ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
خیلی وقته که وقت نشده بنویسم.
خیلی وقته که وقت نشده فکر کنم.
خیلی وقته که وقت نشده مناجاتی کنم.
خیلی وقته که تو دنیا و آمال و آرزوهام گم شدم.
خیلی وقته که خودم رو فراموش کردم.
خیلی وقته که بازگشتی نداشته ام.
خیلی وقته که به دامان مادر باز نگشته ام.
خیلی وقته که آواره و سرگردان شده ام.
خیلی وقته که چشمه آبی ندیده ام.
خیلی وقته که لبم را تر نکرده ام.
خیلی وقته که از خورشید خودم را پنهان کرده ام.
خیلی وقته که نوری به چشمانم نرسیده است.
خیلی وقته که غریب مانده ام.هر چه بیشتر دنبال غیر افتادم بیشتر غریب و تنها شدم.
خیلی وقته که مهدی فاطمه منتظر بازگشت من است.
خیلی وقته که ...
الم یان للذین ءامنو ان تخشع قلوبهم لذکرالله
همه بدبختی ها از روزی شروع شد که جدی ترین مطالب را به بازی گرفتیم و خودمان و هرزگی هامان را قطب عالم امکان گرفتیم.
کسانی را که آمده بودند و آماده بودند ما را از بازی ها رها کنند و نجات دهند به بازی گرفتیم.
وَ مَکروا وَ مَکَرَ الله و الله خیر الماکرین
و این چنین بود که دچار مکر و حیله خدا شدیم.
و ما همچنان در حال بازی گری هستیم، مادام که در این دور باشیم همین است و همین است.
باید یک رنگ بود و صاف، ساده بود و بی غل و غش، پاکباز بود و جانباز.
بایدبا چیزهای جدی بازی نکنیم، باید از مکر خدا بترسیم.
والله یَستهزیءُ بهم و یَمُدُّهُم فی طغیانِهم یَعمَهون
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
التماس دعا
بی تو همه لبخندها تلخند، تلخند و بی قواره، خوشی ها ظاهریند و مصنوعی
بی تو همه آبها سرآبند و همه حقایق مصنوعند؛ مصنوع فکر بشر
بی تو زمین تراوتی ندارد، خشک و لم یزرع است، و چه زراعتی مهم تر از زرع انسان
بی تو زمین به آسمان راهی ندارد
بی تو هیچ چیز جذاب نیست، هیچ چیز مزه ای ندارد
در تعجبم چگونه گلهای بهاری شکوفه می دهد و سبز می شود
که می دانم هر زیبایی و خیری در تو ریشه دارد
اِن ذُکِرَ الخَیر کُنتُم اَولُه و آخرهُ و ...
اصلا این چه ادبیاتیست
مگر بی تو چیزی معنی می دهد
ببین کار به کجا کشیده که وجود خودمان را که طفیلی او هستیم ثابت می گیریم و نبود او را فرض می کنیم
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
اگر حضوری هست، زیبایی و هستی و طراوتی هم هست، در معیت و توجه به شماست
و همه چیز بدون توجه به شما نیستی است و عدم...
التماس دعای فرج
بوعلی سینا به عارف وارسته، ابوسعید ابیالخیر نامهای نوشت و از او پرسید: چرا باید مردم به صورت جمعی خدا را عبادت کنند؟
ابوسعید پرسش بوعلی را ضمن مثالی چنین پاسخ داد:
"اگر چند چراغ در اتاقی روشن باشد با خاموش شدن یکی از آنها، اتاق همچنان روشن خواهد بود. ولی اگر یک چراغ روشن باشد خاموشی چراغ همان و تاریک شدن اتاق همان.
انسانها نیز همین گونهاند. گناهکاران همان چراغهای خاموشند که اگر تنها باشند شاید موفق به کسب موهبتهای الهی نشوند، ولی اگر در میان جمع باشند چه بسا خداوند به برکت دیگران برکات خود را به آنها عطا کند."
داستانها و پندها، ج 9، ص 55
تبیان