آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

فاش‌ شدن محل سکونت حضرت حجت عجل الله فرجه الشریف برای شیخ‌ مفید

در تاریخ پنجشنبه بیست و سوم ذی‌الحجه سال 412 هجری قمری، فرمان دیگری از پیشگاه مقدس اباصالح‌المهدی(عج) به افتخار شیخ مفید صادر شد، برخی بر این باورند که در طول 30 سال، 30 توقیع و نامه شریف از ناحیه مقدس حضرت ولی‌عصر(عج) برای شیخ مفید صادر شده که در عنوان بسیاری از آن‌ها این جمله نورانی دیده می‌شود: «برادر گرامی و استوار: شیخ مفید...»

اما به راستی شیخ مفید چه ویژگی‌داشت که این گونه مورد محبت امام زمان خویش قرار می‌گیرد، در ادامه نگاهی اجمالی به زندگانی کسی می‌اندازیم که حضرت مهدی(عج) او را برادر خویش می‌داند:

شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان عکبری در یازدهم ذیقعده سال 336 هجری قمری در عکبرای بغداد، پا به عرصه هستی گذارد، از آن جا که پدر او شخصی پارسا و مذهبی بود و به تعلیم و تربیت، اشتغال داشت، لقب «ابن المعلم» گرفته بود و البته «عکبری» و «بغدادی» نیز دو لقب دیگر او بودند.

وی دوران کودکی خود را در تحت تربیت و تعلیم پدر مذهبی‌اش گذراند و به گونه‌ای مراحل حفظ حدیث و اصول تحدیث و فهم آن‌ها را سریع فرا گرفت که در پنج سالگی، برای او از «ابن ابی الیاس» اجازه روایت گرفتند یا در حالی‌که هفت سال و چند ماه بیشتر نداشت، از «ابن سماک» نقل روایت کرده است.

او از محضر بیش از هفتاد نفر از بزرگان شیعه، بهره علمی برد و در دانش‌اندوزی، مرز و حدی نمی‌‌شناخت.

 

*لقب مفید را چه کسی به شیخ داد

در اواخر ماه صفر سال 416 هجری، نامه‌ای از طرف حضرت ولی‌عصر(عج) برای وی فرستاده شد که در آن ضمن ستایش و تکریم وی، برای اولین بار، لقب (مفید) به او داده شد. این نامه با عبارات زیر شروع می‌شود: «للاخ السدید و الولی الرشید الشیخ المفید...»

همچنین در توقیعی دیگر با لطفی افزون‌تر  در پنج‌شنبه 23 ذی‌الحجه هجری با این عبارت: «بسم‌الله الرحمن الرحیم، سلام الله علیک ایها الناصر للحق، الداعی الیه بکلمه الصدق...» عظمت آن عالم فرزانه، به شیعیان ثابت شد.

 

*متن توقیع امام زمان(عج) به مفید امتش در 23 ذی‌الحجه

درود خدا بر تو ای یاری رسان حق! و آنکه با گفتار راستین و شایسته، مردم را به سوی حق فرا می‎خوانی!

ما در نامه خویش به سوی تو، خدای جهان آفرین را که خدایی جز او نیست (و) خدای ما و خدای نیاکان ما است، سپاس می‎گذاریم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد(ص) آخرین پیام آور خدا و خاندان پاک و مطهرش، درودی جاودانه می‎طلبیم.

و بعد! دوست راه یافته به حقیقت! خداوند بدان وسیله‎ای که به سبب دوستان ویژه خود، به تو ارزانی داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نیرنگ دشمنانش حراست فرماید.

 

*چرا امام زمان(ع) محل سکونتش را به شیخ مفید گفت

ما ناظر نیایش(عارفانه و راز و نیاز پرشور و پراخلاص) تو با خدا بودیم و از خدای جهان آفرین برآورده شدن آن(خواسته‎ات) را خواستیم.

ما اینک در قرارگاه خویش، در مکانی ناشناخته بر فراز قله‎ای سر به آسمان کشیده، اقامت گزیده‎ایم که به تازگی به خاطر عناصری بیداد پیشه و بی ایمان، بناگزیر از منطقه‎ای پر دار و درخت به این جا آمده‎ایم و به زودی از اینجا نیز به دشتی گسترده که چندان از آبادی به دور نیست، فرود خواهیم آمد و از وضعیت و شرایط آینده خویش تو را آگاه خواهیم ساخت تا به آن وسیله در جریان باشی که به خاطر کارهای سازنده و شایسته‎ات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است.

از این رو تو که خدای جهان آفرین با چشم عنایتش که هرگز آن را خواب نمی‎گیرد، وجودت را حفظ کند، باید در برابر فتنه‎ای که جان آنان را که آن را در دل‎هایشان کشته‎اند، به نابودی خواهد افکند، باید بایستی! و باید باطل گرایان بداندیش را بترسانی! چرا که از سرکوبی آنان، ایمان آوردگان، شادمان و جنایتکاران، اندوه زده خواهند شد.

 

*هنگامی که حضرت مهدی(عج) خبر از واقعه‌ای به شیخ مفید می‌دهد

و نشانه حرکت و جنبش ما از این خانه‎نشینی و کناره‎گیری، رخداد مهمی است که در سرزمین وحی و رسالت، مکه معظمه، از سوی پلیدان نفاق پیشه و نکوهیده، رخ خواهد داد، از جانب عنصری سفاک که ریختن خون‎های محترم را حلال شمرده و به نیرنگ خویش، آهنگ جان ایمان آوردگان خواهد کرد، اما به هدف ستمبار و تجاوزکارانه خویش دست نخواهد یافت، چرا که ما پشت سر توحیدگرایان شایسته‎کردار، به وسیله نیایش و راز و نیازی که از فرمانروای آسمان و زمین پوشیده نمی‎ماند، آنان را حفاظت و نگهداری خواهیم کرد.

 

*راهکارهای امام زمان(عج) برای در امان ماندن از فتنه‌های عصر غیبت برای شیعیانش

بنابراین قلب‎های دوستان ما به دعای ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمینان یابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگیری‎های هراس‎انگیزی، آنان را به دلهره می‎افکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبیر نیکوی خدا - تا هنگامی که پیروان ما از گناهان دوری گزینند- شایسته و نیکو خواهد بود.

هان ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری! خداوند همان طور که دوستان شایسته‎کردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید کند! ما به تو اطمینان می‎دهیم که هر کس از برادران دینی‎ات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاری‎های تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمت‎هایی که خداوند به او ارزانی داشته، به کسانی که دستور رسیدگی به آنان را داده است، بخل ورزد، چنین کسی در این جهاد و سرای دیگر، بازنده و زیانکار خواهد بود.

 

*دلایل تاخیر ظهور از زبان حضرت حجت(عج)

دوست واقعی! اگر پیروان ما - که خدای آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی بدارد – به راستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یکصدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمی‎افتاد و سعادت دیدار ما، دیداری بر اساس عرفان و اخلاص از آنان نسبت به ما، زودتر روزی آنان می‎گشت.

از این رو (باید بدانند که) جز برخی رفتار ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و آن عملکرد را زیبنده اینان نمی‎دانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمی‎دارد، خداوند ما را در یاری بسنده و نیک، کارساز است و درود او بر سالار و هشدار دهنده ما محمد(ص) و خاندان پاکش باد!


منبع: کتاب «احتجاج» طبرسی جلد2 صفحه48 - فارس نیوز

دیدار امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حکایتی شیرین

اصل رؤیت و ملاقات با امام زمان در عصر غیبت امکان پذیر است. بسیاری از بزرگان که در عدالت آنان شکی نیست و می توان بر سخن آنان اعتماد کرد، جریان ملاقات یا دیدار خود با امام زمان (ع) را نقل کرده اند. حتی کتاب هایی درباره این دیدارها نگاشته اند و در آنها نام کسانی را که توفیق این زیارت را یافته اند ذکر کرده اند. این دیدارها هم در دوران غیبت صغرا و هم در عصر غیبت کبرا رخ داده است[۱].


در طول غیبت صغرا که حدود ۷۰ سال به طول انجامید، حضرت ولی عصر (عج) به وسیله نایبان خاص که خود تعیین کرده بودند، با مردم ارتباط داشتند. این نواب چهار گانه هر کدام یکی پس از دیگری، مدتی نیابت امام را عهده دار بودند. در طول این غیبت کوتاه مدت، هم این نایبان با امام ملاقات داشتند و هم گاه غیر این نواب نیز توفیق زیارت آن ماه تابان را می یافتند.

نائب خاص دوم، محمد بن عثمان عمری بود که بعد از پدر خود عثمان بن سعید به دستور امام عصر منصب نیابت را بر عهده گرفت و حدود ۴۰ سال  این سفارت را دارا بود.

از خود محمد بن عثمان روایت شده است که در جواب پرسش عبد الله بن جعفر حمیری که از وی پرسیده بود: آیا امام زمان را ملاقات کرده ای؟ پاسخ داد: آخرین باری که حضرت را مشاهده کردم در بیت الله الحرام بود، در حالی که حضرت دعا می کرد و می گفت: “بار پروردگارا آن چه را به من وعده داده ای محقق ساز”.[۲]

هم چنین محمد بن عثمان گفته است امام را در حالی دیدم که پرده کعبه را در مستجار گرفته و می گفت: “پروردگارا از دشمنانت انتقام بگیر”.[۳]

از محمد بن عثمان نقل شده است که می گفت: سوگند به خدا که امام عصر (عج) هر سال در موسم حج حضور می یابند. او مردم را می بیند و آنها را می شناسد. مردم نیز او را می بینند، ولی نمی شناسند.[۴]

شواهدی که این سخن محمد بن عثمان را تأیید می کنند:

1- امام صادق (ع) می فرماید: “مردم امام خود را از دست می دهند او در موسم حج حضور می یابد و مردم را می بیند، ولی مردم او را نمی بینند”.[۵]

2- در سیره عملی ائمه (ع) شاهد هستیم که خود این بزرگان می کوشیدند حج را ترک نکنند؛ به گونه ای که درباره امام حسن مجتبی (ع) گفته اند که حضرت بیش از بیست بار با پای پیاده در حج حضور یافتند.

در کتاب های فقهی نیز، فقها بابی را برای استحباب حج در هر سال و مداومت بر آن اختصاص داده اند.[۶]

بعید است که حضرت امام عصر از این فضیلت محروم شوند و سفارشی را که اجداد بزرگوارشان کرده اند، به کار نبندند. از این رو می توان گفت یکی از جاهایی که حضرت در آن جا زیاد حضور می یابند، حرم خدا است؛ به ویژه در ایام حج.

3- از روایات استفاده می شود که حضرت ولی عصر (عج) به دور از مردم و اجتماع نیستند، بلکه حضرت با مردم  و در میان آنها هستند و در اجتماعات شرکت می کنند، ولی مردم او را نمی شناسند. یکی از اجتماعات مهم در اسلام در ایام حج تشکیل می شود که به احتمال قوی حضرت در این محفل عظیم معنوی حضور دارند.

در اینجا ماجرایی از یکی علمای گرانقدر را با حضرتش نقل می کنیم تا حضور پر برکت حضرت را نادیده نگیریم و شوق دیدار ایشان در وجودمان شعله بگیرید و در جلب نظرش بکوشیم.

دیدار آیت الله حق شناس و امام زمان(عج)

یکی از شاگردان و دوستان نزدیک فقیه عارف حضرت آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حق شناس در گفت‌وگوی تلفنی خبرنگار لبیک با ایشان، خاطره‌ای ناگفته و درس‌آموز را از آن عالم ربانی بیان کرد که در ذیل از نظرتان می‌گذرد:

آقای ر- ل گفت: مرحوم حاج آقا (آیت الله حق‌شناس) هنگامی که می‌خواستند به مکه مشرف شوند در فرودگاه مهرآباد از پرواز جا ماندند و مجبور شدند برای پرواز بعدی، به صورت تنها اعزام شوند.

ایشان پس از پیاده شدن از هواپیما در عربستان (مکه) به دلیل اینکه کسی ایشان را نمی‌شناخت و کاروان خود را نیز گم کرده بود و ایشان نیز نمی‌دانست که محل اسکان کاروان و همراهان کجاست سوار بر تاکسی می‌شوند و راننده تاکسی نیز ایشان را در کنار یک کاروانی پیاده می‌کند و در طی این مسیر برخورد احترام آمیزی نیز با ایشان صورت نمی‌گیرد.

حتی آن کاروان جایی مثل انباری که پیاز، سیب زمینی و.. در آن مکان بود را در اختیار آیت الله حق‌شناس قرار می‌دهد و می‌گویند شما زائر ما نیستی.
امام زمان (عج)

آیت الله حق‌شناس که به دلیل کهولت سن و وضعیت جسمانی از یک طرف و برخورد نامناسب افراد با ایشان "مضطر " شده بودند، در همان مکان (انباری هتل) به وجود مقدس صاحب الزمان (عج) توسل پیدا می‌کنند.

آیت الله حق‌شناس می‌گوید: تا به حضرت حجت(عج) توسل پیدا کردم، آقا‌(عج) تشریف آوردند، بلند شدم، تمام قد ایستادم، ایشان به من لبخندی زدند و 15 دقیقه آقا امام زمان را نگه داشتم و خدمتشان گزارش دادم که من از پرواز جاماندم، راه را گم کردم و...با من بدرفتاری کردند به من این چیزها را گفتند و می‌گویند تو از ما نیستی ....، حضرت(عج) در طول این مدت که به ایشان گزارش می‌دادم و درد و دل می‌گفتم تمام عرایض بنده را می‌شنیدند، پس از پایان عرایضم، حضرت حجت تشریف بردند، با رفتن امام زمان، ناگهان درب انباری باز شد و سر‌کنسول ایران در جده وارد شد و گفت که شما کجا بودید و ما دنبال شما بسیار گشتیم و...

سپس آقای ر- ل پس از بیان این خاطره به نقل از آیت الله حق‌شناس ادامه داد:

این در حالی بود که هیچ کس نمی‌دانست آیت الله حق‌شناس کجا هستند سپس با عزت و احترام فراوان با ایشان برخورد می‌شود و همه امکانات مهیا می‌شود.

آیت الله حق‌شناس پس از بیان این خاطره می‌فرمودند:

هر شخص مضطری در هر مکانی که باشد به حضرت بقیه الله متوسل شود، خود حضرت تشریف می‌آورند.

 

پی نو شت ها :
 [۱] . برای آگاهی بیشتر نک: نمایه: ارتباط با امام زمان (عج)، سؤال ۱۰۲۹ (سایت: ۱۰۸۴).
[۲]. شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱، دار الکتب الاسلامیة، قم، ۱۳۹۵ق.
[۳]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۳، ص ۲۵۹، مؤسسة آل البیت، قم، ۱۴۰۹ق؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص۵۲۰، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ ق.
[۴]. شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱ ؛ طوسی، محمدبن حسن، الغیبة، ص ۳۶۲، تحقیق عباداللّه‏ الطهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ۱۴۱۱ق؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰٫
[۵]. طوسی، الغیبة، ص۱۶۱؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۴۶؛ وسائل الشیعة، ج ۱۱، ص ۱۳۵٫
[۶]. وسائل الشیعة، ج ۱۱، ص ۱۳۳٫

 منابع : اسلام پدیا،پایگاه اطلاع رسانی آیت الله حق شناس

منبع: تبیان

ما صاحب داریم


یکی از ماه‌ها جهت پرداخت شهریه پولی نرسیده بود آقای سیدعلی(فرزند آیت‌ا... شاهرودی که مسؤول امور مالی بیت بود) مضطرب و نگران نزد پدر می‌آید و عرض می‌کند. روز آخر ماه است، پولی کافی در اختیار نداریم و به نانوایان و داروخانه‌ها هم بدهکاریم، اول ماه هم باید شهریه بدهیم.
آقای شاهرودی توجهی به این گفتار نمی‌کند و می‌فرماید: به من چه ربطی دارد؛ خود امام زمان(عج-) باید درست کند، چرا من غصه‌اش را بخوردم؟ بعد اضافه کرد:‌ای کم اعتقادها عجله نکنید.
پس از آن که پاسی از شب گذشت و مرحوم شاهرودی بعد از صرف شام آماده استراحت بودند، ناگهان پیرمردی در منزل را می‌کوبد. در را باز می‌کنند. پیرمرد با زبان محلی می‌گوید: با سید کار دارم. می‌گویند: اکنون وقت ملاقات نیست، بروید صبح تشریف بیاورید. پیر مرد اصرار می‌کند. سید متوجه می‌شود و می‌گوید: بگذارید بیاید! پیر مرد وارد می‌شود و دست آقا را می‌بوسد و چهارده هزار دینار تقدیم می‌کند و می‌رود آن‌گاه آقای شاهرودی رو به فرزندان خود کرده و می‌گوید:‌ای کم عقیده‌ها! ما صاحب داریم. حالا پو‌ل‌ها را بردارید و به منزل مقسمین و طلب کارها ببرید.

منبع: بزرگان دین
نورپرتال

علامه حلی و بوسه بر خاک پای امام زمان (علیه السلام)

علامه حلی، از رجال برجسته و علمای بزرگوار شیعه، کسی است که درباره اش نوشته اند: “در حالی که کودک بود، به درجه اجتهاد رسید و مردم منتظر بودند که به تکلیف برسد تا از او تقلید نمایند.”
علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده به سوی کربلا راه می افتاد تا فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام را در شب جمعه درک نماید. آن بزرگوار، طی سفری از حله به کربلا، به محضر نورانی امام عصرعجل ا... تعالی فرجه میرسند، اما حضرت را نمی شناسند. در طول مسیر، عصا از دست علامه به زمین میافتد. امام زمان ارواحنا فداه خم می شوند، عصای علامه را برمی دارند و به دست ایشان می دهند. در همین هنگام سؤالی در ذهن علامه القا می شود و از محضر امام علیه السلام میپرسد:
- آیا در این عصر و زمان که غیبت کبرا است، میتوان حضرت صاحب الامر عجل ا... تعالی فرجه را دید یا نه؟

حضرت در پاسخ علامه می فرمایند:
- چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آن که دست او هم اکنون در دست توست؟!
به محض این که علامه این پاسخ را میشنود، بی اختیار خود را به زمین می اندازد تا پای مبارک حضرت را ببوسد که در این هنگام از کثرت شوق مدهوش می شود.

منبع: تنکابنی، قصص العلما، ص355.
نور پرتال

آشکار شدن آرامگاه شیخ صدوق و پدیدار شدن جسد او

 آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر توده‌های خاک پنهان گردیده بود.

در حدود سال 1238 هجری قمری، سیل عظیمی آمد و تمام اراضی مزروعی و باغات اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود که در این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد و بعد از سالیانی طولانی قبر مطهر شیخ صدوق منکشف شده و بدن شریف وی تازه و معطر و کاملا سالم و بدون هیچگونه تغییر و عیب و نقصی هویدا گردید که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند:

خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلمأ، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نموده‌اند.

اما شرح واقعه چنین است:

باغ مستوفی در اطراف شهرری، یکی از باغاتی بود که در آنجا زراعت می‌کردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مکانها را تخریب نمود.

بر اثر آب باران، حفره و شکافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد.  هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود.

وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب کردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینه‌اش ‍ ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر می‌آمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشته‌های نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود!
صدوق

این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.

با تفحص و بررسی‌های انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری می‌شوند که بر روی آن چنین نوشته شده است:

هذا المرقد العالم الکامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.

پس از بررسی‌های کامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی کنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه کاری نمودند.

مرحوم آیة الله مرعشی نجفی کلامی را نیز در ادامه بیان می‌دارند که:

مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی می‌فرمودند:

من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریبا پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق می‌گذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.

آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند.

منبع:
مقدمه کتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات ‏الجنات خوانساری.

تبیان