آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

ویژه نامه شهادت حضرت امام جواد الائمه علیه السلام


مَن ماتَ و لم یَعرِف اِمامَ زَمانِه ماتََ میتهً جاهِلِیَه
مَن اِمامُک؟

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللَّهِ اَلسَّلام ُعَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبآئِکَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى اَبْنآئِکَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى اَوْلِیآئِکَ اَشْهَدُ اَ نَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیْتَ الزّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتَلَوْتَ الْکِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَجاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَصَبَرْتَ عَلَى الاَْذى فى جَنْبِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ

حضرت‌ امام‌ محمد تقى‌ جوادالأئمه‌ علیه السلام
امام‌ نهم‌ شیعیان‌ حضرت‌ جواد (ع‌) در سال‌ 195 هجرى‌ در مدینه‌ ولادت‌ یافت‌ . نام‌ نامى‌اش‌ محمد معروف‌ به‌ جواد و تقى‌ است‌ .
القاب‌ دیگرى‌ مانند : رضى‌ و متقى‌ نیز داشته‌ ، ولى‌ تقى‌ از همه‌ معروفتر مى‌باشد . مادر گرامى‌اش‌ سبیکه‌ یا خیزران‌ است‌ که‌ این‌ دو نام‌ در تاریخ‌ زندگى‌ آن‌ حضرت‌ ثبت‌ است‌ .
امام‌ محمد تقى‌ (ع‌) هنگام‌ وفات‌ پدر 8 ساله‌ بود . پس‌ از شهادت‌ جانگداز حضرت‌ رضا علیه‌ السلام‌ در اواخر ماه‌ صفر سال‌ 203 ه مقام‌ امامت‌ به‌ فرزند ارجمندش‌ حضرت‌ جوادالأئمه‌ (ع‌) انتقال‌ یافت‌ . مأمون‌ خلیفه‌ عباسى‌ که‌ همچون‌ سایر خلفاى‌ بنى‌ عباس‌ از پیشرفت‌ معنوى‌ و نفوذ باطنى‌ امامان‌ معصوم‌ و گسترش‌ فضایل‌ آنها در بین‌ مردم‌ هراس‌ داشت‌ ، سعى‌ کرد ابن‌ الرضا را تحت‌ مراقبت‌ خاص‌ خویش‌ قرار دهد . " از اینجا بود که‌ مأمون‌ نخستین‌ کارى‌ که‌ کرد ، دختر خویش‌ ام‌ الفضل‌ را به‌ ازدواج‌ حضرت‌ امام‌ جواد علیه السلام درآورد ، تا مراقبى‌ دایمى‌ و از درون‌ خانه‌ ، بر امام‌ گمارده‌ باشد . رنجهاى‌ دایمى‌ که‌ امام‌ جواد (ع‌) از ناحیه‌ این‌ مأمور خانگى‌ برده‌ است‌ ، در تاریخ‌ معروف‌ است‌ " .
ابن‌ ابى‌ دؤاد گفت‌ : وقتى‌ مجلسى‌ از فقها و علما تشکیل‌ مى‌دهى‌ تا یک‌ مسأله‌ یا مسائلى‌ را در آنجا مطرح‌ کنى‌ ، همه‌ بزرگان‌ کشورى‌ و لشکرى‌ حاضر هستند ، حتى‌ خادمان‌ و دربانان‌ و پاسبانان‌ شاهد آن‌ مجلس‌ و گفتگوهایى‌ که‌ در حضور تو مى‌شود هستند ، و چون‌ مى‌بینند که‌ رأى‌ علماى‌ بزرگ‌ تو در برابر رأى‌ محمد بن‌ على‌ الجواد ارزشى‌ ندارد ، کم‌کم‌ مردم‌ به‌ آن‌ حضرت‌ توجه‌ مى‌کنند و خلافت‌ از خاندان‌ تو به‌ خانواده‌ آل‌ على‌ منتقل‌ مى‌گردد ، و پایه‌هاى‌ قدرت‌ و شوکت‌ تو متزلزل‌ مى‌گردد .
این‌ بدگویى‌ و اندرز غرض‌آلود در وجود معتصم‌ کار کرد و از آن‌ روز در صدد برآمد این‌ مشعل‌ نورانى‌ و این‌ سرچشمه‌ دانش‌ و فضیلت‌ را خاموش‌ سازد .
این‌ روش‌ را - قبل‌ از معتصم‌ - مأمون‌ نیز در مورد حضرت‌ جوادالأئمه‌ (ع‌) به‌ کار مى‌برد ، چنانکه‌ در آغاز امامت‌ امام‌ نهم‌ ، مأمون‌ دوباره‌ دست‌ به‌ تشکیل‌ مجالس‌ مناظ‌ره‌ زد و از جمله‌ از یحیى‌ بن‌ اکثم‌ که‌ قاضى‌ بزرگ‌ دربار وى‌ بود ، خواست‌ تا از امام‌ (ع‌) پرسشهایى‌ کند ، شاید بتواند از این‌ راه‌ به‌ موقعیت‌ امام‌ (ع‌) ضربتى‌ وارد کند . اما نشد ، و اما از همه‌ این‌ مناظ‌رات‌ سربلند درآمد .
روزى‌ از آنجا که‌ " یحیى‌ بن‌ اکثم‌ " به‌ اشاره‌ مأمون‌ مى‌خواست‌ پرسشهاى‌ خود را مطرح‌ سازد مأمون‌ نیز موافقت‌ کرد ، و امام‌ جواد (ع‌) و همه‌ بزرگان‌ و دانشمندان‌ را در مجلس‌ حاضر کرد . مأمون‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ امام‌ محمد تقى‌ علیه السلام احترام‌ بسیار کرد و آنگاه‌ از یحیى‌ خواست‌ آنچه‌ مى‌خواهد بپرسد . یحیى‌ که‌ پیرمردى‌ سالمند بود ، پس‌ از اجازه‌ مأمون‌ و حضرت‌ جواد (ع‌) گفت‌ : اجازه‌ مى‌فرمایى‌ مسأله‌اى‌ از فقه‌ بپرسم‌ ؟ حضرت‌ جواد فرمود : آنچه‌ دلت‌ مى‌خواهد بپرس‌ .
یحیى‌ بن‌ اکثم‌ پرسید : اگر کسى‌ در حال‌ احرام‌ قتل‌ صید کرد چه‌ باید بکند ؟
حضرت‌ جواد (ع‌) فرمود : آیا قاتل‌ صید محل‌ بوده‌ یا محرم‌ ؟ عالم‌ بوده‌ یا جاهل‌ ؟ به‌ عمد صید کرده‌ یا خطا ؟ محرم‌ آزاد بوده‌ یا بنده‌ ؟ صغیر بوده‌ یا کبیر ؟
اول‌ قتل‌ او بوده‌ یا صیاد بوده‌ و کارش‌ صید بوده‌ ؟ آیا حیوانى‌ را که‌ کشته‌ است‌ صید تمام‌ بوده‌ یا بچه‌ صید ؟ آیا در این‌ قتل‌ پشیمان‌ شده‌ یا نه‌ ؟ آیا این‌ عمل‌ در شب‌ بوده‌ یا روز ؟ احرام‌ محرم‌ براى‌ عمره‌ بوده‌ یا احرام‌ حج‌ ؟
یحیى‌ دچار حیرت‌ عجیبى‌ شد . نمى‌دانست‌ چگونه‌ جواب‌ گوید . سر به‌ زیر انداخت‌ و عرق‌ خجالت‌ بر سر و رویش‌ نشست‌ . درباریان‌ به‌ یکدیگر نگاه‌ مى‌کردند .
مأمون‌ نیز که‌ سخت‌ آشفته‌ حال‌ شده‌ بود در میان‌ سکوتى‌ که‌ بر مجلس‌ حکمفرما بود ، روى‌ به‌ بنى‌ عباس‌ و اطرافیان‌ کرد و گفت‌ :
- دیدید و ابوجعفر محمد بن‌ على‌ الرضا را شناختید ؟
سپس‌ بحث‌ را تغییر داد تا از حیرت‌ حاضران‌ بکاهد .
بارى‌ ، موقعیت‌ امام‌ جواد (ع‌) پس‌ از این‌ مناظ‌رات‌ بیشتر استوار شد .
امام‌ جواد (ع‌) در مدت‌ 17 سال‌ دوران‌ امامت‌ به‌ نشر و تعلیم‌ حقایق‌ اسلام‌ پرداخت‌ ، و شاگردان‌ و اصحاب‌ برجسته‌اى‌ داشت‌ که‌ : هر یک‌ خود قله‌اى‌ بودند از قله‌هاى‌ فرهنگ‌ و معارف‌ اسلامى‌ مانند : ابن‌ ابى‌ عمیر بغدادى‌ ، ابوجعفر محمد بن‌ سنان‌ زاهرى‌ ، احمد بن‌ ابى‌ نصر بزنطى‌ کوفى‌ ، ابوتمام‌ حبیب‌ اوس‌ طائى‌ - شاعر شیعى‌ مشهور - ابوالحسن‌ على‌ بن‌ مهزیار اهوازى‌ و فضل‌ بن‌ شاذان‌ نیشابورى‌ که‌ در قرن‌ سوم‌ هجرى‌ مى‌زیسته‌اند .
شهادت‌ حضرت‌ جواد علیه السلام
دوران‌ عمر آن‌ امام‌ بزرگوار 25 سال‌ و دوره‌ امامتش‌ 17 سال‌ بوده‌ است‌ .
معتصم‌ عباسى‌ از حضرت‌ جواد (ع‌) دعوت‌ کرد که‌ از مدینه‌ به‌ بغداد بیاید .
امام‌ جواد در ماه‌ محرم‌ سال‌ 220 هجرى‌ به‌ بغداد وارد شد . معتصم‌ که‌ عموى‌ ام‌ الفضل‌ زوجه‌ حضرت‌ جواد بود ، با جعفر پسر مأمون‌ و ام‌ الفضل‌ بر قتل‌ آن‌ حضرت‌ همداستان‌ شدند . علت‌ این‌ امر - همچنان‌ که‌ اشاره‌ کردیم‌ - این‌ اندیشه‌ شوم‌ بود که‌ مبادا خلافت‌ از بنى‌ عباس‌ به‌ علویان‌ منتقل‌ شود . از این‌ جهت‌ ، درصدد تحریک‌ ام‌ الفضل‌ برآمدند و به‌ وى‌ گفتند تو دختر و برادرزاده‌ خلیفه‌ هستى‌ ، و احترامت‌ از هر جهت‌ لازم‌ است‌ و شوهر تو محمد بن‌ على‌ الجواد ، مادر على‌ هادى‌ فرزند خود را بر تو رجحان‌ مى‌نهد .
این‌ دو تن‌ آن‌ قدر وسوسه‌ کردند تا ام‌ الفضل‌ - چنان‌ که‌ روش‌ زنان‌ نازاست‌ - تحت‌ تأثیر حسادت‌ قرار گرفت‌ و در باطن‌ از شوهر بزرگوار جوانش‌ آزرده‌ خاطر شد و به‌ تحریک‌ و تلقین‌ معتصم‌ و جعفر برادرش‌ ، تسلیم‌ گردید . آنگاه‌ این‌ دو فرد جنایتکار سمى‌ کشنده‌ در انگور وارد کردند و به‌ خانه‌ امام‌ فرستاده‌ تا سیاه‌روى‌ دو جهان‌ ، ام‌ الفضل‌ ، آنها را به‌ شوهرش‌ بخوراند . ام‌ الفضل‌ طبق‌ انگور را در برابر امام‌ جواد (ع‌) گذاشت‌ ، و از انگورها تعریف‌ و توصیف‌ کرد و حضرت‌ جواد (ع‌) را به‌ خوردن‌ انگور وادار و در این‌ امر اصرار کرد . امام‌ جواد (ع‌) مقدارى‌ از آن‌ انگور را تناول‌ فرمود . چیزى‌ نگذشت‌ آثار سم‌ را در وجود خود احساس‌ فرمود و درد و رنج‌ شدیدى‌ بر آن‌ حضرت‌ عارض‌ گشت‌ . ام‌ الفضل‌ سیه‌کار با دیدن‌ آن‌ حالت‌ دردناک‌ در شوهر جوان‌ ، پشیمان‌ و گریان‌ شد ، اما پشیمانى‌ سودى‌ نداشت‌ .
حضرت‌ جواد (ع‌) فرمود : چرا گریه‌ مى‌کنى‌ ؟ اکنون‌ که‌ مرا کشتى‌ گریه‌ تو سودى‌ ندارد . بدان‌ که‌ خداوند متعال‌ در این‌ چند روزه‌ دنیا تو را به‌ دردى‌ مبتلا کند و به‌ روزگارى‌ بیفتى‌ که‌ نتوانى‌ از آن‌ نجات‌ بیابى‌ . در مورد مسموم‌ کردن‌ حضرت‌ جواد (ع‌) قولهاى‌ دیگرى‌ هم‌ نقل‌ شده‌ است‌ .
سر نوشت قاتلان

پیشتر حضرت رضا (ع) درباره قاتلان امام جواد (ع) فرموده بود :
"فرزند من از روی خشم و غضب کشته می شود و اهل آسمانها بر او می گریند. خداوند بر دشمن ستمگر او غضب می کند و در مدت کوتاهی آنانرا به عذاب دردناک مبتلا می سازد ".
پیشگویی حضرت رضا (ع) عملی شد و جعفر بن ماُمون که تحریک کننده خواهرش ام الفضل بود در همان روزهای پس از شهادت امام جواد (ع) در چاهی افتاد و بر اثر ضربه ای که بر سرش خورد دچار جنون گردید و بقیه عمرش را با دیوانگی و جنون به سر برد .
معتصم عباسی که دستور قتل حضرت را صادر کرد بیش از شش سال دیگر حکومتش دوام نیافت .
اما سر نوشت ام الفضل سر نوشت دردناکی بود که حضرت امام جواد (ع) قبل از شهادت برای او ترسیم کرده بود ، دچار شدن به بیماری که وی از گفتنش نیز اکراه داشت .
ام الفضل دچار بیماری داخلی و زنانگی شد که توان بازگو کردن برای دیگران را نداشت. وی تمام دارایی های خویش را خرج درمان خود کرد اما معالجه نشد و در کمال فقر و تنگدستی جان خود را از دست داد .


احادیث منتخب از حضرت جواد علیه السلام

قالَ علیه السلام : مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ.(104)
فرمود: هرکس قبر عمّه ام حضرت معصومه سلام اللّه علیها را با علاقه و معرفت در قم زیارت کند، أ هل بهشت خواهد بود.
قالَ علیه السلام : مَنِ اسْتَغْنى بِاللّهِ إ فْتَقَرَالنّاسُ إ لَیْهِ، وَمَنِ اتَّقَى اللّهَ اءحَبَّهُ النّاسُ وَ إ نْ کَرِهُوا.(84)
فرمود: هر که خود را به وسیله خداوند بى نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقواى الهى را پیشه خود کند خواه ناخواه ، مورد محبّت مردم قرار مى گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.
قالَ علیه السلام : مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحا کانَ شَریکا فیهِ.(82)
فرمود: هر که کار زشتى را تحسین و تاءیید کند، در عقاب آن شریک مى باشد.
قالَ علیه السلام : مَنْ خَطَبَ إ لَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أ مانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إ لاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَةٌ فِى الاْ رْضِ وَ فَسادٌ کَبیرْ.(80)
فرمود: هر که به خواستگارى دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتدارى او مطمئن مى باشید با او موافقت کنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگى در روى زمین خواهید شد.
قالَ علیه السلام : مُلاقاةُ الاْ خوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إ نْ کانَ نَزْرا قَلیلا.(70)
فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران - خوب - ، موجب صفاى دل و نورانیّت آن مى گردد و سبب شکوفائى عقل و درایت خواهد گشت ، گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد.
دل دریا خــــــون شــــــــد


بارالها ، ز چه رو همـــــــدم گل، خار شـــــده
خار و خس ، زاغ و زغن ، ساکن گلزار شده


بلـبل بستــــــــان ، از خــــــار شکــــــایت دارد
که چرا خار به جــــای گل گلنـــــــار شـــــــده


من جوادم که جهان ریزه خور خوان من است
رغ جان ، حبس و در این دام گرفتار شــــده


انقدر رنج ، من از همســـــــر خائــــن دیـــــدم
که دلم غمزده زین شوم ستمکــار شـــــده


این چه ایین و طریق است ، که این ملعـــــونه
پی ازار من ، این مشرک خونخـوار شــــده


گل من پرپر و پژمرده شده وقت شـــــــبـــــاب
جگرم سوخته از کینه غــــــــدار شـــــــده


ریخته زهر جفا را چــو بکامـــــم پنهـــــــــــان
قلب من سوخته ، نیلی گل رخسار شـــــده


گشته از زهر جفا سینه و قلبم مــــجــــــــروح
خون دل امده ، از چشــم درر بار شــــــــده


هر چه فریاد کشیدم : زعطش سوختــــــــه ام
نه کسی با خبر از من ، به شب تار شـــــده


بر رخم بسته در حجره و محبوسم کـــــــــــرد
خود گرفتار غضب ، اتش قهـــــار شـــــــده


اخر الامر به مقصود خــــودش نائل شــــــــــد
لیک ارام دلم ، زار و عــــــــزادار شـــــــده


قطره،زین ماتم عظمی، دل دریا خون شــــــد
شور عاشورا ، دگــــر باره پدیدار شــــــده