آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

آخرین مسافر

دوم محرم

نزول امام حسین علیه‏السلام به زمین کربلا روز پنجشنبه دوم محرم سال شصت و یک بوده است.(1)

در مقتل ابى اسحاق اسفراینى آمده است که: امام علیه‏السلام با یارانش سیر مى‏کردند تا به بلده‏اى رسیدند که در آنجا جماعتى زندگى مى‏کردند، امام از نام آن بلده سؤال نمود.

پاسخ دادند: «شط فرات» است.
آن حضرت فرمود: آیا اسم دیگرى غیر از این اسم دارد؟
جواب دادند: «کربلا».
پس گریست و فرمود: این زمین، به خدا سوگند زمین کرب و بلا است! سپس فرمود: مشتى از خاک این زمین را به من دهید، پس آن را گرفته بو کرد و از گریبانش مقدارى خاک بیرون آورد و فرمود: این خاکى است که جبرئیل از جانب پرودگار براى جدم رسول خدا آورده و گفته که این خاک از موضع تربت حسین است، پس آن خاک را نهاد و فرمود: هر دو خاک داراى یک عطر هستند!

نیز در این روز حر بن یزید ریاحى نامه‏اى به عبیدالله بن زیاد نوشت و در آن نامه او را از ورود امام حسین علیه‏السلام به کربلا آگاه ساخت.(2)

 


1) الامام الحسین و اصحابه 194 / البد و التاریخ (ص)/10.
2) کشف الغمه 2/47.
منبع: تبیان

آیا در مصیبت ما ناله سر میدهی؟

ابن قولویه به سند معتبر از مسمع کردین روایت کره است که :
خدمت امام جعفر صادق علیه السلام بودم ، آن حضرت به من فرمودند: اى مسمع ! تو عراقى هستى ، آیا به زیارت قبر جدم حسین علیه السلام مى روى !
گفتم : نه ؛زیرا من از افراد معروف بصره هستم و در نزدیکى ما عده اى هستند که پیرو خلیفه اند و ما دشمنان زیادى از ناصبیان و غیر آن ها داریم ؛من مى ترسم که آن ها نزد والى از من سخن چینى کرده و ایشان به من ضرر برسانند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: آیا به خاطر مى آورى مصایبى که بر حسین علیه السلام وارد آمد؟
گفتم : آرى !
حضرت فرمودند: آیا در مصیبت حسین ناله سر مى دهى ؟
گفتم : آرى ! تا اندازه اى گریه و زارى مى کنم که اهل خانه نیز از گریه من اندوهگین مى گردند و تا حدى غذا نمى خورم که از حالت من آثار مصیبت آشکار مى گردد.
امام فرمود: خداوند بر گریه ات رحم نماید! اى مسمع ! همانا تو از کسانى هستى که در مصیبت ما غمگینى و در شادى ما شاد و جزو کسانى مى باشى که در اندوه ما اندوهگین ، در ترس ما هراسناک و در ایمنى ما ایمن اند.
به زودى به هنگامه مرگ پدران مرا مى بینى که نزد تو حاضر شده اند و به عزرائیل در مورد تو سفارش مى کنند و به تو مژده ها و بشارت هایى مى دهند که دیده ات روشن گردد و خشنود شوى و عزرائیل از مادر نسبت به تو مهربان تر خواهد بود.در این موقع امام گریه کردند، من هم گریه کردم . (1)
1-متهى الامال ، 68

آماده باش

استجابت دعا در روز اول محرم
ریان بن شبیب ، دایى معتصم خلیفه عباسى بود، و مى گوید.
روز اول محرم بود که خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم ، آن حضرت خطاب به من فرمودند: اى پسر شبیب ! آیا روزه اى ؟
گفتم نه :
امام رضا علیه السلام فرمودند: امروز همان روزى است که حضرت زکریا از درگاه الهى طلب فرزند نمود، خداوند نیز دعاى او را مستجاب کرده و ملائکه در محراب عبادت به او ندا کردند که : اى زکریا! خداوند به تو بشارت فرزندى به نام یحیى را مى دهد. پس هر کسى که روز اول محرم را روزه بگیرد، دعاى او مستجاب مى شود، همان گونه که خداوند دعاى زکریا را مستجاب نمود. (1)
امام رضا علیه السلام فرمودند: محرم ماهى بود که مردم جاهلیت جنگ را در آن حرام کرده بودند؛ولى این امت ستمکار، خون هاى ما را در این ماه حلال دانستند و بر زمین ریختند و حرمت ما را شکستند و زنان و فرزندان ما را اسیر کردند، خیام حرم ما را به آتش کشیدند و اموال ما را به غارت بردند و احترام پیامبر را در حق ما رعایت ننمودید، همانا مصیبت روز شهادت امام حسین علیه السلام چشمان ما را مجروح نمود و اشک را از دیدگان ما جارى ساخت و عزت ما را مبدل به ذلت نمود و سرزمین کربلا تا روز قیامت ، جایگاه اندوه و بلاء ما خاندان گشت ، همانا که در مصیبت حسین علیه السلام باید گریه کنندگان بگریند؛زیرا که گریه در مصیبت حسین علیه السلام باعث ریختن گناهان کبیره مى گردد. (2) سپس حضرت رضا علیه السلام فرمودند: هنگامى که ماه محرم مى شد، پدرم را آنچنان حزن و اندوهى فرا مى گرفت که هیچ کس دیگر او را خندان نمى دید تا روز عاشورا و آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و مرتب مى فرمود که : امروز همانا روزى است که حسین علیه السلام به شهادت رسید. (3)
اى پسر شبیب ! اگر مى خواهى گریه کنى ، بر مصیبت حسین بن على علیه السلام گریه کن ؛چرا که آن حضرت را همانند گوسفندى سر بریده و هجده نفر از اهل بیت آن حضرت را که روى زمین نظیر و همانندى نداشتند را شهید نمودند، همانا که در مصیبت شهادت حسین ، آسمان هاى هفتگانه و زمین ها به گریه در آمدند. (4)







1-منتهى الامال ، ص 60
2- منتهى الامال ، ص 58
3-همان ص 59
4-همان ص 62


پا به پای محرم



غروب شصت و یک

حـتی خـدا مـیان حسـینیهء غمـش
سوگند خورده است به ماه محرمش
شبهای قدر محترم و با فضیلت اند
امّـا نمی رسند به شبهای مـاتمش
امروز نه، غروب همان سال شصت و یک
مـا را گـره زدنـد به نخـهای پـرچمش
این دستمال گـریه پر از نـور می شود
وقتی به دست روضـهء خورشید می دمش
چشمی که از برای تو گریان نمی شود
باید حـواله داد به دست جـهنمش
جانم فدای ِ محتشم خانواده ات
با این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمش

____________________ از: علی اکبر لطیفیان ___

یا رقیه

شعری بسیار لطیف از استاد لطیفیان در سوگ حضرت رقیه
...(سه نقطه)
گنجشک پر جبریل پر بابا سه نقطه
من پر تو پر هرکس شبیه ما سه نقطه
عمه نه عمه بالهایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تا سه نقطه
این محو یکدیگر شدن در این خرابه
یا اینکه ما را می پراند یا سه نقطه
اصلاً چرا من خواستم پیشم بیایی
بابا شما که پا نداری تا سه نقطه
یادت می آید روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم حالا سه نقطه
وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم
می خواستم کاری کنم امّـا سه نقطه
000
انگشت خود را جمع کرد و ناگهان گفت
انگشت پر انگشتر بابا سه نقطه


_______________از: علی اکبر لطیفیان __