آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

تشرف علی بن مهزیار

سلام
یک از زیباترین و آموزنده ترین تشرفات خدمت حضرت ، همین تشرف علی بن مهزیار است. پیشاپیش لازم است این شبهه را که در ذهن خیلی از دوستان هست پاسخ گویم.
خیلی از بزرگواران فکر میکنند  هر کس  گفت من خدمت حضرت صاحب رسیدم را باید تکذیب کرد . نمیدانم این عقاید از کدام منبعی استخراج شده . لطفا اگر حدیثی مبنی بر این برخورد با مدعیان رویت حضرت دیدید ما را نیز بی نصیب مگذارید.
اما مطلب و اشتباه اینجاست. که حضرت به آخرین نایب خاصشان فرمودن که" من ادعی المشاهده" یعنی هر کس که ادعای مشاهده کرد را تکذیب کنید.
حضرت آیت الله شوشتری میفرمایند : همانطور که از کلمات برمیآید باید کسی را که ادعای مشاهده میکند را تکذیب کنید و البته مشاهده در باب مفاعله به معنای دیدن دوطرفه است.بنا بر این از این روایت حضرت صاحب این نکته استخراج میشود که کسی که ادعا کند هر وقت بخواهد میتواند خدمت حضرت برسد را باید تکذیب کرد ، نه هرکس که ادعای دیدار کرد.
البته خواننده و شنونده این تشرفات باید عاقل باشد و بداند که به هر حال این تشرفات حجیت ندارند و فقط برای صاحب آنها تکلیف آور و یقین آور است ،لذا مگر مطالبی که با عقل و روایات منطبق است ، نباید روی سایر مطالب آن حساب ویژه ای باز کرد.

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین خود به نقل از علی ابن مهزیار می نویسد:
19 سفر از اهواز به مکه مشرف شدم تا شاید مولایم حضرت مهدی(عج) را زیارت کنم.
در آن سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر اثری یافتم و مایوس شدم ، بعد شبی در عالم خواب به من گفته شد که سفرت را تعطیل نکن، که انشاا... امسال به مقصد خواهی رسید.
خلاصه به شوق وعده غیبی حرکت کردم و بهمراه رفقا  به مکه رسیدیم و مناسک حج را انجام دادم و در این مدت دائما در گوشه ی مسجد الحرام تنها می نشستم و فکر می کردم که آیا خوابم راست بوده یا شیطانی..؟؟
یک روز که سر در گریبان  فرو برده و در گوشه ای نشسته بودم ، دیدم دستی به شانه ام خورد شخصی گندم گون بود به من سلام کرد و گفت اهل کجایی؟ گفتم: اهواز . گفت: ابن خطیب را می شناسی ؟ گفتم: از دنیا رفت. گفت: انالله و انا الیه راجعون.گفت: مرد خوبی بود،به مردم احسان زیادی  می کرد خدایش رحمت کند.گفت : ابن مهزیار را می شناسی : گفتمش خودم هستم. گفت: اهلا و مرحبا ای پسر مهزیار ،تو خیلی زحمت کشیدی برای زیارت مولایت حضرت بقیه ا...(عج) به تو بشارت می دهم  که در این سفر به زیارت آن حضرت نائل خواهی شد و فردا شب در شعب ابی طالب بیا که منتظر تو هستم.
سپس پرسید آن نشانه ای که بین تو و امام حسن عسگری(ع) بود چه کردی؟ گفتم: منظور همان انگشتری زیبایی است که از آن امام پاک به یادگار نزد من است(  انگشتر ، نشانه ای بین علی ابن مهزیار و امام حسن عسگری(ع)
)؟گفت:آری .گفتم آن را با خود آورده ام، سپس انگشتر  را از انگشت خود در آوردم و به او تقدیم کردم بر روی آن انگشتر جمله ی زیبای ((یا الله یا محمد یا علی)) نوشته شده بود.آن را بوسید و گریست.
حرکت بسوی دیدار حضرت صاحب الزمان (عج)
فردا ی آنرو زدر محل قرار حاضر شدم.او ومن سوار شتر شدیم و از کوههای عرفات و منی گذشتیم و به کوههای طائف رسیدیم.گفت: پیاده شو نماز شب را بخوانیم من پیاده شدم با او نماز شب را خواندیم و باز سوار شدیم و راه را ادامه دادیم تا طلوع فجر دمید. گفت: پیاده شو نماز صبح را بخوانیم ،خواندیم.
هوا کمی روشن شده بود، من بلند شدم وایستادم ،به من گفت:بالای تپه چه می بینی ؟گفتم: خیمه ای      می بینم که تمام این صحرا را روشن کرده است.گفت :بله درست است مقصودهمان جاست، جایگاه مولا و محبوب همان جاست.آن وقت گفت:برویم.گفتم:شتر ها را چه کنیم؟ گفت:آن ها را آزاد بگذار اینجا محل امن و امان است.با او تا نزدیکی خیمه رفتم.به من گفت: تو صبر کن و خود داخل خیمه شد،لحظه ای نشد که بیرون آمد و گفت :خوشا به حالت ،به تو اجازه ملاقات دادند.
ملاقات و دیدار علی ابن مهزیار با حضرت صاحب الزمان (عج)
 من وارد خیمه شدم، آقایی را دیدم بسیار زیبا،با بینی کشیده و با ابروهای به هم پیوسته ،بر گونه راستش خالی بود که دلها را می ربود ،با کمال ملاطفت احوال مرا پرسید و فرمود :پدرم با من عهد کرده است که در شهر ها منزل نکنم و تا وقتی که خدا بخواهد در کوهها و صحرا ها بسر ببرم تا از جبارها و طاغوتها محفوظ باشم و بیعت کسی از آنها بر من نباشد.تا وقتی که خداوند اجازه فرجم را بدهد.من چند روزدر آن خیمه میهمان آن حضرت بودم و از انوار و علومش استفاده می کردم تا هنگامی که می خواستم به وطن بازگردم اسباب خود را جمع کردم و خواستم حرکت کنم.مبلغ پنج هزار درهم پول داشتم خواستم به عنوان سهم امام تقدیم کنم .فرمودند :از نپذیرفتنش ناراحت نشوید،زیرا تو سفر طولانی در پیش داری تا به اهواز برسی. پس خدافظی کرده و به سوی اهواز حرکت کردم و همیشه به یاد آن حضرت و محبت های او هستم و  باز هم آرزوی دیدار آن بزرگوار را دارم.

 علائم ظهورحضرت صاحب الزمان (ع)
علی ابن مهزیار می فرماید: عرض کردم ای سرور من آیا وقت آن نرسیده است که حضور فرمایید ؟ حضرت در جواب این آیه را تلاوت فرمود:
(اقترب الساعه و انشق القمر ) روز قیامت نزدیک شد و ماه شکافته گردید(سوره ی قمر آیه ی 1)
کنایه از اینکه وقت ظهور نزدیک است انشاالله و هنگام آن را  همانند وقت قیامت فقط خدا می داند.
آنگاه حضرت دست مبارکش را دراز نمود و فرمود : ای پسر مهزیار آیا می خواهی که نشانه های پیش از ظهور را برای تو بیان کنم؟
سپس فرمودند : آنگاه که کودکی بر خلافت بنشیند ،  مغربی به جنبش آید و عثمانی حرکت کند  و با سفیانی بیعت شود. خداوند به من اجازه می دهد  و در آن هنگام ، من از بین صفا و مروه با 313 تن از یاران همرنگ و هماهنگ خروج می کنم.
عرض کردم ای آقای من چه حوادثی بعد از این ها اتفاق می افتد حضرت فرمود: (بازگشت،بازگشت، رجعت ،رجعت)
عده ای از  مومنان به این دنیا بازگشت می کنند تا در رکا ب ولی خدا باشند.
و او را یاری دهند و سپس این آیه را تلاوت نمود(ثم رددنا لکم الکره علیهم وامددناکم با موال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا )
سپس دولت را به نفع شما و به ضرر دشمنانتان به شما باز گرداندیم و شما را به اموال و پسران فراوان یاری نمودیم و تعداد شما را افزونی دادیم (سوره اسرا آیه 6 ).
منبع : انتشارات بقعه متبرکه علی ابن مهزیار اهوازی در شهرستان اهواز

 

نظرات 5 + ارسال نظر
آرش طباطبائی دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 07:28 ب.ظ http://sarasht.ir/weblog

سلام
16 ماه به اهواز رفت و امد کردم و وقبره علی بن مهزیار را زطارت نکردم
یا حق!

کاظم دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 09:11 ب.ظ http://www.shahne.com/weblog

قسمت شما بشه ان شاءاله

الف.میم چهارشنبه 24 بهمن 1386 ساعت 01:58 ب.ظ http://atayekasir.persianblog.ir

به نام خدا
سلام
ببخشید که دیر آمدیم...
رزقنا الله و ایاکم... مقدمتون هم زیبا بود.
دستتون درد نکنه. عطای کثیر هم بعد از مدتها با یک مطلب توحیدی به روزه.

میرهادی جمعه 26 بهمن 1386 ساعت 12:40 ق.ظ

فکر کنم زیارت کرده ام مزار علی بن مهزیار را!

حسین پنج‌شنبه 29 فروردین 1387 ساعت 09:37 ب.ظ

خدا قسمت ما هم بکند دیدن روی گل مهدی فاطمه را.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد