ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
ماه رمضان یک از احتمالات قوی زمان ظهور حضرت حجت است . چون در این ماه از همه مظاهر طبیعت در میآییم و نیازهایمان از حد آب و آش و خاک فراتر میرود . سرمان را از زمین خاکی به افلاک و آسمانها بلند میکنیم و اکثرا مشغول راز و نیازیم.طبیعی است ، هر قدر از تعلقات دنیوی خود کم کنیم و کمتر از تجملات آن تمتع بجوییم بیشتر لذت عبادت را میچشیم و راحت تر از آسایش این تن دل میکنیم.
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به در آی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
به قول حضرت حافظ که در بیت بالا جان را به آبی تشبیه کرده که در چاه طبیعت محبوس است ، تا از این چاه بیرون نیاییم آب جانمان از خاک طبیعت پاک نمیشود.بگذریم.
به نظر من ماه رمضان اردوگاهی است برای تربیت سربازان امام زمان ، ان شاءالله قرار است که در این ماه جرقه محبت مولایمان در دلمان آتش عشقش را شعلهور کند تا جهانی را در این عشق بسوزانیم.
رمضان ماه میهمانی خداست که هرکس به اندازه همت خود از آن استفاده میکند ، اما من چه میکنم ؟
این رمضان هم مثل هر ماه دیگر میگذرد و من در غفلت خویش غوطهور خواهم بود؟
نمیخواهم که به اردوگاه سربازان امام زمان بپیوندم ؟
این چند روزی را که به رمضان مانده بیشتر مراقب باشیم تا مبادا با گناهانمان از شیطان رشوه بگیریم و این اردوگاه را ترک کنیم!
هر گناهی که انجام میدهیم مثل زرهای معاویه که سربازان امام حسن را از دور بر آن بزرگوار پراکنده کرد ما را از دور و بر اماممان دور میکند.
رشوه خواری بس است.
یک سال دیگر از عمر گرانبار سبب خلقت ، او که همه آفرینش به گوشه جمالش آفریده شد ، او که همه آفرینش به یمن او روزی میخورند ، در غیبت گذشت . او که همه آفرینش برای او خلق شده بیش از هزار سال است که بیابان نشین است و من غاصب زمینم .
نمیدانم در این یک سال کسی بود که توانسته باشد به فرمایش حضرت که فرمود پناهگاه ما باشید عمل کند و مثل عباس پناهگاه حسین زمان شود یا اینکه ... ؟
همینقدر میدانم که من یکی شرمندهام از رخسار زیبای حضرتش که به هیچ صراطی مستقیم نشدم و در سال اخیر عمر ایشان یکی از معضلات بزرگ حضرت بودم چه رسد به اینکه بخواهم باری هم از دوشش بردارم !
فکر کنم حرفی نزنم بهتر باشه ، فقط به بهانه نیمه شعبان یک غزل بسیار زیبا از جناب آقای حیدری تقدیم شما بزرگواران میکنم . باشد که تکانی بخوریم.
بر در میکده روزی چو گذارم افتد
چشم آلوده من بر رخ یارم افتد
رفتن میکده با غیر اجل ممکن نیست
کو اجل تا که به آن خانه گذارم افتد؟
مهربانی ز دو سر خوش بود اما چه کنم
اوست تنها ز رفاقت پی کارم افتد
محنت و غصه دنیا شده ساکن به دلم
چه کنم تا به دلم غصه یارم افتد؟
هر چه دستم بگرفت از ره دیگر رفتم
چه کنم تا گذرم سوی نگارم افتد؟
ترسم آن دوست که رنجیده ز دست و دل من
دست از من بکشد فتنه به کارم افتد
اشک ریزم به هوا خواهی او تا دم مرگ
تا که اشکش به روی خاک مزارم افتد
التماس دعا
منتظر یه شعر معرکه از استاد جعفری در روز نیمه شعبان باشید.