آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

روز فردا


 آن که حرفش همیشه در فرداست
مثل روز ظهور خود زیباست

 وقتی آمد تو خوب می فهمی
در چه جائی جزیره ی خضراست

 اصل او ریشه در خدا دارد
آخرین فرع سا قه ی طوباست

 ظاهرش ساده و همه فهم است
باطنش در تجرُّدِ عنقاست

 دستها را به حرف می آرد
خصلتش مثل محشر کبراست

 چشم او قاب صورتی نیلی
عکس تابوت بانوئی تنهاست

 روح او مثل یک قصیده بلند
اسم او مثل یک غزل کوتاست

 پشت این پنجره چه می کذرد؟
کوچه انگار ، حجم یک غوغاست!

 انتظاری دوباره می گِریَد؟
یا صدای سکوت این شبهاست؟

 می پرد پلک چشمهای همه
می زند در، که میهمان شماست؟؟؟

رضا جعفری

از وبلاگ سواد آیینه

نظرات 4 + ارسال نظر
زیتون جمعه 10 خرداد 1387 ساعت 02:28 ق.ظ http://www.zaytun.parsiblog.com

سلام

ناز آن اشکی که زهراباور است
وای بر چشمی که بی‌زهرا تر است...

وبلاگ شعر آیینی به روز شد.
یاعلی

کاظم شنبه 11 خرداد 1387 ساعت 05:22 ب.ظ http://www.shahne.com/weblog

حالا واسه چی زدین تو کار شعر و معر ؟

صالح دوشنبه 13 خرداد 1387 ساعت 01:56 ب.ظ http://www.msnikta.com

مصطفی سه‌شنبه 14 خرداد 1387 ساعت 06:30 ب.ظ http://tamatian.persianblog.ir

سلام
آقا ما لینک دادیم شما هم خواستین بدین
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد