آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین سخن


در این نوشتار که به جهت محدود بودن صفحات، به اختصار و در مواردى به اشاره سخن گفتیم؛ به این نتیجه رسیدیم که در میان بیش از 2000 علائم ‏ظهور فقط پنج نشانه هست که به طور حتم و یقین از علائم حتمیه هستند. در مورد حتمى بودن آنها و ویژگی هاى مهم هر یک از آنها احادیثى از پیشوایان معصوم، از منابع مورد اعتماد و استناد نقل کردیم و آنها را از نظر سندى بررسى نمودیم و صحت آنها را در بالاترین سطح به اثبات رساندیم. آن‏ گاه دیگر احادیث را به عنوان شاهد و مؤیّد آوردیم و روشن شد که اینها در آستانه ظهور تحقق پیدا مى‏ کنند و از این جهت مهم هستند که روز ظهور را دقیقاً مشخص مى‏ کنند. مثلاً هنگامى که سفیانى بر سوریه، اردن و فلسطین سیطره یافت، دقیقاً هشت ماه بعد حجت پروردگار ظهور مى‏ کند. ولى دیگر نشانه‏ ها (علائم غیرحتمى) چنین کاربردى ندارند. لذا لزوم تفکیک علائم حتمى از غیرحتمى روشن مى‏ شود، به ویژه که برخى از مراجع تقلید فرا گرفتن این نشانه‏ها را شرعاً واجب شمرده‏ اند.

همچنین روشن شد که از این نشانه‏ ها، دو نشانه: خروج سفیانى و خروج یمانى همزمان و دقیقاً هشت ماه قبل از ظهور رخ مى ‏دهد.

بانگ آسمانى دقیقاً مقارن با ظهور، شب جمعه، شب بیست و سوم ماه رمضان تحقق مى ‏یابد. و خسف بیدا در حدود یک ماه بعد از ظهور انجام مى‏ پذیرد. قتل نفس‏ زکیه دقیقاً سه ماه و دو روز بعد از ظهور (25 ذیحجه) واقع مى‏ شود.

قیام جهانى 15 روز بعد از آن و دقیقاً سه ماه و هفده روز بعد از ظهور، روز شنبه دهم محرم الحرام (روز عاشورا) آغاز مى‏ شود.

در نتیجه قتل نفس‏ زکیه و خسف بیدا، از علامات ظهور به معناى اخص کلمه نمى‏ باشند، بلکه علامت خروج و قیام جهانى آن حضرت مى‏ باشند.

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النّصر،

و اجعلنا من اعوانه و انصاره، آمین.

منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏ پور

۵ - قتل نفس‏ زکیه


پنجمین و آخرین نشانه از نشانه ‏هاى حتمى قتل نفس‏ زکیه است. نفس‏ زکیه به معناى انسان بى‏ گناه است. در احادیث و آیات، از چهار نفر به عنوان نفس‏ زکیه یاد شده است.

نفس‏ زکیه معاصر حضرت خضر علیه السلام، و او نوجوانى بود که با همسالان خود مشغول بازى بود، حضرت خضر علیه السلام او را کشت. حضرت موسى به او گفت: »اَقَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیرِ نَفْسٍ«؛ آیا شخص بى‏ گناهى را کشتى که کسى را نکشته بود.(175)

نفس‏ زکیه معاصر امام صادق ‏علیه السلام که در مقابل منصور دوانیقى قیام کرد و با همه طرفدارانش کشته شد. او محمد پسر عبداللَّه محض، نوه امام حسن مجتبى‏ علیه السلام بود و از مدعیان مهدویت به شمار مى‏رفت.(176) پیروان او حدیث معروف اِسْمُهُ اِسْمى را براى انطباق با او تحریف کرده و جمله: اِسمُ اَبیهِ اِسمُ اَبى را بر آن افزودند. احمد حنبل این حدیث را با سه طریق در مسند خود نقل کرده که هر سه با جمله: یُواطِى‏ءُ اِسْمُهُ اِسْمى ختم شده. یعنى مهدى همنام من است.(177) طبرانى آن را با 14 طریق از پیامبر اکرم روایت کرده که به همان جمله ختم شده است.(178) ولى پیروان نفس‏ زکیه جمله اِسْمُ اَبیهِ اِسمُ اَبى را بر آن افزودند. یعنى نام پدرش نام پدر من است!!(179)

نفس‏ زکیه از کودکى زبانش مى‏ گرفت(180) و لذا حدیثى جعل کرده به ابوهریره نسبت دادند که: مهدى نامش محمد بن عبداللَّه است و در زبانش عیبى هست!!(181) بعد از نفس‏ زکیه منصور نیز از همین حیله استفاده کرد، پسرش را محمد نام نهاد و به مهدى ملقب ساخت و چون نام منصور عبداللَّه بود، او نیز مشمول این حدیث مجعول شد و به مهدى عباسى شناخته شد. و براى تثبیت آن، حدیث دیگرى جعل کرد و به پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله و سلم نسبت داد که مهدى از فرزندان عمویم عباس مى‏ باشد!! این حدیث مجعول را فقط محمد بن ولید نقل کرده که کارش جعل حدیث بود.(182) پیروان نفس‏ زکیه، احادیث نفس‏ زکیه موعود را نیز به او تفسیر کردند و به این وسیله او را در تاریخ به عنوان نفس‏ زکیه مشهور کردند.

نفس‏ زکیه دیگرى در احادیث آمده که در آستانه ظهور در نجف اشرف به شهادت مى‏ رسد. امیر مؤمنان‏ علیه السلام در خطبه‏ اى که به خطبه المخزون معروف شده، در میان نشانه‏ هاى ظهور مى‏ فرماید: وَ قَتْلُ النَّفْسِ‏ الزَّکِیَّة بِظَهْرِ الکوفَة فی سَبعین؛ و کشته شدن نفس‏ زکیه (انسان بى‏ گناهى) در پشت کوفه (نجف) با 70 تن.(183) شیخ مفید نیز به هنگام شمارش نشانه‏ هاى ظهور، از کشته شدن نفس‏ زکیه با 70 تن از صالحان در پشت کوفه سخن گفته است.(184)

هیچکدام از این سه مورد ربطى به نفس‏ زکیه موعود ندارد.

نفس‏ زکیه از نشانه ‏هاى حتمى: آخرین نشانه از نشانه‏ هاى حتمى در آستانه قیام جهانى حضرت بقیة اللَّه - ارواحنافداه - قتل نفس‏ زکیه است که در مسجد الحرام، در میان رکن و مقام به هنگام قرائت پیام امام به شهادت مى‏ رسد.

نفس‏ زکیه معاصر حضرت خضر حدود 5000 سال پیش از تولد امام عصر کشته شده. نفس‏ زکیه معاصر امام صادق‏ علیه السلام نیز حدود 110 سال قبل از تولد آن حضرت کشته شده. نفس‏ زکیه‏ اى که در نجف اشرف کشته مى‏ شود، در آستانه ظهور مى‏ باشد. ولى نفس‏ زکیه موعود، دقیقاً سه ماه و دو روز بعد از ظهور و 15 روز پیش از قیام جهانى، روز 25 ذیحجة الحرام در میان رکن و مقام به شهادت مى‏ رسد. لذا امیر مؤمنان‏ علیه السلام در خطبه المخزون هر دو را در کنار یکدیگر بیان مى‏ کند: وَقَتلُ النَّفس الزَّکیَّة بِظَهْرِ الکُوفَة فی سَبعین، وَالْمَذْبوحُ بَینَ الرُّکن وَ المَقام؛ از نشانه‏ هاى ظهور کشته شدن نفس‏ زکیه‏ اى‏ است در پشت کوفه با 70 تن، و آنکه کشته مى‏شود در میان رکن و مقام.(185)

شیخ مفید نیز به پیروى از کلام امیر مؤمنان‏ علیه السلام این دو نشانه را کنار هم یاد کرده است.(186)

کشته شدن نفس ‏زکیه در میان رکن و مقام از نشانه‏ هاى حتمى است. در این رابطه چندین حدیث با سند صحیح در بخش آغازین این نوشتار ذکر نمودیم و اینک حدیث دیگرى مى‏ آوریم که آن را شیخ مفید از طریق فضل‏ بن شاذان از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: وَ قَتلُ النَّفس الزَّکیة مِنَ المحْتوم؛ قتل نفس‏ زکیه از نشانه‏ هاى حتمى است.(187) این حدیث به همین تعبیر از امام صادق‏ علیه السلام نیز روایت شده است.(188)

نفس‏ زکیه نامش محمد است. امام صادق ‏علیه السلام در ضمن یک حدیث طولانى مى‏ فرماید: وَ قَتْلُ غُلامٍ مِن آلِ‏ مُحمَّد صلى الله علیه و آله و سلم بَینَ الرُّکنِ وَ المَقام، اِسْمُهُ مُحمد بن مُحمد، وَ لَقَبُهُ النَّفسُ‏ الزَّکیَّة؛ قتل جوانى از آل‏ محمد صلى الله علیه و آله و سلم در میان رکن و مقام که نامش محمد فرزند محمد، و لقبش: نفس‏ زکیه مى‏ باشد.(189)

این حدیث را فضل‏ بن شاذان فقط با دو واسطه نقل کرده که هر دو در حد اعلاى وثاقت مى ‏باشند.(190) در این حدیث که از نظر سندى در اوج صحت است، نام پدرش محمد آمده، ولى در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام حسن آمده است.(191)

نفس‏ زکیه از تبار امام حسین‏ علیه السلام است. امام باقر علیه السلام در ضمن یک حدیث طولانى مى‏ فرماید: اگر هر چیزى بر شما مشتبه شود؛ هرگز پیمان پیامبر، پرچم پیامبر، سلاح پیامبر، و نفس‏ زکیه‏ اى که از نسل امام حسین‏ علیه السلام است، بر شما مشتبه نمى‏ شود.(192)

پس آنچه ابو الفرج نقل کرده که نفس‏ زکیه از اولاد امام حسن مجتبى‏ علیه السلام است، از سوى پیروان نفس‏ زکیه (محمد بن‏ عبداللَّه‏ بن‏ حسن) جعل شده است.

حضرت مهدى دقیقاً 15 روز بعد از قتل نفس‏ زکیه قیام جهانى خود را آغاز مى ‏کند. امام باقر علیه السلام در این رابطه مى‏ فرماید: لَیْسَ بَینَ قِیامِ القائِم وَ قَتلِ النَّفسِ‏ الزَّکیةِ أَکثَر مِن خَمسةَ عَشْرَ لَیلَة؛ در بین قتل نفس‏ زکیه و قیام قائم(193) جز 15 شب فاصله‏ اى نخواهد بود.(194)

نفس‏ زکیه بى گناه است. امیر مؤمنان‏ علیه السلام در این رابطه مى‏ فرماید: ریختن خون حرام، در روز حرام، در شهر حرام، از تیره‏ اى از قریش. سوگند به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید، پس از آن بیش از 15 شب حکومت نخواهد داشت.(195) منظور از خون حرام؛ انسان بى گناه، منظور از روز حرام؛ ماه ذیحجة الحرام و منظور از شهر حرام؛ مکه معظمه مى‏ باشد.

قتل نفس‏ زکیه خیلى ناجوانمردانه است. امیر مؤمنان ‏علیه السلام در این رابطه مى‏ فرماید: به خدا سوگند گویى به نوجوانى از قریش مى‏ نگرم که در خون خود دست و پا مى‏ زند. پس از این جنایت کسى در روى زمین عذر آنها را نپذیرد و دیگر براى آنها سیطره‏ اى نمى‏ ماند.

نفس‏ زکیه را به هنگام قرائت پیام حضرت مى‏ کشند. امام باقر علیه السلام مى‏ فرماید: قائم(196) به یکى از یارانش مى‏ فرماید برو به سوى اهل مکه و بگو من فرستاده فلانى هستم. او به شما مى‏ گوید »ما اهل‏بیت رحمت و معدن رسالت و خلافتیم، ما ذریه پیامبر و از تبار پیامبرانیم، ما مورد ستم واقع شدیم، ما پایمال و منکوب شدیم، از روزى که پیامبر ما رحلت کرده تا به امروز حق ما گرفته شده، ما از شما یارى مى‏ طلبیم. ما را یارى کنید.« هنگامى که آن جوان این پیام را ابلاغ مى‏ کند؛ به سویش تهاجم مى‏ کنند و او را در میان رکن و مقام سر مى‏ برند. او نفس‏ زکیه است.(197)

نفس ‏زکیه دقیقاً روز 25 ذیحجه کشته مى‏ شود و 15 روز بعد، روز دهم محرم )عاشورا( قیام جهانى آغاز مى‏ شود.

آخرین نشانه، قتل نفس‏ زکیه است و بعد از آن، حضرت مهدى(198) صاحب سیره شایسته، قیام مى ‏کند.

حضرت مهدى(199) خروج نکند جز هنگامى که نفس‏ زکیه کشته شود. چون او کشته شود، ساکنان زمین و آسمان بر آنها خشمگین شوند.(200)

عبداللَّه ‏بن بشّار سوگنامه مفصلى پیرامون شهداى راه فضیلت، از خاندان عصمت و طهارت سروده، در مورد نفس‏ زکیه مى‏ گوید:

وآخر عندالبیت یقتل ضیعة

یقوم فیدعو للامام فینحر

یکى دیگر به تباهى در کنار کعبه کشته مى‏ شود، او بر مى‏ خیزد و به سوى امام‏ علیه السلام فرا مى‏خواند و در این راه کشته مى‏ شود.

وفی قتل نفس بعد ذلک زکیة

امارات حق عند من یتذکر

در قتل نفس‏ زکیه نشانه ‏هاى حقى هست براى کسى که متذکر شود.

منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏ پور



175.      ابو الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبین، ص 203.
176.      احمدحنبل، المسند، چ دارالفکر، بیروت، ج 2، ص 10، ح 3571 و 3572، ص 123، ح 4098.
177.      طبرانى، المعجم الکبیر، ج 10، ص 137 - 131، ح 10230 - 10208.
178.      ابوداود، صحیح سنن‏المصطفى، ج 2، ص 207.
179.      ابو الفرج، مقاتل الطالبیین، ص 204.
180.      همان، ص 205.
181.      سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص 272.
182.      حلى، مختصر بصائر الدرجات، ص 443، ح 522؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 53، ص 82؛ ج 52، ص 273.
183.   شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 368؛ ابن فتال، روضة الواعظین، ج 2، ص 15؛ اربلى، کشف الغمة، ج 3، ص 247؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 220.
184.      حلى، مختصر بصائر الدرجات، ص 443.
185.      شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 368.
186.      همان، ص 371؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 279؛ نعمانى الغیبة، ص 435؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج 3، ص 722.
187.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 652؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص 435؛ شیخ حر، همان.
188.   فضل‏بن شاذان، اثبات‏الرجعة - محظوط -؛ مختصر اثبات‏الرجعة، تراثنا، ش 15، ص 217، ح 18؛ میرلوحى، کفایة المهتدى، ص 280؛ خاتون آبادى، کشف الحق، ص 182، ح 30.
189.      این دو واسطه عبارتند از:
صفوان بن یحیى، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 197، رقم 524؛ شیخ طوسى، الرجال، ص 352؛ همو، اختیار معرفة الرجال، ص 502، رقم 963.
محمد بن حمران، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 359، رقم 965.
190.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 1، ص 331؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 292؛ اربلى، کشف الغمة، ج 3، ص 324.
191.      عیاشى، التفسیر، ج 1، ص 164، ح 222؛ بحرانى، البرهان، ج 2، ص 26، ح 694؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 223.
192.      ابو الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبین، ص 209.
193.   شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 649؛ شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 374؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص 445؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 281.
194.      نعمانى، الغیبة، ص 258؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 234.
195.      ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 131.
196.      علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 307.
197.      حائرى یزدى، الزام الناصب، ج 2، ص 177.
198.      مقدسى، عقد الدرر، ص 116.
199.      ابن ابى شیبه، المصنف، ج 8، ص 679، ح 199؛ متقى هندى، البرهان، ص 112.
200.      مقدسى، عقد الدرر، ص 119.

۴- خَسَفِ بَیْدا


چهارمین نشانه از نشانه ‏هاى حتمى، از نظر تسلسل زمانى خسفِ سرزمین بیدا مى‏ باشد.

خَسْف در لغت به معناى فرو ریختن چیزى در زمین مى ‏باشد. چنانکه قرآن کریم در مورد قارون مى‏ فرماید: »فَخَسَفْنا بِهِ وَبِدارِهِ الاَرْض«؛ ما او را با خانه‏ اش در زمین فرو بردیم.(160) و بَیْدا در لغت به معناى دشت هموار، پهناور، خالى از سکنه و آب و علف مى‏ باشد. در میان مکه و مدینه سرزمین پهناور و دشت‏ شن‏ زارى است که بَیْدا نام دارد. منظور از خَسفِ بیدا فرو رفتن سپاه سفیانى در سرزمین بیدا مى‏ باشد.

هنگامى که سپاه سفیانى از مدینه منوّره براى معارضه با حضرت مهدى (161) به سوى مکه معظمه حرکت مى‏ کنند، چون به سرزمین بیدا رسیدند، جبرئیل امین فریاد بر مى‏ آورد که‏ اى سرزمین بیدا، این گروه ستمگر را در کام خود فرو ببر. پس زمین دهان باز مى‏ کند و همه آنها را در کام خود فرو مى‏ برد. از بررسى روایات ملاحم و فتن روشن مى‏ شود که این حادثه در حدود یک ماه بعد از ظهور حضرت ولى عصر علیه السلام رخ مى‏ دهد. بدین‏ترتیب خسف بیدا را نمى‏ توان از نشانه‏ هاى ظهور به معناى اخصّ کلمه به شمار آورد، بلکه باید آن را از نشانه‏ هاى قیام حضرت دانست.

بر اساس روایات فراوان که برخى از آنها را با عنوان زمان پیام نقل کردیم و سندش را بررسى نمودیم؛ ظهور حضرت در شب بیست و سوم رمضان و قیام آن حضرت در روز عاشورا خواهد بود. بدین‏ ترتیب میان ظهور و قیام دقیقاً سه ماه و هفده روز فاصله است که دو نشانه از نشانه‏ هاى حتمى در این فاصله رخ مى‏ دهد: خسف بیدا و قتل نفس‏ زکیه.

خسف بیدا یکى از نشانه‏ هاى حتمى قیام حضرت ولى عصر علیه السلام مى‏ باشد که با هیچ خسف دیگرى قابل اشتباه نیست.

جایگاه خسف بیدا در قرآن: قرآن کریم در دو مورد پیرامون خسف بیدا سخن گفته:

»یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِمَا مَعَکُم مِن قَبْلِ أَن نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا«؛ اى کسانى که کتاب داده شده ‏اید، به آنچه فرو فرستادیم درحالیکه تصدیق کننده کتابى است که با شماست، ایمان بیاورید، پیش از آنکه بر چهره‏ هایى بزنیم و آنها را به پشت سر برگردانیم.(162)

خداوند در این آیه اهل کتاب را از روزى بیم داده که در آن روز بر چهره ‏هایى زده مى‏ شود و صورتشان به پشت سرشان برگردانیده مى‏ شود. مبرّد گفته: این تهدید الهى تاکنون اتفاق نیفتاده، ولى به حال خود باقى است تا پیش از رستاخیز با مسخ شدن افرادى و برگشتن صورت هایشان به پشت سرشان تحقق پیدا کند.(163)

اما اینکه این تهدید الهى کى اتفاق خواهد افتاد؟ روایات فراوان از پیشوایان معصوم داریم، که به یک نمونه از آنها بسنده مى‏کنیم.

امام باقر علیه السلام در یک حدیث بسیار طولانى از کارنامه سیاه سپاه سفیانى و جنایات وحشیانه آنها سخن گفته، در پایان از ورود آنها به سرزمین بیدا گفتگو کرده مى‏ فرماید: آن‏ گاه منادى آسمانى ندا سر مى‏ دهد: یا بَیْدا اَبیدى بِالْقَوم؛ اى سرزمین بیدا این گروه را نابود کن. پس زمین دهان مى‏ گشاید و آنها را در کام خود فرو مى‏ برد، به جز سه تن که از تیره کلب هستند. خداوند صورت آنها را به پشت‏ سرشان بر مى‏ گرداند. آن‏ گاه آیه را تلاوت کردند و فرمودند: این آیه در حق آنها نازل شده است.(164) این حدیث به همین تعبیر از طریق عامه نیز از امام باقر علیه السلام روایت شده است.(165)

قرآن‏ کریم در آیه دیگرى فرموده: »وَلَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا فَلا فَوْتَ وَاُخِذوا مِن مَکانٍ قَریب«؛اگر آنان را مشاهده کنى که دچار وحشت شده‏ اند و رهایى ندارند و از مکان نزدیک گرفتار مى‏ شوند.(166)

در روایات فروان تأکید شده که این آیه در مورد خسف بیدا نازل شده که به برخى از آنها اشاره مى‏ کنیم.

پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله و سلم کارنامه سیاه سفیانى و قتل عام مدینه توسط آنان را شرح مى‏ دهد، در پایان مى‏ فرماید: چون به سرزمین بیدا رسیدند، خداوند جبرئیل را براى نابودى آنها مى‏ فرستد. جبرئیل با پاى خود بر زمین بیدا مى‏ زند، پس همه آنها را در کام خود فرو مى‏ برد. این است معناى آیه »وَلَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا«. تنها دو نفر از آنها مى‏ ماند که یکى بشیر و دیگرى نذیر است و آن دو از قبیله جهینه مى‏ باشند.(167)

امیر مؤمنان‏ علیه السلام از گسیل داشتن لشکرى جرّار به مدینه توسط سفیانى سخن گفته و در پایان از فرو رفتن آنها در کام زمین در سرزمین بیدا گفتگو نموده، مى‏ فرماید: این است معناى کلام خداوند که مى‏ فرماید: »وَلَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا«.(168) همچنین در ضمن یک حدیث طولانى که به صورت مکتوب براى معاویه ارسال نموده، از کارنامه سیاه سفیانى و از فرو رفتن سپاه او در سرزمین بیدا با استشهاد به آیه یاد شده خبر داده، در پایان مى‏ فرماید: آنها از زیر قدم‏ هایشان در زمین فرو مى‏ روند و کسى از آنها باقى نمى‏ ماند، به جز گزارش‏ گرى که خداوند صورتش را به پشت سرش بر مى‏ گرداند.(169) و در حدیث دیگرى از ساربانى سخن مى‏ گوید که شترش رم مى‏ خورد. او به دنبال شترش مى‏ رود، چون بر مى‏ گردد کسى را نمى‏ یابد و سر نخى پیدا نمى‏ کند، وى گزارش آنها را براى مردم بازگو مى‏ کند.(170)

ابو حمزه‏ ثمالى از امام زین العابدین‏ علیه السلام روایت مى‏ کند که این آیه در مورد سپاه سفیانى است که در سرزمین بیدا از زیر قدم‏ هایشان گرفتار مى‏ شوند.(171)

در احادیث عامه تعداد لشکر سفیانى که در بیدا هلاک مى ‏شوند را 70000 نفر نقل کرده‏ اند.(172) در این احادیث هدف از این لشکرکشى را پیکار با حجت خدا و تخریب خانه خدا بیان کرده‏ اند.(173)

کارنامه سیاه سپاه سفیانى: در احادیث فراوان از کارکرد سپاه سفیانى به ویژه از قتل و غارت آنها در شهر مدینه سخن رفته است. ما در اینجا فقط به یک نکته اشاره مى‏ کنیم: لشکر سفیانى مدینه را ویران مى‏ کنند، شدیدتر از داستان حَرَّه.(174)

داستان حرّه سیاه ‏ترین کارنامه سپاه یزید بن معاویه است که یک سال بعد از فاجعه کربلا به فرمان او در منطقه حرّه از محلّات مدینه منوره انجام یافت. فاجعه حرّه به قدرى شرم‏ آور است که هیچ مورّخى به خود اجازه نداده مشروح آن را بر روى صفحات کاغذ منعکس کند.

در مورد سپاه سفیانى و خسفِ آنها در سرزمین بیدا، دامنه سخن بسیار گسترده است، به جهت محدودیت این نوشتار از همه آنها صرف نظر مى‏ کنیم.

 
منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏ پور



160.      یاقوت، معجم البلدان، ج1، ص 523.
161.      سوره نسا (4)، آیه 47.
162.      ثعلبى، الکشف و البیان، ج 3، ص 324.
163.   عیاشى، التفسیر، ج 1، ص 402، ح 990؛ نعمانى، الغیبة، ص 280؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 256؛ بحرانى، البرهان، ج 3، ص 115.
164.      سلمى، عقد الدرر، ص 89.
165.      سوره سبأ (34)، آیه 51.
166.      طبرى، جامع البیان، ج 22، ص 73؛ ثعلبى، الکشف والبیان، ج 8، ص 95؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 622.
167.      نعمانى، الغیبة، ص 305، ب 18، ح 14.
168.      سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص 159.
169.      نعیم بن حماد، الفتن، ص 258، ح 950.
170.      ابو حمزه ثمالى، تفسیر القرآن الکریم، ص 274؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 621.
171.      سلمى، عقد الدرر، ص 79 - 76.
172.      همان.
173.      ابن‏حماد، الفتن، ص 257؛ سیوطى، الحاوى‏للفتاوى، ج 2، ص 67.
174.      سوره کهف (18)، آیه 74.

۳ - بانگ آسمانى


سومین نشانه از نشانه‏ هاى حتمى که مقارن ظهور رخ مى‏ دهد بانگ آسمانى است.

در احادیث صحیح و مستندى که در بخش آغازین این نوشتار نقل کردیم و سند آنها را بررسى نمودیم، بانگ آسمانى به عنوان یکى از نشانه‏ هاى حتمى بیان شده بود. در حدیث دیگرى امام صادق‏ علیه السلام مى‏ فرماید: اَلنِّداءُ مِنَ الَمحتُوم؛ بانگ آسمانى از نشانه‏ هاى حتمى است.(112)

همین تعبیر در حدیث دیگرى نیز در کافى شریف آمده است.(113) در توقیع شریفى از ناحیه مقدسه آمده است: اَلا فَمَنِ ادَّعى المشاهَدَة قَبلَ خُروجِ السُّفیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهوَ کاذِبٌ مُفْتَر؛ آگاه باش که پیش از خروج سفیانى و بانگ آسمانى، هر کس ادعاى مشاهده کند، دروغگو و افترا پرداز است.(114)

توقیع شریف به حتمى بودن نداى آسمانى اشعار دارد. و سه حدیث مذکور نیازى به بررسى سندى ندارد، زیرا مضمون آنها با دو حدیث صحیح پیشین تأیید مى ‏شود.

بانگ آسمانى در قرآن‏ کریم: در ذیل آیه شریفه: »وَاسْتَمِعَ یَومَ یُنادى المُنادى مِن مکانٍ قریبٍ، یَومَ یَسْمَعونَ الصَّیْحَة بِالحَقِّ، ذلِکَ یَومُ الخُروج«؛ گوش فرا ده هنگامى که منادى از جایگاه نزدیک ندا سر دهد، روزى که صیحه را به حق مى‏ شنوند، آن روز روز خروج است؛ (115) امام‏ صادق‏ علیه السلام فرمود: منادى با نام قائم و نام پدرش ندا سر مى‏ دهد و منظور از صیحه در این آیه همان بانگ آسمانى است که آن روز، روز خروج قائم است.(116) و در بیانى دیگر آمده است: صَیحَةُ القائِمِ مِنَ السَّماءِ؛ منظور از صیحه، بانگ آسمانى براى قائم است.(117)

امام رضا علیه السلام در تفسیر »یَومُ الخُروج« فرمود: اَى خُروجُ وَلَدىَ القائِم المَهدِىِّ؛ یعنى: خروج پسرم مهدىِ قائم.(118)

مرحوم فیض در تفسیر »مِن مکانٍ قریب« مى‏ فرماید: صداى منادى آسمانى براى همگان به صورت یکسان و مساوى مى‏ رسد.(119) منظور ایشان از نظر شدت و ضعف است و گرنه براى هر کسى به زبان مادرى خودش مى‏ رسد.(120)

در ذیل آیه شریفه: »اِنْ‏ نَشَأ نُنَزِّل عَلیهم مِن السَّماءِ آیةً فَضَلَّت اَعْناقُهُم لَها خاضِعین«؛ اگر بخواهیم نشانه ‏اى از آسمان براى آنها فرو مى‏ فرستیم که گردن هایشان در برابر آن منقاد شود.(121) احادیث فراوان داریم که منظور از آیه (نشانه) در این آیه شریفه بانگ آسمانى است:

امیرمؤمنان‏ علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمود: هِیَ آیةٌ تُخْرِجُ الفَتاةَ مِنْ خِدْرِها وتُوقِظُ النَّائِم، وَتُفْزِعُ الیَقْضان؛ آن نشانه‏ اى ‏است که دوشیزگان را از سراپرده‏ها بیرون مى‏ فرستد، خفتگان را بیدار مى‏ کند، و بیداران را به وحشت مى‏ اندازد.(122)

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمود: منظور از آن، ندایى از آسمان به نام مردى با نام پدرش مى‏ باشد.(123) و در حدیث دیگرى فرمود: درباره قائم آل محمد - صلوات اللَّه علیه - نازل شده که به نام او از آسمان ندا مى‏ شود.(124) و در حدیث دیگرى در توضیح نداى آسمانى به نام صاحب این امر فرمود: به خدا سوگند که آن در کتابِ خدا آشکار است، آن روز احدى در روى زمین نمى‏ ماند جز اینکه در برابر او سر فرود مى‏ آورد.(125)

امام صادق‏ علیه السلام نیز در همین رابطه فرمود: به خدا سوگند ندا از آسمان به نام قائم در کتابِ خدا آشکار است.(126) و در حدیث دیگرى فرمود: قائم قیام نمى‏ کند جز هنگامى که منادى از آسمان بانگ برآورد که آن را دوشیزگان در سراپرده‏ها مى‏ شنوند. همه اهل شرق و غرب مى‏ شنوند.(127)

از امام صادق ‏علیه السلام در تفسیر این آیه پرسیدند که آیا منظور همان بانگ آسمانى است؟ فرمود: آرى، هنگامى که این نشانه رخ دهد، همه گردن فرازان و دشمنان خدا در برابر آن خاضع شوند.(128) و در حدیث دیگرى فرمود: آن بانگ آسمانى است به نام صاحب این امر، تا گردن‏ هایشان در برابر آن خاضع شود.(129) و در حدیث دیگرى فرمود: پدرم مى‏ فرمود که بانگ آسمانى در قرآن در همین آیه است.(130)

امام رضا علیه السلام در تفسیر همین آیه فرمود: او همان امامى است که منادى از آسمان بانگ مى‏ زند و به سوى او فرا مى‏ خواند، همه اهل زمین آن را مى‏ شنوند.(131)

محتواى بانگ آسمانى: در شمارى از احادیث یاد شده آمده بود که منادى آسمانى با نام قائم و نام پدر بزرگوارش ندا سر مى‏ دهد و اهل زمین را به سوى او فرا مى‏ خواند. در احادیث فراوان توضیحات بیشترى در این رابطه آمده است که به تعدادى از آنها فقط اشاره مى‏ کنیم:

رسول‏ اکرم‏ صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: منادى از آسمان بانگ بر مى آورد که: اِنَّ اَمیرَکُم فُلان؛ امیر شما فلانى است.(132) و در حدیث دیگرى فرمود: منادى از آسمان بانگ برآورد: هان اى مردمان، روزگار جباران سپرى شد و بهترین فرد از امت محمد صلى الله علیه و آله و سلم زمام امور را به دست گرفت، پس در مکه به او بپیوندید.(133)

امیرمؤمنان‏ علیه السلام در این رابطه فرمود: امر مردم سامان نگیرد و بر گرد یک محور گرد نیایند، تا هنگامى که منادى از آسمان بانگ برآورد: عَلَیْکُم بفلان، وَتَطْلُعُ کَفُّ تُشیر؛ به سوى فلانى بشتابید. آن‏ گاه کف دستى در آسمان ظاهر شود و به سوى او اشاره کند.(134)

رسول‏ اکرم‏ صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: چون مهدى خروج کند، فرشته‏اى از بالاى سرش بانگ برآورد: اِنَّ هذا مَهدِىٌّ فَاتَّبِعُوه؛ به راستى این مهدى است، پس از او پیروى کنید.(135)

امام باقر علیه السلام فرمود: امر ما از آفتاب آشکارتر است. سپس فرمود: منادى از آسمان ندا سر مى ‏دهد: فلانى پسر فلانى، امام است.(136)

سیف‏ بن‏ عمیر مى‏ گوید در نزد منصور دوانیقى بودم. به من گفت: اى سیف‏ بن‏ عمیر، به ناگزیر یک منادى خواهد بود که یُنادى مِنَ السَّماءِ بِاسْمِ رَجُلٍ مِنْ وَلْدِ عَلِّىِ‏ بن ابى‏ طالِب؛ بنام مردى از فرزندان على بن ابى طالب‏ علیه السلام از آسمان ندا سر مى‏ دهد. هنگامى که این ندا سر داده شود ما پیش از هر کسى به آن پاسخ مى‏ دهیم، زیرا این ندا در مورد یکى از پسر عموهاى ماست. سیف پرسید: آیا از تبار حضرت فاطمه‏ علیها السلام است؟ گفت: آرى. آن‏ گاه منصور گفت: اى سیف، اگر نبود که من آن را از ابو جعفر امام باقر علیه السلام شنیده‏ ام، اگر همه اهل زمین مى‏ گفت، آن را نمى‏ پذیرفتم، ولى چه کنم که او محمد باقر علیه السلام است.(137)

امام صادق ‏علیه السلام فرمود: منادى از آسمان ندا مى‏ کند: فلانى امیر است. منادى دیگر بانگ بر آورد: اِنَّ عَلیّاً وَشیعَتَهُ هُمُ‏الفائِزون؛ به راستى على و شیعیانش رستگارانند.(138)

امام هشتم حضرت رضا علیه السلام در حدیثى نشانه‏ هاى ظهور را بر مى‏ شمارد، از بانگ آسمانى و فرا گیر بودن آن سخن مى‏ گوید و در پایان مى‏ فرماید: منادى آسمانى به سوى او فرا مى‏خواند و مى‏گوید: اَلا اِنَّ حُجَةَ اللَّه قَد ظَهَرَ عِنْدَ بیتِ‏ اللَّهِ فَاتَّبِعوه، فَانَّ الحَقَّ مَعَهُ وَفیه؛ آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرد، از او پیروى کنید که حق با او و در نزد اوست.(139) و در حدیث دیگرى فرمود: بدنى در قرص خورشید مشاهده مى‏ شود که مى‏ گوید: اِنّ‏ اللَّهَ بَعَثَ فُلاناً، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطیعوا؛ خداوند فلانى را بر انگیخت، به او گوش فرا دهید و از او پیروى کنید.(140)

امام باقر علیه السلام در این رابطه فرمود: منادى ندا سر مى‏ دهد: اِنَّ المَهدىَّ مِن آلِ‏ مُحَمدٍ فُلان‏ بن فُلان - بِاسْمِهِ وَ اسْمِ اَبیه؛ به راستى مهدى از آل‏ محمد، فلانى پسر فلانى است، نام او و نام پدرش را مى‏ برد.(141)

زبان پیام: در همایش هاى بین المللى سخنرانان سخنان خود به یکى از زبان ‏هاى رایج دنیا بیان مى‏ کنند و مترجم‏ هاى زبر دست آن را همزمان به دیگر زبان‏ ها ترجمه مى‏ کنند و شرکت کنندگان از گوشى‏ هاى از پیش تنظیم شده، به زبانى که با آن آشنایى دارند استماع مى‏ کنند. بانگ آسمانى بدون نیاز به این ابزارها به قدرت پروردگار، براى هر فردى به زبان خودش القا مى‏ شود و هر کسى آن را با زبان خودش مى‏ شنود.

امام صادق‏ علیه السلام فرمود: ینادى مِنَ السَّماءِ بِاسْمِ القائِم؛ منادى از آسمان به نام قائم(142) ندا سر مى‏ دهد. زراره پرسید: آیا این ندا خصوصى است یا همگانى؟ فرمود: عامٌّ، یَسْمَعُ کُلُّ قَوْمٍ بِلِسانِهم؛ همگانى است، هر قومى آن را با زبان خودشان مى‏ شنوند.(143) و در حدیث دیگرى فرمود: یَسْمَعُهُ کُلُّ قَومٍ بِالْسِنَتِهِم؛ هر قومى آن را با زبان خودشان مى‏ شنوند.(144)

در منابع عامه همین تعبیر آمده است.(145)

زمان پیام: از جمع ‏بندى روایات بانگ آسمانى به این نتیجه مى‏ رسیم که در آستانه ظهور چندین بار نداى آسمانى شنیده مى‏ شود. ولى آن ندایى که جزء علائم حتمى است، نداى شب 23 رمضان مى‏ باشد. چنانکه در احادیث معصومین‏ علیهم السلام به آن تصریح شده است.

امام باقر علیه السلام در این رابطه فرمود: بانگ آسمانى جز در ماه رمضان نخواهد بود، زیرا رمضان ماه خداست و بانگ آسمانى در آن بانگ جبرئیل است. سپس فرمود: یَکُونُ الصَّوْتُ فی شَهرِ رَمضان، فی لَیلة جُمُعَةٍ، لَیلة ثَلاثٍ وَ عِشرین، فَلاتَشُکُّوا فى ذلکَ، وَاسْمَعُوا وَاَطیعوا؛ ندا در ماه رمضان، در شب جمعه، در شب بیست و سوم خواهد بود. هرگز در آن شک نکنید، گوش فرا دهید و اطاعت کنید.(146)

امام صادق‏ علیه السلام نیز در این رابطه فرمود: اَلصَّیْحَةُ التى فى شَهرِ رَمضان، تَکونُ لَیلة الجُمُعَةِ لِثلاثٍ وَ عِشرینَ مَضَینَ مِن شهرِ رَمضان؛ آن صیحه‏ اى که در ماه رمضان خواهد بود در شب جمعه، 23 شب گذشته از آن رخ خواهد داد.

فضل ‏بن شاذان با سند صحیح از امام صادق‏ علیه السلام روایت کرده که فرمود: یُنادى بِاسم القائِم(147) فى لَیلَة ثلاثٍ وَ عِشرینَ مِن شَهرِ رَمضان وَ یَقومُ فى یَومِ عاشُورا؛ در شب 23 رمضان به نام قائم بانگ زده مى‏ شود و در روز عاشورا قیام مى‏ کند.(148) او همین مضمون را از امام رضا علیه السلام نیز روایت کرده است.(149)

در احادیث فراوان از طریق عامه بانگ آسمانى در شب نیمه رمضان نقل شده است.(150) جز اینکه سند هیچکدام قوى نیست، ولى روایات شب بیست و سوم از سند قوى برخوردار هستند. مثلاً حدیث سوم را فضل‏ بن شاذان به واسطه سه تن روایت کرده، که هر سه بسیار موثق و مورد اعتماد هستند.(151) در نتیجه روایت صحیح و متقن است. بدین‏ ترتیب روایات شب 23 رمضان در اوج صحت مى‏ باشند. در مقابل روایات شب نیمه رمضان فقط از طریق عامه رسیده و از نظر عامه نیز سند معتبرى ندارد.

گستره پیام: در روایات فراوان تاکید شده که همه اهل ‏زمین آن را مى‏ شنوند.

 امام باقر علیه السلام در این رابطه فرمود: با نام قائم(152) از آسمان ندا مى‏ شود، هرکس که در شرق یا غرب باشد آن را مى‏ شنود، هیچ خفته‏ اى نباشد جز اینکه بیدار شود...(153) و در حدیث دیگرى فرمود: با نام قائم و نام پدرش ندا سر داده مى‏ شود، دوشیزگان این ندا را در سراپرده‏ها مى‏ شنوند، پدران و برادران خود را به جنبش و خیزش تشویق مى‏ کنند.(154) و در نقلى فرمود: منادى از آسمان به نام مهدى ندا سر مى‏ دهد، هر کسى که در شرق یا غرب باشد آن را مى‏ شنود و هیچ خفته‏ اى نباشد جز اینکه بیدار شود.(155)

امام صادق‏ علیه السلام در این رابطه مى ‏فرماید: از آنچه خداوند در آن روح آفریده، چیزى نمى‏ ماند جز اینکه آن ندا را مى‏ شنود.

امام رضا علیه السلام پس از ستایش فراوان از حضرت مهدى(156) مى‏ فرماید: گویى با چشم خود مى‏ بینم در آن لحظه‏ اى که بیش از وقت دیگر کابوس نومیدى بر آنها سایه انداخته؛ ندایى سر داده مى‏ شود، آنانکه دور هستند همانند کسانى که نزدیک هستند مى‏ شنوند.(157)

وظیفه ما: در غالب احادیثى که محتواى پیام آسمانى را بیان کرده، تعبیر اِسْمَعُو وَاَطیعُوا دارد. یعنى گوش فرا دهید و اطاعت کنید و در برخى آمده است: هنگامى که منادى ندا سر داد به سویش بشتابید و خود را با شتاب به او برسانید. گویى با چشم خود مى‏ بینم که در میان رکن و مقام از مردم بیعت مى ‏گیرد.(158) و از پیامبر رحمت نقل کردیم که فرمود: منادى ندا سر مى‏ دهد: هان اى مردمان، دوران ستمگران به پایان رسید. بهترین فرد از امت محمد صلى الله علیه وآله و سلم قدرت را به دست گرفت. پس به سوى مکه بشتابید و به او بپیوندید.(159)


منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏ پور


112.      همان، ص 252، ح 11.
113.      کلینى، الکافى، ج 8، ص 258، ح 484.
114.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 516؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص 395؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 260.
115.      سوره ق (50)، آیه 42 - 41.
116.      قندوزى، ینابیع المودة، ج 3، ص 251، ب 71، ح 50.
117.   على بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 327؛ فیض کاشانى، الصافى، ج 6، ص 543؛ بحرانى، البرهان، ج 9، ص 204؛ همو، المحجة، ص 209.
118.      قندوزى،ینابیع المودة، ج 3، ص 297، ب 78، ح 8.
119.      فیض کاشانى، الصافى، ج 6، ص 543.
120.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 650.
121.      سوره شعراء (26)، آیه 4.
122.      نعمانى، الغیبة، ص 251، ب 14، ح 8.
123.      حلى، مختصر بصائر الدرجات، ص 459؛ استر آبادى، الرجعة، ص 161؛ بحرانى، البرهان، ج 7، ص 215؛ همو، المحجّة، ص 160.
124.      سید شرف الدین، تأویل الآیات الباهرة، ج 1، ص 386؛ شیخ حرّ، اثبات الهداة، ج 3، ص 563؛ بحرانى، حلیة الابرار، ج 5، ص 293.
125.      نعمانى، الغیبة، ص 260؛ بحرانى، همان، ص 291.
126.      بحرانى،المحجه، ص 157؛ همو، حلیه الابرار، ج 5، ص 295.
127.      شیخ طوسى، الغیته، ص 177؛ شیخ حرعاملى ، اثبات‏الهداة، ج 3، ص 502؛ علامه مجلسى، بحارالانوار،ج 52،ص 285.
128.      کلینى، الکافى، ج 8، ص 258؛ بحرانى، حلیة الابرا، ج 5، ص 289.
129.      علی بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 118؛ فیض کاشانى، الصافى، ج 5، ص 316.
130.      نعمانى، الغیبة، ص 261؛ بحرانى، البرهان، ج 7، ص 212.
131.   شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 372؛ خزاز، کفایةالأثر، ص 271؛ طبرسى، اعلام‏الورى، ج 2، ص 241؛ حموینى، فرائدالسّمطین، ج 2، ص 337؛ قندوزى، ینابیع المودة، ج 3، ص 297.
132.      متقى هندى، البرهان، ص 71.
133.      شیخ مفید، الاختصاص، ص 208، علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 304.
134.      کامل سلیمان، روزگار رهایى، ج 2، ص 867، ح 1331.
135.      متقى هندى، البرهان، ص 72.
136.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 650.
137.      سلمى، عقد الدرر، ص 110.
138.      نعمانى، الغیبة، ص 264، ح 28.
139.      شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 2، ص 372؛ خزاز، کفایة الأثر، ص 271؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 241.
140.      شیخ طوسى، الغیبة، ص 440؛ حلّى، مختصر بصائر الدرجات، ص 109؛ مسعودى، اثبات الوصیة، ص 227.
141.      نعمانى، الغیبة،ص 264،ح 27.
142.      شیخ صدوق، کمال‏الدین،ج 2،ص650،ب 57،ح 8.
143.      شیخ طوسى، الغیبة،ص435،ح 425؛ طبرسى، اعلام الورى، ج2،ص 279.
144.      متقى هندى، البرهان، ص 75، ح 10.
145.      نعمانى، الغیبة، ص 254؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج3، ص 735.
146.      شیخ صدوق، کمال‏الدین،ج2، ص652ص650، ح 6و16.
147.   فضل‏بن شاذان، اثبات‏الرجعة، محظوط؛ مختصر اثبات الرجعة، تراثنا، ش15،ص218،ح 20؛میرلوحى،کفایه المهتدى، ص 286؛خاتون آبادى، کشف الحق،ص 187،ح 32؛ شیخ حر، اثبات الهداة،ج3،ص 570؛ محدث نورى، کشف الاستار،ص 222.
148.   فضل‏بن شاذان، همان؛ میر لوحى، همان،ص 277؛ خاتون آبادى، همان،ص188؛ شیخ طوسى،الغیبة،ص452؛ شیخ حر، همان،ص514،ح 352.
149.      نعیم بن حماد، الفتن، ص 185، ح 641؛ هیثمى،مجمع الزوائد، ج7،ص 310.
150.      و آنها عبارتند از:
احمدبن محمدبن ابى‏نصر بزنطى، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال،ص 75،رقم 180؛ شیخ طوسى،الرجال، ص 366؛ شیخ طوسى، الرجال، ص 366؛ همو، الفهرست، ص 61، رقم 63.
عاصم‏بن حُمَید، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 301، رقم 821.
محمدبن مسلم، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 323، رقم 882.
151.      ر.ک: حاکم، مستدرک الصحیحین،ج4،ص 518؛ هیثمى، مجمع الزوائد، ج 7،ص 310؛ ابوعبدالله ایمن، الفتن، ص 185، ذیل ح 641.
152.      نعمانى، الغیبة،ص 254؛ متقى هندى، البرهان،ص109.
153.      همان
154.      سلمى،عقدالدرر، ص137.
155.      نعمانى، الغیبة،ص 290،ب 16،ح 6.
156.   نعمانى، الغیبة، ص181؛ خزاز، کفایه‏الاثر، ص 159؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص439؛ حلى، مختصر بصائرالدرجات، ص 478؛ قطب راوندى، الخرائج والجرائح، ج3، ص 1168،ح 65؛ شیخ حر، اثبات‏الهداة، ج3، ص726، ح 50.
157.      نعمانى، الغیبة،ص 262،ب 14،ح 22.
158.      شیخ مفید، الاختصاص، ص 208.
159.      سوره قصص (28)، آیه 81.


۲ - خروج یمانى


احادیث فروانى به حتمى بودن خروج یمانى دلالت مى‏ کند. از آن جمله :

حدیث عمر بن حنظله که متن کامل آن را نقل کردیم و سندش را بررسى نمودیم.(75)

مرحوم کلینى با سند صحیح از امام صادق ‏علیه السلام روایت کرده که فرمود: پیش از قیام قائم پنج نشانه است: بانگ آسمانى، سفیانى، خسف، قتل نفس ‏زکیه و یمانى. راوى پرسید: اگر پیش از آنکه این نشانه‏ ها رخ دهد، یکى از اهل بیت شما خروج کند، آیا ما نیز همراه او خروج کنیم؟ فرمود: نه.(76)

در این حدیث اگر چه لفظ حتمى نیامده، ولى اینکه امام‏ علیه السلام راوى را نهى کرده از اینکه پیش از تحقق این نشانه‏ ها خروج کند، علامت حتمى بودن آن نشانه‏ها مى‏باشد.

مرحوم کلینى این حدیث را با پنج واسطه از امام صادق‏ علیه السلام روایت کرده که همه آنها از نظر اهل رجال مورد وثوق مى ‏باشند.(77) علامه مجلسى پس از نقل حدیث آن را حسن در حدّ صحیح دانسته و از شهید ثانى نقل کرده که او نیز بر صحّت آن گواهى داده است.(78)

امام صادق ‏علیه السلام در حدیث دیگرى علائم حتمى را بر شمرده و در ضمن آن فرموده: وَالْیمانىُّ مِنَ الَمحتُوم؛ یمانى نیز از علائم‏ حتمى است.(79)

در محضر امام صادق ‏علیه السلام از خروج سفیانى گفتگو شد، امام ‏علیه السلام فرمود: انىَّ یَخْرُجْ ذلِکَ؟ وَلَمَّا یَخرج کاسِرُ عَیْنَیْهِ بِصَنعاء؛ چگونه ممکن است او خروج کرده باشد، در حالیکه هنوز در هم کوبنده دیدگانش از صنعا خروج نکرده است؟(80)

این حدیث سندش قوى نیست. ولى به روشنى دلالت مى‏ کند که خروج یمانى حتمى است. زیرا بدون یمانى، سفیانى در کار نیست.

پس از بیان حتمى بودن خروج یمانى، به شمارى از ویژگی هاى او اشاره مى‏ کنیم.

محل خروج: در احادیث فروانى تصریح شده که یمانى از یمن خروج مى‏ کند. از جمله فضل ‏بن شاذان با سند صحیح از امام صادق‏ علیه السلام روایت کرده که در ضمن یک حدیث بسیار طولانى فرمود: وَخُروجُ السُّفیانى مِن الشَّام، وَالْیمانىِّ مِنَ الَیمن؛ سفیانى از شام و یمانى از یمن خروج مى‏ کند.(81)

فضل‏ بن شاذان این حدیث را فقط با دو واسطه از امام صادق ‏علیه السلام روایت کرده که آنها هر دو مورد وثوق هستند.(82) شیخ صدوق نیز همین فراز را در ضمن حدیثى طولانى با سلسله اسنادش از امام‏ باقر علیه السلام روایت کرده است.(83) نعیم بن حماد نیز با سلسله اسناد خود در ضمن یک حدیث طولانى از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: ثُمَّ یَصیرُ اَلیهِم مَنصور الیمانىُّ مِن صَنْعاء بِجُنودهِ، وَلَهُ فَورةُ شَدیدَة؛ سپس یمانى پیروز با لشکریانش از صنعا با یک جنب و جوش خاصى به سوى آنها حرکت مى‏کند.(84)

زمان خروج: خروج یمانى از نشانه‏ هاى حتمى و در آستانه ظهور مى ‏باشد. همانگونه که کسى نمى تواند براى ظهور وقت تعیین کند، براى خروج یمانى و سفیانى نیز هرگز کسى نمى‏ تواند وقت تعیین کند. آنچه مسلم است این که خروج یمانى مقارن با خروج سفیانى است. چنانکه در احادیث فراوان به آن تصریح شده است:

فضل‏ بن شاذان با سند صحیح از امام صادق ‏علیه السلام روایت مى‏کند که در ضمن یک حدیث طولانى فرمودند: قَد یَکونُ خُروجُه وَخُروج الیمانىِّ مِنَ الیمن مَع الرَّایاتِ البیضِ فى یَومٍ واحِدٍ وَشَهرٍ واحِد وَسُنَّةٍ واحِدَة؛ خروج سفیانى با خروج یمانى از یمن با پرچم هاى سفید در یک روز، در یک ماه و در یک سال رخ خواهد داد.(85)

فضل‏ بن شاذان این حدیث را با سه واسطه از امام صادق ‏علیه السلام روایت کرده که هرسه در اوج وثاقت مى ‏باشند.(86) در نتیجه از بالاترین سطح صحت برخوردار مى ‏باشد.

از امام صادق‏ علیه السلام روایت شده که فرمود: اَلیمانىُّ وَالسُّفیانى کَفَرَسى رِهان؛ یمانى و سفیانى همانند دو اسب مسابقه به دنبال یکدیگر فرا مى ‏رسند.(87)

محمد بن مسلم گوید: یَخرجُ قَبلَ السُّفیانى مِصْرىٌّ وَیَمانى؛ پیش از سفیانى مصرى و یمانى خروج مى‏ کنند.(88)

در این حدیث اگر چه به نام معصوم تصریح نشده، ولى بى گمان محمد بن مسلم آن را از غیر معصوم نقل نمى‏ کند. از این حدیث استفاده مى ‏شود که اگر چه سپاه سفیانى و سپاه یمانى همانند دو اسب مسابقه وارد کوفه مى ‏شوند، ولى خروج یمانى پیش از خروج سفیانى خواهد بود.

امام رضا علیه السلام مى‏فرماید: خروج سفیانى، یمانى، مروانى و شعیب ‏بن ‏صالح و دستى که ظاهر مى ‏شود و چنین و چنان مى‏ کند، پیش از این امر(ظهور حضرت) رخ مى ‏دهد.(89)

امیرمؤمنان در یک حدیث بسیار طولانى، پس از تشریح نبردهاى خونین کوفه مى‏ فرماید: ناگهان سپاه خراسانى و یمانى همانند دو اسب مسابقه به دنبال یکدیگر پدیدار مى ‏شوند.(90)

امام باقر علیه السلام در ضمن یک حدیث طولانى مى‏ فرماید: خروج سفیانى، یمانى و خراسانى در یک سال، یک ماه و یک روز خواهد بود.(91)

از جمع ‏بندى احادیث یاد شده به این نتیجه مى‏رسیم که خروج یمانى با خروج آشوبگران و فتنه ‏جویانى چون سفیانى، مروانى و مصرى، و اصلاح جویانى چون خراسانى و شعیب ‏بن صالح مقارن و همزمان خواهد بود.

پرچم یمانى: در احادیث فراوان پیرامون پرچم یمانى گفتگو شده و تصریح شده که در میان پرچم ‏هایى که آنروز در اهتزاز خواهد بود، پرچمى هدایت یافته ‏تر از پرچم یمانى نیست.

فضل ‏بن ‏شاذان با سند صحیح از امام‏ صادق‏ علیه السلام روایت کرده که فرمود: خُروجُ الثلاثَةِ: الخُراسانىِّ وَالسُّفیانىِّ وَالیمانىِّ فی سَنَةٍ واحدةٍ، فی شهرٍ واحدٍ، فی یومٍ واحدٍ، فَلیسَ فیها رایَةٌ بِأهْدى مِن رایَةِ الیمانى، تَهدى الَى الحَقِّ؛ خروج سه تن: خراسانى، سفیانى و یمانى در یکسال، یک ماه و در یک روز مى‏ باشد. در این میان پرچمى هدایت یافته ‏تر از پرچم یمانى نیست که به سوى حق هدایت مى‏ کند.(92)

این حدیث را فضل‏ بن شاذان با سه واسطه روایت کرده که هر سه در حد اعلاى وثاقت هستند.(93) در نتیجه حدیث صحیح و معتبر مى ‏باشد.

در حدیث دیگرى که تحت عنوان زمان خروج از طریق فضل‏ بن شاذان با سند صحیح روایت کردیم، آمده بود: خروج یمانى از یمن با پرچم‏ هاى سفید.(94)

امام باقر علیه السلام نیز در حدیث مفصلى از خروج یمانى، خراسانى و سفیانى گفتگو نموده، از تقارن آنها سخن گفته و در پایان مى ‏فرماید: وَلَیسَ فی الرَّایاتِ رایَة اَهْدى مِن رایَةِ الیمانى، هِى رایةُ هُدىً، لاَنَّهُ یَدعوُ الى صاحِبِکُم؛ در میان این پرچم‏ ها، پرچمى هدایت یافته‏ تر از پرچم یمانى نیست. آن پرچم هدایت است، زیرا او شما را به سوى صاحب‏ تان فرا مى‏ خواند.(95)

آیین یمانى: از احادیث یاد شده به روشنى استفاده مى ‏شود که او تابع مذهب اهل‏ بیت‏ علیهم السلام مى‏باشد. از معصوم نیز مطلبى رسیده که آن را تأیید مى‏ کند. در فتنه ابو مسلم خراسانى برخى او را محبِّ اهل‏ بیت مى ‏پنداشتند و او را با یمانى تطبیق مى‏ کردند. امام صادق‏ علیه السلام فرمود: لا، اَلیمانى یُوالى عَلیّاً وَهذا یَبْرَأُ مِنه؛ نه، این طور نیست، یمانى از على‏ علیه السلام پیروى مى‏ کند، درحالیکه او از آن حضرت بیزارى مى‏ جوید.(96)

نسب یمانى: در ضمن یک حدیث طولانى امام صادق‏ علیه السلام نشانه‏ هاى ظهور را برشمرده، در پایان مى‏افزاید: وَخُروج رَجلٍ مِن وُلْدِ عَمِّى زَیدٍ بِالیمَن، وَانْتِهاب سِتارَةِ البَیت؛ و خروج مردى از تبار عمویم زید در یمن و به یغما رفتن پرده کعبه.(97)

اگر منظور از این شخصى که از یمن خروج مى‏ کند، یمانى موعود باشد، حدیث تصریح مى ‏نماید به اینکه نسب او به جناب زید بن على بن الحسین‏ علیه السلام مى‏ رسد.

اسم و لقب یمانى: در احادیث معصومین نام یمانى ذکر نشده، تنها سرِ نخى که داریم پیشگویى سطیح کاهن براىِ ذى یزن پادشاه یمن است که در شمار نشانه ‏هاى ظهور مى‏ گوید: سپس نام‏ آورى از یمن، از صنعا و عدن پدیدار شود که چون پنبه سفید باشد. نامش حسن یا حسین است. با خروج او فتنه‏ ها در هم شکند. آن‏ گاه مهدى آن فرخنده مبارک، آن هادى هدایت‏ گر، آن سید علوى ظاهر مى‏شود. همگان از این عنایت الهى خشنود شوند، با نور او تاریکى رخت بر بندد.(98)

علی رغم توجه خاص محدثان و سیره ‏نویسان به پیش‏ گویى‏ هاى سطیح کاهن و نقل آن در کتب،(99) سخنان او حجت شرعى نیست، لیکن تنها منبعى است که از نام یمانى و سیماى نورانى او سخن گفته است.

در شمارى از احادیث فتن و ملاحم از یمانى به عنوانِ اَمیرُ الْعُصَب یعنى فرمانده گروهان تعبیر شده(100) و در برخى دیگر تصریح شده که فرمانده گروهان یمنى و قرشى است، یعنى از اهل یمن و از تیره قریش است.(101) و آن مؤیَّد است با حدیث امام صادق‏ علیه السلام که او را از تبار زید شهید معرفى فرموده است.(102) و در حدیث دیگرى آمده است که منظور از عُصَب؛ گروهان یمنى ‏ها مى‏ باشد.(103) و در برخى احادیث از او به عنوان منصور یعنى پیروز تعبیر شده است.(104) و در برخى از لشکریان یمانى ستایش شده که از او پیروى مى‏ کنند، تکسواران همدان و خولان پیشاپیش یمانى مى‏ آیند(105) و در میان رکن و مقام با آن حضرت بیعت مى‏کنند.(106)

تقارن خروج یمانى با سید حسنى: در برخى از احادیث از تقارن خروج یمانى با جنبش سید حسنى گفتگو شده است.

کلینى با سند صحیح در ضمن حدیثى از امام صادق‏ علیه السلام روایت کرده که فرمود: وَاَقْبَل الیمانى وَتَحرَّکَ الحَسَنىُّ وَخَرجَ صاحِبُ هذَا الأمر؛ یمانى پیش بتازد، حسنى به جنبش درآید و صاحب این امر خروج فرماید.(107)

کلینى این حدیث را با چهار واسطه روایت کرده که هر چهار تن در اوج وثاقت هستند و حدیث صحیح مى‏ باشد.(108)

در احادیث فراوان از نبرد سخت یمانى با سفیانى سخن رفته، تصریح شده که چون دو اسب مسابقه آنها را دنبال کرده، تار و مار مى ‏کند،(109) و بر اساس روایت صحیح، سفیانى و پسرش به دست یمانى به هلاکت مى‏ رسند.(110)

در احادیث فتن و ملاحم، یمانى جایگاه بسیار رفیعى دارد که ما به جهت محدود بودن صفحات این نوشتار، به همین مقدار بسنده نموده و اضافه مى ‏کنیم که حضرت باقر علیه السلام در مقام لزوم یارى رساندن به یمانى مى‏ فرماید: وَاِذا خَرَجَ الیمانى فَانْهَضِ اِلَیهِ، فَانَّ رَایتَهُ رایَة هُدىً، وَلا یَحِلُّ لِمُسْلمٍ اَنْ یَلْتَوىَ عَلیه، فَمنْ فَعَل ذلِکَ فَهو مِن اَهلِ‏النَّارِ، لأنَّهُ یَدعوُ اِلَى الحَقِّ والى صِراطٍ مُستَقیم؛ چون یمانى خروج کند به سویش بشتاب. زیرا پرچم او پرچم هدایت است. بر هیچ مسلمانى جایز نیست که بر او بتازد. زیرا او به سوى حق و به راه راست فرا مى‏ خواند.(111)

منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏پور


75.   این حدیث در زیر عنوان: بازشناسى علائم‏حتمى از شیخ صدوق نقل کردیم و صحت سندش را اثبات کردیم.
76.   کلینى، الکافى، ج 8، ص 258، ح 483.
77.   این پنج واسطه عبارتند از:
محمد بن یحیى العطار، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 353، رقم 946.
احمد بن محمد بن عیسى، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الرجال، ص 366.
على بن الحکم، براى وقاقتش: ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 151، رقم 376.
ابو ایوب خزاز - ابراهیم بن عیسى - براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 20، رقم 25.
عمر بن حنظله، براى وثاقتش ر.ک: کلینى، الکافى، ج 3، ص 275.
78.   علامه مجلسى، مرآة العقول، ج 26، ص 406.
79.   نعمانى، الغیبة، ص 252، ب 14، ح 11.
80.   همان، ص 277، ب 14، ح 60.
81.  فضل‏بن شاذان، اثبات‏الرجعة؛ مختصر اثبات‏الرجعة، تراثنا، ش 15، ص 216، ح 18؛ میر لوحى، کفایةالمهتدى، ص 280، ح 39؛ خاتون‏آبادى، کشف الحق، ص 182، ح 30.
82.   آن دو واسطه عبارتند از:
صفوان‏بن یحیى، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 197، رقم 524.
محمدبن حمران، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 359، رقم 965.
83.   شیخ صدوق، کمال‏الدین، ج 1، ص 331، باب 32، ح 16.
84.   نعیم بن حماد، الفتن، ص 231، ح 855.
85.  فضل‏بن شاذان، مختصر اثبات‏الرجعة، تراثنا، ش 15،ص 215؛ میر لوحى، کفایه المهتدى، ص 262؛ خاتون آبادى، کشف الحق،ص 169.
86.   این سه واسطه عبارتند از:
محمد بن ابى عمیر، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست،ص 218،رقم 617.
جمیل بن دراج، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 126، رقم 617.
زرارةبن اعین، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 175،رقم 463.
87.   نعمانى، الغیبة، ص 305، ب 18، ح 15؛ شیخ طوسى، الأمالى، ص 661، م 35، ح 20.
88.   شیخ طوسى، الغیبة، ص 447، ح 444؛ شیخ حرعاملى، اثبات الهداة، ج 3، ص 728، ح 58.
89.   نعمانى، الغیبة، ص 253؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج 3، ص 735.
90.   علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 274؛ هیئت تحریریه، موسوعة احادیث امیر المؤمنین، ج 1، ص 318.
91.   نعمانى، الغیبة، ص 255، ب 14، ح 13.
92.   فضل‏بن شاذان، اثبات‏الرجعة - محظوط - مختصر اثبات‏الرجعة، تراثنا، ص 216، ح 17، خاتون آبادى، کشف الحق، ص 173، ح 29.
93.   این سه واسطه عبارتند از:
محمد بن ابى عمیر، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 218، رقم 617.
سیف بن عمیره، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 189، رقم 504؛ شیخ طوسى، الفهرست، ص 140، رقم 333؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 56، رقم 377؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج 2، ص 470، رقم 3182.
بکر بن محمد ازدى، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 108، رقم 273؛ شیخ طوسى، اختیار معرفه‏الرجال، ص 592، رقم 1107؛ علامه حلى، الرجال، (خلاصةالاقوال)، ص 25.
94.  فضل‏بن شاذان، اثبات‏الرجعة - محظوط -؛ تراثنا، ش 15، ص 215، ح 16؛ میر لوحى، کفایة المهتدى، ص 262؛ خاتون‏آبادى، کشف الحق، ص 169.
95.   نعمانى، الغیبة، ص 255، ب 14، ح 13.
96.   شیخ طوسى، الأمالى، ص 661، م 35، ح 19؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 47، ص 297؛ همو، ج 52، ص 275، ح 170.
97.   سید ابن طاووس، فلاح السائل، ص 171؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 86، ص 62.
98.   حافظ برسى، مشارق انوار الیقین، ص 247؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 51، ص 163؛ کاظمى، بشارة الاسلام، ص 254.
99.   ابونعیم، دلائل النبوة، ج 1، ص 140 ص 125 122؛ ابن هشام، السیرةالنبویة، ج 1، ص 194 - 190 ص158 ص128 - 124.
100.      نعیم به حماد، الفتن، ج 1، ص 401، ح 1208.
101.      همان، ص 120، ح 283.
102.      سید ابن طاووس، فلاح السّائل، ص 171.
103.      همو، التشریف بالمنن، ص 77، ب 20، ح 22.
104.      نعیم بن حماد، الفتن، ص 231 و 300، ح 855 و 1153.
105.      سید ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص 295، ب 79، ح 417.
106.      همان، ص 281، ب 70، ح 407.
107.      کلینى، الکافى، ج 8، ص 189، ح 285.
108.      این چهار واسطه عبارتند از:
محمد بن یحیى العطار، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 353، رقم 946.
احمد بن محمد بن عیسى، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الرجال، ص 366.
حسن بن محبوب، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 96، رقم 162.
یعقوب سراج، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 451، رقم 1217.
109.      نعمانى، الغیبة، ص 305؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 622.
110.   فضل‏بن شاذان، اثبات‏الرجعة - محظوط - مختصر اثبات‏الرجعة، تراثنا، ش 15، ص 215، ح 16؛ میر لوحى، کفایة المهتدى، ص 262؛ خاتون آبادى، کشف الحق، ص 169.
111.      نعمانى، الغیبة، ص 256، ب 14، ح 13.