تاریخ دوران حضرت فاطمه زهرا همیشه توام با سوالات بسیار زیادی بوده است .
چگونه ممکن است امت اسلام به این زودی واقعه غدیر خم را فراموش کنند؟
چگونه ممکن است با زهرا که دارای مقام رفیعی در جامعه اسلامی آن روز بود این گونه رفتار کنند؟
چگونه ممکن است اولی و دومی با این که این همه اخطار پیغمبر و پیشگوییهای آن حضرت باز هم دست به این فجایع تاریخی بزنند؟
چرا حضرت امیر خانه نشینی را بر جهاد ترجیح داد؟چرا ایشان مامور به سکوت بودند؟
چرا حضرت فاطمه به پشت درب خانه آمدند؟
چرا با اینکه پیغمبر از ضمیر این بدکاران (اولی و دومی)آگاه بودند جلوی نفوذ آنها را نگرفتند؟
.
.
.
سوالات بسیار است و بسیار که البته چند سالی است که در این زمینه ها به شدت در حال تحقیق و مطاله هستم.حدود تابستان دو سال پیش بود که بالاخره جوابهای مناسبی برای این سوالات یافتم و تازه متوجه شدم که ما تاریخ اسلام را چگونه باید بررسی کنیم.
بگذریم که این قصه سر دراز دارد و ...
بد نیست که در این پست به جایگاه حضرت زهرا در مدینه آن روز اشاراتی کنم.
منزل حضرت زهرا تنها منزلی بود که به مسجد درب داشت . به این معنا که حضرت فاطمه برای بیرون رفتن از منزل باید از درون مسجد رد می شدند.
پایگاه پیامبر هم معمولا در مسجد بود به این معنا که اکثر اوقات رسول الله در حالی که حداقل سی الی چهل نفر (حداقل) در مسجد بودند در حال رتق و فتق امور بودند.
هرگاه که حضرت زهرا برای امری (حضرت زهرا روزانه حداقل سه بار برای آب آوردن از خانه بیرون می رفتند) به خارج از خانه می رفتند پیامبر بلند می شدند و به احترام ایشان می ایستادند.به تبع ایشان همه مسلمانان حاضر نیز می ایستاند و احترام می کردند در بعضی موارد پیامبر جلو می رفتند و دست حضرت زهرا را بوسه می زدند . (پیامبر غیر از دست زهرا دست دیگری را نبوسیده بودند)
در جنگها آخرین کسی که پیامبر از آنها خداحافظی می کرد فاطمه بود و اولین کسی که به او سلام می کرد ایشان بودند.
هر بار که از درب خانه حضرت فاطمه رد می شدند می ایستادند و آیه تطهیر را تلاوت می فرمودند.
حضرت زهرا برای زنهای مدینه حکم استاد داشتند لذا تسلط و نفوذ بسیاری بر شهر از طریق زنهای مدینه داشتند.
.
.
.
خلاصه بعد از فوت پیامبر شخصیتی با این عظمت در نگاه مردم مدینه با ابوبکر سر مساله فدک و ولایت درگیر می شود.
که بماند برای پست بعدی که احتمالا داستان جالبتر هم بشود.
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کــو زنجیر تا تـدبیـر ایــن مجنون کــنم
قامتش را سرو گفتم سرکشید ازمن به خشم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
سلام
تازه متوجه شدم که ما تاریخ اسلام را چگونه باید بررسی کنیم.
***
به ما هم یاد بده ،
چه طور باید بررسی کنیم
اگه به آدمای محقق دسترسی داری تو دانشگاتون یا اگه خودت میدونی یه راهنمایی هم راجع به روش مطالعه و تدبر در قرآن برامون بگیر
ارادت
از رفقا
سلام دوست بزرگوار
شما؟
راستی سوال اصلیم داشت یادم میرفت
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه
راجع به آخرین مسافر چی می دونی ؟
هر چی می دونی رو کن ،
اجرت با آخرین مسافر
سلام دوست عزیز
شما؟
تو این فرصت وبلاگت رو خوندم
دوست دارم یه رفیق با سواد تر از خودم داشته باشم
javabesalam.persianblog.com
سلام
من اپ کردم خوشحال میشم به من هم سر بزنید
منتظر قسمت بعد هستیم
از همه چیز بدتر اینه که ما باید با پیروان اون دو نفر همدل و متحد باشیم....
سلام
دو پهلو می نویسم ؟
میشه بیشتر توضیح بدی
دو پهلو یعنی یه کم این وری ، یه کم اون وری
میشه توضیح بدی این وریش چیه و اون وریش چیه ؟
******
شما ؟
جواب : یکی از خواننده های وبلاگت
esmam mohsene. mohsen alizadeh
اسمم سلامه دیگه
اسم واقعی هم نمیگم چون میخام خالص بنویسم
نمیخام خودم رو تو معضورات اسم و رسم گیر بندازم
خواهشا دیگه به اسم گیر نده
دو تا آدم میخان گاهی با هم درد و دل کنن دیگه اسم و رسم میخای چیکار؟