آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

توسل به امام زمان(ع) و حلّ مشکل رزمندگان

 

یا مهدی  

یکی از همرزمان شهید بزرگوار، محمد بروجردی (فرمانده عملی ات غرب کشور) چنین نقل می‌کند که:

جلسه‌ای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم، شهید بروجردی به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد. شب بود و بیرون، در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دوی نیمه شب بود، می‌خواستیم عملیات کنیم. قرار بود اوّل پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم. جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر می‌کردیم و می‌خواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفت‌وگو هنوز به نتیجه‌ای نرسیده بودیم. باید هر چه زودتر محلّ پایگاه مشخص می‌شد، و الّا فرصت از دست می‌رفت و شاید تا مدت‌ها نمی‌توانستیم عملیات کنیم.

چند روزی می‌شد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا می‌کرد. خستگی داشت مرا از پای در می‌آورد. احساس سنگینی می‌کردم، پلک‌هایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازة خوابیدن می‌گشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشه‌ای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم. قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهره‌اش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود.

دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید: نماز امام زمان(ع) را چطور می‌خوانند؟

با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که می‌خواهی نماز امام زمان(ع) را بخوانی؟ گفت: نذر کرده‌ام و بعد لبخندی زد.

گفتم: باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را که خواندیم، گفت: برو هرچه زودتر بچه‌ها را خبر کن.

مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچه‌ها را خبر نمی‌کرد. وقتی همه جمع شدند گفت: برادران باید پایگاه را اینجا بزنیم، همه تعجب کردند.

بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت: باید پایگاه اینجا باشد. فرمانده سپاه سردشت هم آنجا بود. رفت طرف نقشه و نقطه‌ای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب، بود لبخندی از رضایت زد و گفت: بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از اینجا نمی‌شود.

همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث می‌کردیم، ولی به نتیجه نمی‌رسیدیم؛ حتی با برادران ارتشی هم جلسه‌ای گذاشته بودیم و ساعت‌ها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم. حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی می‌کردیم، همه می‌گفتند: بهترین نقطه همین جاست و باید پایگاه را همین جا زد.

رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشه‌ای نشسته بود و رفته بود توی فکر. چهره‌اش خسته نشان می‌داد، کار سنگین این یکی دو روز و کم‌خوابی‌های این مدت خسته‌اش کرده بود. با اینکه چشم‌هایش از بی‌خوابی قرمز شده بودند ولی انگار می‌درخشیدند و شادمانی می‌کردند. پهلوی او نشستم، دلم می‌خواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم: چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الآن چند روز است که هرچه جلسه می‌گذاریم و بحث می‌کنیم به جایی نمی‌رسیم. در حالی که لبخند می‌زد گفت: راستش پیدا کردن محلّ این پایگاه کار من نبود. بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشة بزرگ روی دیوار می‌نگریست ادامه داد:

شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان(ع) و گفتم که ما دیگر کاری از دستمان برنمی‌آید و فکرمان به جایی قد نمی‌دهد، خودت کمکمان کن.

بعد پلک‌هایم سنگین شد و با خودم نذر کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه نماز امام زمان(ع) بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم.

تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمی‌آورم. ولی انگار مدت‌ها بود که او را می‌شناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم.

آمد و گفت که اینجا را پایگاه بزنید. اینجا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن آقا نشان می‌داد را به خاطر سپردم.

از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم و خلاصه اینگونه و با توسل به وجود مقدس امام زمان(ع) مشکل رزمندگان اسلام حل شد.

ماهنامه موعود شماره 92

پی‌نوشت:
٭ برگرفته از: امام زمان(ع) و شهدا، سلیم جعفری، ص 49. به نقل از: آقای شفیعی.

سلام

جدول محتوایی  مراسم های هفته شهدای دبیرستان مفید 2  

التماس دعا

تکلیف دوم(تابع تکلیف اول)

تکلیف دیگر، طلب معرفت به امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) از خداوند متعال و دعا در این زمینه است. همانگونه که گفته شد، از مهمترین و واجب ترین تکالیف مومنان، پس از معرفت به خدا و رسول او صل الله علیه و آله و سلم، معرفت و شناخت ولی امر، امام زمان عجل الله فرجه الشریف) است. ولی از آنجا که حصول این معرفت به دست خداوند متعال است و از عهده انسان خارج است و این معرفت تنها با سعی و خواست انسان بدست نمی آید، بلکه آن نوری است که خداوند متعال در قلب هر کس که بخواهد، قرار می دهد باید حصول آن را از خداوند متعال طلب کنند و با دعا آن را از خداوند متعال بخواهند.

«روی عن محمد بن حکیم انه قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام: المعرفه مِن صنع مَن هی؟ قال: مِن صنع الله، لیس للعباد فیها صنع.»(۱)

راوی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: معرفت ساخته کیست؟ آن حضرت فرمودند: از ساخته های خداوند است و بندگان در این ساخته سهمی ندارند.

در این زمینه و برای حصول معرفت به آن حضرت، خواندن این دعا بسیار مناسب است:«اللهم عرفنی نفسک...  .»(۲) 

1.   ۱-     کافی جلد ۱ صفحه ۱۶۳ باب لزوم الحجه ح ۲

2.    ۲-   این دعا در تکلیف بعد است.

 

برگرفته از کتاب راه وصال سید محمد رضا حسینی مطلق

امام خمینی(ره) و مدّعیان دروغین ارتباط با امام زمان(ع)

 

مدعیان دروغین 

 

خاطرات بستگان، خویشاوندان و جمعی از شاگردان و دوستداران حضرت امام خمینی(ره) در کتاب «پا به پای آفتاب» آمده است. از جمله خاطره‌ای شنیدنی و درس‌آموز دربارة برخورد حضرت امام خمینی(ره) با چند مدّعی ارتباط با امام زمان(ع) که مرور و تأمّل آن در این آشفته بازار مکّاره از بسیاری جهات آموزنده است. با هم این خاطره را مرور می‌کنیم:

چند نفر، ادّعای عرفان داشتند و اذعان می‌کردند که با امام زمان(ع) ارتباط دارند. برخی از مسئولان مملکتی، پس از شنیدن این ادّعاها، معتقد بودند باید این قضیه روشن شود تا چنانچه ادّعای این افراد، کذب و دروغ بود، موضوع افشا شود تا کسی به انحراف و اشتباه نیفتد. سرانجام با وساطت دو تن از مسئولان نظام، این چند نفر اجازة ملاقات با حضرت امام(ره) پیدا کردند. حضرت امام(ره) در همان لحظات اوّل، به ریاکاری آنان پی بردند و با اشرافی که داشتند جهت روشن شدن موضوع، سه سؤال را مطرح کردند. ایشان فرمودند:

«اگر شما با امام زمان(ع) ارتباط دارید، پاسخ این سؤالات را از آن حضرت بگیرید و برای من بیاورید.

اوّلاً، از حضرت سؤال کنید عکسی که من در منزل دارم و مورد علاقة من نیز هست، منسوب به چه کسی می‌باشد؟

ثانیاً، از حضرت بپرسید که رابطة حادث با قدیم ـ که یک مسئلة فلسفی است ـ چیست؟

ثالثاً، اینکه من چیزی را گم کرده‌ام و مدّت‌هاست دنبال آن می‌گردم. از آن حضرت بپرسید که گمشدة من کجاست؟!»

آن چند نفر که ادّعای ارتباط با امام زمان(ع) را داشتند، پس از مدّتی از پاسخ‌گویی به سؤالات حضرت امام(ره) اظهار ناتوانی کردند و بدین ترتیب معلوم شد آنان افراد صالحی نبوده و ادّعاهای آنان دروغ بوده است.

در توضیح باید گفت: عکس مورد علاقة حضرت امام(ره) که در اتاق ایشان قرار داشت، منسوب و منتسب به پیامبر اکرم(ص) بود. این عکس بعد از رحلت حضرت امام(ره) بسیار شهرت پیدا کرد و فراوان تکثیر شد.

گمشدة ایشان نیز همان کتاب اشعار و غزل‌های حضرت امام بود.۱ در مقدمة دیوان حضرت امام دربارة این موضوع چنین آمده است:

«حضرت امام(ره) در دوران جوانی غزلیّات فراوانی سروده و آنها را در دفتری گردآوری کرده بودند متأسفانه این دفتر در جریان سفرهای پیاپی ایشان، مفقود گردید. دفتر دیگری از ایشان نیز که برخی از اشعار آن به خطّ ایشان و برخی دیگر به قلم همسر گرامی‌شان مکتوب شده، در جریان تغییر مکرّر محلّ سکونتشان گم شد؛ همچنین برخی از دست‌نوشته‌های ایشان در پی هجوم مأموران ساواک به منزل و کتابخانة شخصی‌شان از دست رفت. خلاصة مطلب آنکه دیوان فعلی امام عمدتاً پس از پیروزی انقلاب به اضافة اشعار پراکنده‌ای که در دست بعضی از ارادتمندان آن حضرت بود، سامان داده شده است.۲ 

پی‌نوشت‌ها:
۱. پا به پای آفتاب، ج ۱، صص ۲۵۴ـ۲۵۵ (مصاحبه با علی‌اکبر آشتیانی).
۲. دیوان امام(ره)، صص ۳۱ـ۳۲.  

منبع: موعود

تکلیف اول


از مهمترین و واجب ترین تکالیف مردم نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تحصیل معرفت و شناخت نسبت به آن حضرت است که ادله عقلیه و نقلیه بر آن دلالت دارند.
روشن است که باید صفات و خصوصیات امامی را که اطاعت از او بر همه کس واجب است، دانست تا دیگران را با او اشتباه نگرفت و او را از مدعیان مقام و منصب آن حضرت تمیز و تشخیص داد. روایات بسیاری بر وجوب معرفت به امام زمان علیه السلام دلالت دارند.
از ابی عبدلله امام صادق علیه السلام روایت شده است که آن حضرت فرموده اند:
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است:

مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة (1)

هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است(بدون دین مرده است)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ بَابَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیِّ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فِی الْخَبَرِ الَّذِی رُوِیَ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً فَقَالَ إِنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ فَقِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَکَ فَقَالَ ابْنِی مُحَمَّدٌ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِی فَمَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً(2)

امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند:
زمین از حجت خدا بر خلقش خالی نخواهد ماند و همانا هر کس از دنیا رفت و امام زمان خود را نشناخت به مرگ جاهلیت مرده است. این مطالب حقیقت دارد همان گونه که روز حقیقت دارد. به آن حضرت عرض شد: ای فرزند رسول خدا ! چه کسی بعد از تو حجت و امام است؟ فرمودند: فرزندم محمد، امام و حجت خدا بعد از من است؛ پس هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
بی شک مقصود ائمه طاهرین علیهم السلام، از معرفت واجب در حق امام زمان علیه السلام، این است که مردم و اهل ایمان امام خود را آن گونه که هست بشناسند، در حدی که موجبات سعادت دنیا و آخرت آنان فراهم آید و راه شبهات و ضلالت بر ایشان بسته شود.
این معرفت و شناخت بر دو گونه است:
اول: معرفت و شناخت شخصیت امام علیه السلام؛
دوم: معرفت و شناخت شخص امام علیه السلام.
برای تحصیل این دو نوع معرفت، باید به علما و مصنفات و تالیفات آنها مراجعه کرد.
باید دانست، معرفت شخصیت امام از راه معرفت صفات و خصایص امامت و امام به دست می آید. اگر با مقام امامت و جایگاه آن با ویژگی ها و صفات و خصایص امامت، آشنایی حاصل شود، با شخصیت هر امامی آشنایی حاصل شده است؛ زیرا همه آنان نور واحدند و به تعبیر خود ائمه هدی علیهم السلام، اول آنها محمد و اوسط آنها محمد و آخر آنها محمد، و همه آنها نور واحد هستند.(3)
باید به فضایل و مناقب امامان علیهم السلام شناخت پیدا کرد؛ همان فضایل و مناقبی که بسیاری از آنها بین همه امامان علیهم السلام مشترک است. از طرفی باید به فضایل و مناقب خاص و ویژه خود آن حضرت نیز آشنایی و شناخت پیدا نمود تا شناخت انسان به آن حضرت کامل شود.
اما معرفت و شناخت شخص امام علیه السلام، از طریق آگاهی بر اسم، لقب، کنیه، نسب، صفات، خصایص، فضایل و مناقب شخصی و نیز هر ویژگی زمانی یا مکانی که مربوط به اوست، به دست می آید.
حداقل و حداکثر این دو شناخت و معرفت نیز قابل بیان است که این جا حداقل معرفت به امام علیه السلام، طی روایتی به طور اختصار بیان خواهد شد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
کمترین حد معرفت به امام آن است که امام همسنگ و مساوی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم است، مگر در درجه نبوت. امام، وارث پیامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خدا می باشد و باید در هر امری تسلیم او بود و رد به سوی او نمود و به سخن و فرمان او عمل کرد و باید دانست که امام بعد از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم، علی بن ابی طالب است و بعد از او حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و سپس حجه بن الحسن علیهم السلام هستند.(4)
بیان شد که برای معرفت و شناخت امام علیه السلام باید نام و کنیه و لقب او و نام پدر او را شناخت و صفات و ویژگی های ظاهری او را به قدر و اندازه کافی دانست. نام امام عصر علیه السلام، نام حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم و کنیه او، کنیه آن حضرت، و لقب او مهدی است. بر گونه راست، خالی سیاه و زیبا دارد و چهره او زیباست و بینی او کشیده و قد او معتدل است.
شناخت ویژگی های مکانی و زمانی امام علیه السلام و احوال، افعال و اقوال او جزئی از شناخت شخص امام علیه السلام است؛ به عنوان مثال دانستن این که برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام پنج علامت حتمی خواهد بود و آن حضرت وقتی ظهور می نمایند که زمین پر از جور و ستم شده باشد و قبل از قیام او، ظهور صداهای آسمانی و یا صورت دستی بر ماه و ظهور حَجَر موسی علی نبینا و آله و علیه السلام و عصای او در دست آن حضرت و ... خواهد بود، که همه در کتاب های(5) مربوط به این موضوع یاد شده اند و همه از علایم ظهور آن حضرت و از خصوصیات و ویژگی های خاص ایشان می باشند، جزئی از شناخت شخص امام علیه السلام است.

1. بحار ج 53 ص 175 باب 31 ح 7:الاحتجاج ص 498.
2. وسائل‏الشیعة ج : 16 ص : 246.
3. الغیبه(نعمانی) ص 85؛ بحار ج36 ص 399 باب 46 ح1.
4. البرهان ج2 ص34 ح3.
5. مانند: کتاب الغیبه نعمانی، الغیبه شیخ طوسی، نجم الثاقب شیخ طبرسی نوری، کمال الدین و تمام انعمه شیخ صدوق
 

برگرفته از کتاب راه وصال سید محمد رضا حسینی مطلق