آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آماده باش

شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم

تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم

بیت اول اونقدر گویا و واضح و تاثیر گذاره که مطمئنا دیگه هرچی بگم شعر رو خراب کردم.
به جمعه آخر ماه رمضان نزدیک میشویم.
خوش به حال اونایی که تو این ماه رمضان زلفشونو به زلف آقاشون گره بزنن.
التماس دعای فرج

میهمان غریبه

نمیدونم تا حالا خونه یه نفر که زیاد باهاش خودمونی نیستی و تو حدودی با هم غریبه هستید مهمونی رفتی یا نه؟
فرض کن خادم در را باز کرده و تو در خانه نشستی!
تا صاحبخانه را نبینی احساس آرامش نمیکنی!
بیشتر آدم فکر میکنه دزده تا مهمون

میهمان خدا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یک شب سه نفر که فقیر بودند و تازه وارد مدینه شده بودند در مسجد پیامبر از مردم خواستند که آنها را مهمان کند.یکی را پیامبر اکرم به خانه بردند ، و دیگری را حضرت امیر (ع) به منزل بردند. سومی را کسی پیدا نشد که به منزل ببرد ، لذا به ناچار در مسجد ماند و مهمان خدا شد . فردا که آن سه نفر مجددا به هم رسیدند از شام شب گذشته از هم سوال کردند . اولی گفت من در منزل پیامبر نان و سرکه خوردم . دومی گفت من در خانه امیرالمومنین نان جو و نمک خوردم . سومی گفت ولی من تا صبح هر چه به سقف مسجد نگاه کردم که بلکه خدا غذایی بفرستد چیزی نرسید و شب را گرسنه به سر بردم . جبرئیل بر پیامبر اکرم فرود آمد و ماجرا را برای حضرت نقل کرد و گفت خداوند فرمود من هرچه در بهشت و کائناتم گشتم غذایی را که در خور میهمانم باشد بهتر از گرسنگی نیافتم و لذا با گرسنگی از او پذیرایی کردم.

تشرف آیت الله نجفی مرعشی خدمت امام زمان

سلام
دوست ندارم پست‌های طولانی و مطول بزنم ، و میدانم که معمولا حوصله خواننده به خواندن آن نمیکشد . اما به نظرم این پست ارزش طولانی شدن را داشته باشد . مطلبی که در زیر عرض میشود تشرف آیت الله نجفی مرعشی است خدمت امام زمان که یکی از زیباترین و پر محتواترین تشرفات علما و بزرگان است.
در این تشرف نکات زیبایی به چشم میخورد که ان‌شاءالله به کمک دوستان بتوانیم در پست بعدی به آنها اشاره کنیم.
ایشان فرموده اند: در ایام تحصیل در نجف اشرف شوق زیادی به دیدار جمال مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم - عجل الله تعالی فرجه الشریف - داشتم. با خویش عهد بستم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله مشرف شوم، به این نیت که جمال نورانی حضرت صاحب الامر علیه السلام را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نائل شوم. شب چهارشنبه سی و پنجم و یا سی و ششم بود، در آن شب رفتنم از نجف اشرف به تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم، بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت، مخصوصا از جهت ازدیاد دزدها و قطاع الطریقها. ناگهان صدای پایی از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم شد. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم. نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: ای سید، سلام علیکم. تا صدای او را شنیدم، ترس و وحشتم برطرف شد و سکون و آرامش خاطر پیدا کردم. برایم تعجب آور بود که چگونه آن شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد، و در آن لحظه از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم. از من سوال کرد: قصد کجا داری؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه نیت؟ گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولی عصر علیه السلام. مقداری که رفتیم، به مسجد کوچکی که به مسجد زید بن صوحان شهرت دارد و در نزدیکی مسجد سهله است، رسیدیم. داخل مسجد شده نماز خواندیم. بعد از نماز، دعایی خواند، کان دیوارها و سنگها آن دعا را با او زمزمه می کردند. احساس انقلاب عجیب در خود نمودم که از وصفش عاجزم. بعد از دعا، سید فرمود: سید، تو گرسنه ای، چه خوب است شام بخوری. سپس سفره ای را که زیر عبا داشت، بیرون آورد و در آن مثل اینکه سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود که گویی تازه از باغ چیده بودند، و آن وقت وسط زمستان بود و سرمای زننده ای بود و من متوجه به این معنا نشدم که این آقا خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است.
طبق دستور مولا شام خوردم. سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن بزرگوار انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشاء را به آن عزیز اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست. بعد از آن که اعمال تمام شد، آن نازنین فرمود: ای سید، آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟ گفتم: می مانم. در وسط مسجد در مقام امام صادق علیه السلام نشستیم. به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟ در جواب، کلام جامعی را فرمود که در اعماق وجودم اثر گذاشت به گونه ای که هر گاه یادم می آید، ارکان وجودم می لرزد. فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم. به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم:
- در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سید عرب فرمود: ای سید، با تسبیح چگونه استخاره می کنی؟ گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه بار می گویم: استخیر الله برحمته خیره فی عافیه. پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم، اگر دو تا ماند، بد است و اگر یکی ماند، خوب است. فرمود: برای این استخاره مطلبی هست که به شما نرسیده و آن مطلب این است که هر گاه یکی ماند، فورا حکم به خوبی استخاره نکنید، بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید. اگر زوج آمد، کشف می شود که استخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد، کشف می شود که استخاره اول میانه است. به حسب قواعد علمیه باید دلیل می خواستم زیرا به جای دقیق و باریکی رسیده بودیم، ولی به مجرد این قول، تسلیم و منقاد شدم و در عین حال غافل بودم که این آقا کیست.
- تاکید فرمودند بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب: بعد از نماز صبح سوره یس، بعد از نماز ظهر سوره عم، بعد از نماز عصر سوره نوح (البته بعضی نقلهای دیگر دارد که سوره عصر)، بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک.
- تاکید فرمودند بر خواندن دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد، هر سوره ای خواستی بخوان و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره واقعه را بخوان، و فرمود: کفایت می کند این نماز از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب چنان که گفته شد.
- سفارش فرمودند که: بعد از نمازهای پنجگانه، این دعا را بخوان: اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشه الصدر و وسوسه الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین.
- سفارش فرمودند بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه، خصوصا در رکعت آخر: اللهم صل علی محمد و آل محمد و ترحم علی عجزنا و اغثنا بحقهم.
- در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام محقق حلی فرمودند: تمام مطالب آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن.
- تاکید فرمودند به خواندن قرآن و هدیه کردن ثوابش به ارواح شیعیانی که وارثی ندارند یا وارثی دارند و یادی از آنها نمی کنند.
- تاکید فرمودند بر تحت الحنک را از زیر گردن دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن، چنانکه علمای عرب به همین شکل عمل می کنند، و فرمود: در شرع چنین وارد شده است.
- تاکید فرمودند بر زیارت سیدالشهداء علیه السلام.
- دعا در حقم فرمودند که: جعلک الله من خدمه الشرع (خداوند

"موسایِ آخرالزمان"



موسایِ مایی و عصای دیگرانی
یعنی شما آقای از ما بهترانی

از تو فقط چوپانی ات را درک کردیم
پس حقّمان است اینکه ما را می چرانی

با جلوه های روشن اطراف طورت
ابلیس می گیری ، ملک می پرورانی

آدم تـو ، ابراهیم تـو ، عیسی تـو ...تـو ...تـو
تـو یک نفر هستی ولی پیغمبرانی

دور از من و این گلّه های گوچ کرده
این جمعه هم ، پیش خدا خوش بگذرانی

علی اکبر لطیفیان