آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

حضوری گر همی خواهی از او غایب نشو

         از حضرت سجاد روایت است که:

 اگر کسی از شیعیان ما در عصر غیبت قائم ما به مرگ طبیعی از دنیا برود و در خط پیروی از ما اهل بیت باشد خداوند اجر هزار شهید بدر و احد را برایش ثبت می‌کند.

روایت روایت عجیبی است  شاید هم زیاد عجیب نباشد چون امثال عمار و مالک میدیدند حضرت را ولی ما ندیده ایمان آورده ایم و استقامت میکنیم (ان شاءالله).

اما در خط ولایت بودن یعنی چه ؟

دقیق نمیدانم ولی همین قدر می‌دانم که معنی اش این نیست که قلب امام زمان را خون کنیم.

معنی اش این نیست که او را آنقدر حاضر نبینیم که در خلواتمان هر گناهی از ما سر زند.

این نیست که هیج باری از دوش حضرتش برنداریم که شاید خودمان باری عظیم بر گردن ایشان باشیم

این نیست که هفته ای یک بار اون هم به بهانه این که دلمون گرفته یا تلویزیون کلیپی از امام زمان پخش کند دلمان هوایش را کند!

    تا حالا شده دلت برای اما زمانت تنگ بشه؟

تا حالا شده هوس کنی باهاش حرف بزنی؟

تا حالا چند بار تو خلوت باهاش حرف زدی ؟

تا حالا چند بار واقعا خواستی تا جمال زیبایش را ببینی؟

تا حالا چند بار صبح که از خواب بیدار شدی گفتی السلام علیک یا صاحب الزمان؟

تا حالا چند بار به خاطر او رفتی جایی تا شاید نفس مسیحایی اش بهت بخوره؟

تا حالا شده ...

 

حالا خودت کلاهتو قاضی کن.

در خط ولایت بودن اینه؟

بعد نگی من تو خط ولایت بودما؟

حضوری گر همی خواهی از او غایب نشو

 

هفته شهدا

هفته شهدا تمام شد و هنوز  نفهمیدم که ...

 

آیا هنوز هم درب شهادت باز است؟

آیا شهادت تنها راه رسیدن به سعادت است؟

انصافا شهدا چه کردند که همه حجب را دریدند و در دامان حضرتش جان سپردند؟

یکی میگفت شهدا مثل شما ها بودند. شهدا مثل ما بودند؟

پس چرا آنها انتخاب شدند و ما ماندیم؟

فکر کنم سرمون شیره مالیدن. اگه شهدا مثل ما بودند پس ما هم شهیدیم دیگه

اما نه اینگونه نیست . تک تک این شهدا به مقامی رسیدند که هر چه جز او در دلشان بود را رها کردند و در میان همه تعلق‌های دنیوی خود تنها معبود را انتخاب کردند؟

تمام دنیایشان را در یک ساک دستی جای دادند و به سمت جبهه های نبرد حرکت کردند و در شب عملیات همان ساک را هم زمین گذاشتند و در راه خدا اسلحه به دست گرفتند و از مطاع دنیا جز  پیراهن کهنه ای انتخاب نکردند.

چگونه می‌توانیم مثل آنها باشیم حال آنکه دیگر اللهم اخرج حب الدنیا من قلبی در ذکر قنوتمان نیست؟

و تمام فکر و ذکرمان صبح تا شام در جستجوی چیزی است که آن را خدا تکفل کرده است یعنی روزی!

یا ابا عبدالله

 

رنگ تغزل

ساعات عمر من همگی رنگ غم گذشت

               دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

 

مانند مرده ای متحرک شدم بیا

               بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

 

می‌خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

            دنیا خلاف آنچه که می‌خواستم گذشت

 

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

                از خیر شعر گفتن حتی قلم گذشت

 

مولا شمار درد دلم بی نهایت است

                تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

یوسف زهرا

می گفت که یوسف است ان شاءالله

                      با زشتی ما کنار خواهد آمد

 

می گفت چه غم نیامد و جان دادید

                       بر بستر احتضار خواهد آمد

 

می گفت دعای ندبه را جمع کنید

                            پایانه انتظار خواهد آمد

یا زین العابدین

با عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام سجاد

او که تا پایان عمر هر روز شب برای پدر و امام مظلومش به هر بهانه ای می گریست!

 

تنها نه خون به داغ پدر از بصر گریست

                 هر جا که آب دید به یاد پدر گریست

چون دید گوسفند ذبیحی به هر کجا

          آهی کشید و سخت ز سوز جگر گریست

از داغ جانگداز شهیدان کربلا

        هم در حضر گریست و هم در سفر گریست