ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سال ششم هجرت بود که پا به عرصه وجود گذاشتی ای نفر ششم پنچ تن!
بیش از هر کس حسین از آمدنت خوشحال شد . دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید: ای پدر جان !خدا یک خواهر به من داده است.
زهرا گفت:علی جان اسم دخترمان را چه بگذاریم؟
حضرت مرتضی پاسخ داد: نامگذاری فرزندانمان سزاوار پدر شماست.من از ایشان سبقت نمیگیرم.
پیامبر تو را چون جان شیرین در آغوش فشرد ٬ بر گوشه لبهای خندانت بوسه زد و فرمود:نامگذاری این عزیز کار خود خداست.من چشم انتظار نام آسمانی او میمانم.
بلا فاصله جبرئیل آمد و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود اسم زینب را برای تو از آسمان آورد.
پیامبر از جبریل سوال کرد دلیل این غصه و گریه چیست؟
آه ...
سلام بر تو ای زینب ای عقیله بنی هاشم
سلام
من آپ کردم خوشحال می شم به من هم سر بزنید
سلام
زینب معشوقه ای عاشق پیشه است .
نهایت و کمال هر عشقی را خدا در این خاندان نشان داده است
التماس دعا
حق نگهدار م.ن.ع
السلام علیک یا زینب کیری
حسین جان ...خیلی قشنگ می نویسید
بدون اغراق عرض کردم...
خیلی خوشحال میشوم یک سری هم به ما بزنید...
عید فردا رو هم تبریک میگم