفکری و ناصر خسرو
۲- مجله نقد و نظر-شماره ۲
۳-زمینه جامعه شناسی-آریان پور
۴-کیهان اندیشه- شماره ۶۰-مقاله گلپایگانی
یا صاحب الزمان!
تو خود ناگفته دانی ...
یا ارحم الرّاحمین
اللّهم عجّل لولیک الفرج مولانا صاحب الزّمان ( ارواحنا فداه) ...