آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

علائم حتمى و غیرحتمى


در میان بیش از 2000 علائم ظهور، تعدادى از آنها علائم حتمى و بقیه علائم غیرحتمى مى‏باشند. تعداد علائم حتمى از انگشتان دست نمى‏گذرد. آنچه مسلم است تعداد پنج نشانه از این نشانه ‏ها حتمى مى‏باشند که عبارتند از:

خروج سفیانى؛

خروج یمانى؛

بانگ آسمانى؛

خسف بیدا؛

قتل نفس ‏زکیه.

فرق اساسى این نشانه‏ هاى پنجگانه با دیگر نشانه ‏ها در این ‏است که با تحقق ‏یافتن هر یک از نشانه ‏هاى غیرحتمى دل‏ ها آکنده از سرور مى ‏شود. یاد یار مهربان در اعماق جانِ شیفتگان ظهور و مشتاقان حضور روحى تازه مى ‏دمد. نوید فرارسیدن بهار ظهور، دل هاى خسته از خزان غیبت را امیدى تازه مى‏ بخشد. ولى چشم ‏به‏ راهان ظهور و منتظرانِ امام نور، از زمان پایان‏ پذیرى شب دیجور غیبت و فرارسیدن دوران موفورالسّرور ظهور آگاه نمى‏شوند. لیکن هنگامى که یکى از نشانه ‏هاى حتمى تحقق پیدا کند؛ همه چشم به ‏راهان از تاریخ دقیق انفجار نور و فرارسیدن هنگامه ظهور آگاه مى ‏شوند. زیرا براساس روایات فراوان، پس از خروج سفیانى و سیطره‏ اش بر سه کشور سوریه، اردن و فلسطین تنها هشت ماه، آرى فقط هشت ماه بعد، یوسف زهرا از کنار خانه خدا ظهور مى‏ کند و آن دست نیرومند الهى از آستین غیبت بیرون مى‏آید و آرزوى دیرینه همه انبیاء و اولیاء تحقق مى ‏یابد.


منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏پور

گستره علائم ‏ظهور


نشانه ‏هاى ظهور که در اصطلاح فتن، ملاحم و اشراط الساعة نیز نامیده مى‏شوند؛ از نخستین روز رحلت رسول‏ اکرم‏ صلى الله علیه و آله و سلم آغاز شده، تا هنگامه ظهور ادامه دارند.

استراتژى فدک، ماجراى سقیفه، گزینش خلیفه، تهاجم به خانه وحى، روى کار آمدن معاویه‏ ها و حجاج‏ ها، شهادت امام‏ حسین، عمار یاسر، حُجر بن عدى، میثم‏ تمار و دیگر شهداى راه فضیلت در احادیث فتن و ملاحم جاى خاصى دارد.

در احادیث ملاحم و فتن خروج قرامطه، سقوط بنى‏ امیه و بنى‏ عباس، فتح استانبول، اشغال عراق و افغان توسط سر کرده کفر، و دیگر رخدادهاى جهان تا هنگامه ظهور و انفجار نور، به روشنى پیش‏ بینى شده است.

علاوه بر کتاب ‏هاى مستقلى که در این رابطه تألیف شده؛ در ده ها کتابِ پایه و مرجع، باب‏ هایى چون فتن، ملاحم و اشراط الساعة به نقل این روایات اختصاص یافته است.

این احادیث همانند دیگر احادیث غیبى از سرچشمه زلال قرآن و عترت نشأت گرفته، در مجامع حدیثى ثبت شده و همانند دانه ‏هاى تسبیح با نظم و ترتیب خاصى در بستر زمان تحقق یافته، صحت و استوارى سخنان پیشوایان را براى همگان روشن و مبرهن مى‏سازد.

بسیارى از کتب پایه و مرجع مربوط به نشانه‏ هاى ظهور و دیگر مسائل مهدویت، در کشاکش روزگار، به ویژه در تهاجم مخالفان به کتابخانه‏ هاى شیعیان دستخوش حریق شده، از بین رفته‏ اند و فقط گزارشى از آنها در کتاب‏ هایى چون رجال نجاشى و فهرست شیخ طوسى باقى مانده است.

کهن‏ ترین اثر بر جاى مانده از اوایل قرن سوم هجرى کتاب ارزشمند الفتن اثر نُعَیم‏ بن حماد مروزى، متوفاى 229 ه.ق مى‏ باشد. اهمیت ویژه این کتاب در این است که مؤلّف آن 26 سال پیش از تولد حضرت ولى‏ عصر - ارواحنافداه - دیده از جهان فرو بسته و از محدثان مشهور زمان خود بوده، بخارى از او در صحیح روایت کرده و شمارى از علماى رجال بر وثاقت او تأکید نموده‏ اند.(15) تعدادى از نسخه‏ هاى دست ‏نویس آن تا زمان ما محفوظ مانده است.(16)

از دیگر ویژگى‏ هاى این کتاب گستردگى و جامعیت آن است که بیش از 2000 حدیث پیرامون فتن، ملاحم و نشانه‏ هاى ظهور را در بر دارد.

سید ابن طاووس، 308 حدیث از این کتاب برگزیده و به پیوست 115 حدیث از فتن سلیلى و 93 حدیث از فتن زکریا بن ‏یحیى‏ بزاز در کتابى گرد آورده و آن را التشریف بالمنن نام نهاده است.(17)

در میان کتاب‏ هایى که در این زمینه توسط معاصران به رشته تحریر درآمده، به سه نمونه اشاره مى‏کنیم:

1 - علامات المهدى المنتظر از شیخ مهدى فتلاوى، شامل 525 حدیث.

2 - نوائب الدّهور فی علائم الظهور از علامه میرجهانى (1413 ه.ق) در چهار مجلد، شامل 555 حدیث.

3 - معجم الملاحم والفتن از سید محمود دهسرخى (معاصر) شامل 1800 سر فصل.

روى این بیان شمار نشانه‏ هاى ظهور از مرز 2000 مى‏گذرد که بسیارى از آنها تحقق یافته و شمارى در حال تحقق یافتن است.

 
منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏پور


15.  ابن ‏حجر عسقلانى وثاقت او را از احمد حنبل، معین، عجلى و ابوحاتم نقل کرده و خود طبق نظر آنها اظهار نظر کرده است . ر.ک: ابن حجر، فتح البارى، جلد مقدمه، ص 447.

16.  از جمله: نسخه کتابخانه بیریتیش میوزیم، لندن، تاریخ استنساخ 706 ه.ق و نسخه کتابخانه عاطف افندى، استانبول، به تاریخ 687 ه.ق .

17.  این کتاب دهها بار در ایران، لبنان و عراق به نام: الملاحم والفتن چاپ شده و اخیراً به نام اصلى خود: التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، در قم چاپ و منتشر شده است.

مقدمه

بیش از دو هزار نشانه براى فرج، ظهور و رستاخیر در کتب حدیثى نقل شده که میتوان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود:

فتن
ملاحم
علائم ‏ظهور
اشراط الساعة
 
واژگان

1 - فتنه از ریشه فتن در لغت به معناى امتحان و آزمایش است. خلیل پیشتاز لغویان گوید:
اَلفتن اِحراقُ الشَّئ بالنّار؛ فتن به معناى سوزاندن چیزى با آتش است.(1)
آن‏گاه با آیه شریفه براى گفتار خود گواهى مى‏آورد: »یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ«؛ روزى که آنها در آتش گداخته مى‏شوند.(2)

ابن فارس کارشناس ریشه ‏یابى لغات مى‏گوید: اَصلٌ صحیحٌ یدُلُّ على‏ابْتلاءٍ واخْتبار؛ فتن یک واژه صحیحى است که بر امتحان و آزمایش دلالت مى‏کند.(3)

سپس مى‏افزاید، اگر طلا را با آتش بگدازند، گویند: فَتنت الذَّهب بِالنّار؛ یعنى طلا را با آتش آزمودم.

روى این بیان آن حوادث وحشتناکى که مردم در آنها گداخته مى‏شوند تا فلزّ آنها شناخته شود و معیار تمام عیار آنها معلوم شود؛ فتنه نامیده مى‏شود. چنانکه در منطق وحى آمده است: »أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ«؛ آیا مردم گمان مى‏کنند که با گفتن ما ایمان آورده‏ایم رها مى‏شوند و آزموده نمى‏شوند؟!(4)

از این رهگذر احادیث غیبى رسول ‏اکرم‏ صلى الله علیه و آله و سلم پیرامون کوران‏ها، بحران‏ها، حوادث بنیان‏ کن و مرد افکن جهان را در کتاب‏ هایى گرد آورده، آنها را اَلْفِتن نام نهادند.

قدیمى‏ترین و مشهورترین آنها، کتاب الفتن حافظ، نُعَیم‏بن‏حمّاد مروزى، متوفاى 229 ه .ق مى‏باشد. این کتاب ده‏ ها بار به طبع رسیده و بیش از دو هزار حدیث از احادیث فِتَن را در بر دارد.

2 - ملاحم جمع ملحمة به معناى جنگ و کشتار است. خلیل گوید: اَلْمَلْحَمَةُ : الْحَربُ ذاتُ الْقَتل؛ ملحمة یعنى جنگ صاحب کشته.(5)

ابن فارس در این رابطه مى‏گوید: لحم به معناى تداخل است. گوشت را از این جهت لَحْم گویند که برخى از اجزاى آن در برخى دیگر فرو رود، و جنگ را به دو جهت مَلْحَمَة گویند: یکى اینکه افراد در جنگ در صفوف یکدیگر فرو روند . دیگر اینکه کشته‏ ها در آن همانند گوشت روى هم انباشته شوند.(6)

کتاب‏هایى که پیشگویى ‏هاى رسول ‏اکرم‏ صلى الله علیه و آله و سلم در مورد جنگ‏ها، جدال‏ها، و کشتارها را در خود جاى دهند؛ الْمَلاحِم خوانده مى‏شوند.

قدیمى‏ ترین کتابى که به نام الملاحم در دست داریم؛ کتاب الملاحم حافظ احمدبن جعفربن محمد مشهور به ابن المُنادى متوفاى 336 ه.ق مى‏باشد. این کتاب با تحقیق عبدالکریم عقیلى به چاپ رسیده و شامل 312 حدیث مى‏باشد.

3 - اَشْراط جمع شَرَط به معناى نشانه و سرآغاز است . خلیل گوید: اوّلین ستاره بهارى را شَرَط گویند، لذا سرآغاز هر چیزى را شَرَط نامیدند و أَشْراطُ السّاعَةِ یعنى نشانه‏ هاى آن.(7)

ابن فارس گوید: شرط فقط یک معنى دارد و آن نشانه است. اشراط الساعة یعنى نشانه ‏هاى آن.(8) او مى‏گوید: به شُرطَه (پلیس) نیز از این جهت شرطه گویند که آنها نشانه دارند. یعنى لباس مخصوصى (انیفورم) مى‏پوشند تا به این وسیله شناخته شوند.(9)

ساعة به معناى رستاخیر است. اشراط الساعة یعنى نشانه‏ هاى رستاخیر.

کتاب ‏هایى که در این رابطه مستقلاً تدوین یافته، اشراط الساعة نام دارند. یکى از مشهورترین آنها کتاب الإشاعة لأشراط السّاعة از سید محمدبن عبدالرسول بزرنجى، متوفاى 1103 ه.ق مى‏باشد.(10)

4 - عَلائِم جمع عَلامَة از ریشه عَلَم به معناى نشانه است . خلیل مى‏گوید: عَلَم به معناى پرچم است که لشکر به نشانه آن گرد آیند . عَلَم یعنى نشانه ‏اى که در راه مى‏زنند تا علامتى باشد که بوسیله آن راه یابند.(11)

ابن فارس مى‏گوید: عَلَم به معناى نشانه ‏اى است که در چیزى باشد و آن را از دیگرى مشخص و متمایز نماید.(12)

آنچه در احادیث به عنوان نشانه‏ هاى ظهور حضرت بقیةاللَّه - ارواحنافداه - بیان شده، به آنها علائم ‏ظهور یعنى نشانه ‏هاى ظهور گویند.

در این رابطه آثار فراوانى تحت عنوان علائم ‏الظّهور، علامات ‏الظّهور و علامات ‏المهدى از علماى فریقین منتشر شده است.(13) اخیراً نیز با عنوان علائم آخرالزمان آثارى منتشر مى‏شود. از شیخ صدوق نیز کتابى به نام علامات آخرالزمان گزارش شده است.(14)


منبع: لزوم تفکیک علائم‏ حتمى ظهور از علائم غیرحتمى
نوشته على ‏اکبر مهدى‏پور


1. خلیل، العین، ترتیب کتاب العین، ص 616 .
2. سوره ذاریات (51)، آیه 13.
3. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 472.
4. سوره عنکبوت (29)، آیه 2.
5. خلیل، همان، ص 732.
6. ابن فارس، همان، ج 5، ص 238.
7. خلیل، همان، ص 411.
8. ابن فارس، همان، ج 3، ص 260.
9. همان، ص 261.
10. در قاهره، دمشق و بیروت مکرر به چاپ رسیده است.
11. خلیل، همان، ص 574.
12. ابن فارس، همان، ج 4، ص 109.
13. براى کتاب‏شناختى آنها ر.ک: نگارنده، کتابنامه حضرت مهدى، ج 2، ص 528 - 520.
14. نجاشى، الرجال، ص 390، رقم 1049.