آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

مکاشفه در آیینه

مستی نه از پیاله نه از خـم شروع شـد
از جاده سـه ‌شنبه شب قم شروع شد 


آییـنـه خیره شـد بـه مـن و مـن به آینــه
  آنقدر «خیره» شد که تبسم شروع شد 


خورشیـد ذره‌بیـن به تماشای مـن گرفت
آنـگـاه آتـش از دل هیــزم شــروع شــد 


وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت 
بـی‌تـابــی مـزارع گـنـدم شــروع شــد 


مـوج عـذاب یـا شـب گــرداب ؟ هیـچ‌یـک 
دریـا دلـش گرفـت و تلاطم شروع شــد 


از فال دست خـود چه بـگویـم کـه مـاجـرا
از ربــنـــای رکــعــت دوم شــروع شــد 


در سجـده توبـه کـردم و پایـان گـرفت کـار
تـا گفتم السلام علیکم ... شروع شد
 
                                                                                                 فاضل نظری

نظرات 3 + ارسال نظر
DELAK چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 04:25 ب.ظ http://DELAK.BLOGSKY.COM

سلام دوست عزیز
امیدوارم حالتان خوب باشد
وبلاگ خوب و جالبی دارین
آپتونم قشنگ بود
اوینار به روز شد .-.-.-. منتظر حضور سبز و نظرات سازنده و دلگرم کننده شما هستم
راستی دیر آپ کردنم رو با دو آپ همزمان جبران کردم
1) قدر شادیهایت را بدان
در دستانم دو جعبه دارم که خدا آنها را به من هدیه داده است ........................

2) وقتی بزرگ می شوی
وقتی بزرگ میشوی ، دیگر خجالت میکشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای میخوانند ....................

کاظم چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 08:41 ب.ظ http://www.shahne.com/weblog

شعر ضعیفه

پژمان یکشنبه 5 آبان 1387 ساعت 12:04 ب.ظ http://shaerane.blogsky.com

این شعر واقعاْ زیبا بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد